در علوم سیاسی وقتی بحث از پدیده هایی چون انقلاب، اصلاحات، نوسازی و دگرگونی های اجتماعی، مردم سالاری، تجدد و ترقی، عدالت و … می شود، ذهن از همان ابتدا سراغ تعابیر و تعاریف مشهور و مأنوسی خواهد رفت که در پیش فهم های معرفتی و تاریخی خود دارد. در سیطره گفتمان های رسمی در حوزه سیاست، این پیش فهم ها تحت تأثیر الگوهای فلسفه سیاسی غرب است.
غلبه این گفتمان ها باعث شده است که برخی از روشنفکران و متفکران ایران، بدون توجه به زیرساخت های فرهنگی جامعه ایرانی، سیر دگرگونی های سیاسی و اجتماعی را با رجوع به مفاهیم و اصطلاحاتی که زاییده اندیشه ها و روش های زندگی و تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی غربی بوده و دارای معانی و کارکردهای خاص در شیوه تفکرات و ارزش های حاکم بر جوامع غربی است، تحلیل کنند.
در این میان، امام خمینی(ره) با مطالعه دقیق تاریخ یکصد ساله ایران و اثرات حاکمیت رژیم مشروطه (به عنوان یکی از الگوهای حکومت مدرن) در سامان سیاسی و نظم اجتماعی ایران، متوجه شد که ظرفیت ها و استعدادهای دستگاه مفاهیم فلسفی و سیاسی غرب در ایران تماماً به فعلیت رسیده و دیگر چیز جدیدی برای عرضه کردن ندارد. در این مقاله سعی بر آن است که به تبیین و تشریح مفاهیم سیاسی مطرح در جامعه ایرانی، از نگاه امام خمینی پرداخته شود.