«اسنادی منتشرنشده از اوضاع اسفبار فقر و گرانی در اواخر حکومت شاه»
مقدمه
اسناد این بخش مربوط به اوضاع اسفناک معیشتی مردم در سالهای معطوف به انقلاب اسلامی است که بیانگر دردها و رنجهایی است که ملت بیپناه ایران در زیر سیطره تمدن بزرگ و مأموریتی که شاه از طرف اربابان انگلیسی، امریکایی و صهیونیستی برای وطن داشت، گرفتار آن شدند. اگرچه در خاطرات بسیاری از کارگزاران سطوح بالای دربار پهلوی و گزارشهای جامعهپژوهان داخلی و خارجی و حتی سران بعضی از دولتهای اروپایی و امریکا اوضاع فقر و گرسنگی و پریشانی ملت ایران در دهه پنجاه (به رغم درآمدهای کلان و اعجابآمیز نفتی رژیم پهلوی)، کم و بیش به تصویر کشیده شده است، اما بعد از انقلاب اسلامی عدهای از دروغپردازان، یاوهگویان، مزدبگیران و جیرهخواران دستگاه استبداد و استعمار با اشتغال به شغل زشت و پلشت تطهیر جنایتکاران، جابهجایی خائنین با خادمین، مرثیهسرایی برای قاتلین و محکوم کردن حق مقتولین، تقدیس مزدوران و زشتگویی درباره مجاهدان، مأمور تدوین متنهای سفارشی و تاریخسازیهای شفاهی در شبکههای مجازی شدند و در بوق و کرنای خود به گونهای دمیدند که گویی زمان حاکمیت رژیم حقیر، عقبمانده، ارتجاعی و کودتایی پهلوی، ایران بهشت روی زمین بود و ملت ایران از سر خوشی و فراوانی نعمت، انقلاب کرد و رژیم پهلوی را به زبالهدانی تاریخ فرستاد!
اینها که اصولاً برگی از تاریخ این مرز و بوم را ورق نزدند ولی با کتابسازیهای خود از برکت نظام جمهوری اسلامی دانشگاههای کشور را به نام استاد اشغال کرده و نام خود را مورخ گذاشتند، بزرگترین استدلالشان این است که پدران ما از فقر، گرانی، بیکاری و عقبماندگی دوران شاه به ما چیزی نگفتند!! و چون چیزی نگفتند پس مردم ایران در فقر و تنگدستی نبودند و انقلاب آنها ربطی به این مسئله ندارد.
این ادعاهای سخیف و سطحی آدم را یاد آن دستخط معروف منسوب به زندهیاد امیرکبیر به ناصرالدینشاه میاندازد که نوشته بود:
قربانت شوم، الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمیشود. زیاده جسارت است. تقی