مقدمه
استفادههای شخصی رضاخان از منابع ملی و حتی مصادره داراییهای شخصی مردم ایرانزمین، به عنوان یک واقعیت مسلم تاریخی، امری غیر قابل انکار است. هر چند تلاش زیادی میشود تا به خصوص در فضای مجازی، که عمدتاً مباحث تخصصی به قهقرا رفته و جای خود را به فضاسازیهای پوچ رسانهای میدهد، تصویری دیگر از رضاخان در اذهان عمومی جای بگیرد. در این فضاسازیها، او فردی بیگانهستیز (خصوصاً در تقابل با بریتانیای استعماری) و ضد فساد اقتصادی به تصویر کشیده میشود در حالی که واقعیتهای به دست آمده از فضای به شدت اختناقآلود دوران پهلوی اول که روشنفکرنمایان وطنفروش در ظهور و استحکام این دیکتاتوری سبوعانه و بعداً در تطهیر آن خوشخدمتیهای فراوان کردهاند، چیز دیگری را نشان میدهد. واقعیتی که با قرائن، شواهد و ادله قابل اعتنایی به اثبات رسیده، شخصیتی را توصیف میکند که در قساوت نسبت به ملت خود یکی از نمونههای کمنظیر در میان دیکتاتورهای معاصر، در غصب داراییهای منقول و غیرمنقول آنها، یکی از بیپرواترین و حریصترین چپاولگران و در زبونی مقابل بیگانگان و پذیرش سلطه آنها بر کشور تحت امر خود، یکی از بیخاصیتترین حاکمان ایرانزمین بوده است. غارتگریهای پهلوی اول، طیف وسیعی از داراییهای ملی و خصوصی مردم ایران را شامل میشود و با توجه به گستردگی چپاولگریهای وی، بسیار سخت میتوان میزان و ارزش آنچه او به صورت نامشروع تصاحب کرده را به دست آورد؛ هر چند گویا آنچه فرزند خلفش در ادامه راه پدر صورت داد، بسیار ننگینتر بوده است. در هر صورت آنچه در این نوشتار میخوانید تلاشی متواضعانه و غیرمکفی در جهت کنار هم قرار دادن برخی از دلایل و قرائنی میباشد که نشان میدهد، پهلوی اول درآمدهای نفتی را، به عنوان یکی از ارزشمندترین مصادیق ثروت ملی، غارت کرده است.