بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

مهدی کروبی

تمهید بحث

می‌گویند ناهشیاری اجتماعی مانند منش اجتماعی یک واقعیت است. واقعیتی که خیلی‌ها میل ندارند بدان اذعان نمایند. ناهشیاری اجتماعی را عبارت از سرکوب یا پس راندن نیازها، افکار، اندیشه‌ها، حقایق و واقعیت‌هایی می‌دانند که اغلب انسان‌ها به وجود آنها واقف هستند ولی با روش‌های متفاوتی از آن فرار می‌کنند. همان طوری که ناهشیاری فردی از نظر روانشناسان مضامینی است که فرد به دلیل خصائص فردی آنها را پس می‌زند، ناهشیاری اجتماعی نیز می‌تواند به هر دلیلی توسط انسان‌ها پس زده شود.

بنابراین انسان ناهشیار یا جامعه ناهشیار، انسان و جامعه‌ای است که خواسته یا ناخواسته مهم‌ترین و گرانبهاترین تجربیات خود را سرکوب می‌کند و این سرکوبی، تعارض میان واقعیت زندگی فردی و اجتماعی و درون فرد ایجاد می‌کند. تعارضی که باعث می‌شود آدم یا جامعه ناهشیار، عموماً برداشتی غیر واقعی از خود، توان خود، توان اطرافیان خود و توان حزب و گروه خود داشته باشد. و همواره خود و دیگران را با این برداشت‌های غیر واقعی از واقعیت، فریب دهد.

روان‌شناسان اجتماعی معتقدند سرکوب آگاهی از حقایق و واقعیت‌ها و سرکوب تجربه‌ها، بی‌تردید با پذیرش خیال‌پروری‌ها، اسارت در چنبر توهمات و داشتن تصاویر غیر واقعی از فرآیند امور رابطه مستقیم دارد. شکاف‌هایی که در زندگی فردی و اجتماعی بعضی از آدم‌ها، شخصیت‌ها و جریان‌ها پیدا می‌شود محصول امتناع از دیدن واقعیت‌هایی است که پیرامون ما وجود دارد و ما از وجود آنها آگاه هستیم ولی تمایلات دیگری ما را در سرکوب این واقعیت‌ها تحریک می‌کند. و بین ما و واقعیت‌ها یا حقایق شکافی عظیم ایجاد می‌کند. شکافی که اگر پر نشود هیچ گاه به تصویری همبسته و منسجم از واقعیت و حقیقت دست پیدا نمی‌کنیم.

این تمایلات ممکن است واقعی یا اعتباری یا توهمی ‌باشد. می‌تواند از یک مسئله ساده و بی‌ارزش شروع شود و به مسائل پیچیده و مهم برسد. می‌تواند ناشی از ایدئولوژی‌ها و باورهایی باشد که به ما خوراک فکری می‌دهد و می‌تواند از ناحیه کسانی باشد که یا در کنار ما هستند و یا در دوردست‌ها بر ما تأثیر می‌گذارند. مهم‌ترین پرسش که منشأ پیدایش مکاتب اخلاقی و فلسفی و روان‌شناختی و غیره می‌تواند باشد این است که چرا مردم عموماً آگاهی‌های خود را سرکوب می‌کنند و به جنگ تجربیات خود می‌روند؟

غرور؟ نفرت؟ شهوت؟ ترس از طرد شدن؟ ترس از دیده نشدن؟ ترس از تک‌افتادگی؟ بی‌اعتقادی؟ ضعف شخصیت؟ فقدان بصیرت؟ قدرت‌طلبی؟ دنیاپرستی؟ یا…؟! به راستی چرا ما آگاهی‌ها و دانش‌های خود را سرکوب می‌کنیم و پنداشته‌های خود را به جای دانش‌ها می‌نشانیم؟

تاکنون شواهد کافی برای قبول این فرضیات به دست نیامده است. ما می‌دانیم آد‌م‌ها عموماً تمایلی ندارند که به افکار و احساسات ناسازگار با الگوهای فکری و فرهنگیشان دل ببندند ولی نمی‌دانیم انگیزه‌های چنین رفتارهایی چیست. مطالعه بعضی از رخدادهای تاریخی و شخصیت‌های سیاسی و فکری از این زاویه می‌تواند بخشی از مطالعه تاریخ باشد. روشی که خیلی کم در مطالعات تاریخی ما جا باز کرده است.

اخیراً حجت‌الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی در مصاحبه‌ای با بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی ‌به علل سقوط آقای شیخ مهدی کروبی از این زاویه پرداخته است. اگر چه نمی‌توان گفت که در این مصاحبه تمام شقوق مربوط به ناهشیاری فردی و اجتماعی در سرکوب تجربه‌هایی که آقای کروبی در فرآیند انقلاب اسلامی ‌اندوخته بود، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است ولی می‌تواند بخش‌هایی از این ناهشیاری‌ها را نشان دهد.

این مصاحبه از آن جهت می‌تواند ماهیت تاریخی داشته باشد چون از زبان کسی گفته می‌شود که خود از ابتدای نهضت امام خمینی بر تمامی ‌رخدادهای تاریخی این نهضت و فراز و فرود شخصیت‌هایی که به نحوی اگر مطرح شدند و مردم آنها را از مخفی‌گاه‌ها و آوارگی این شهر و آن دیار رهانیدند و به مصدر امور نشاندند، از برکت نهضت امام خمینی بود؛ آگاهی کافی و وافی داشته است. سابقه دوستی آقای کروبی و سید حمید روحانی و هم‌آوازی آنها در بسیاری از رخدادها و حوادث مربوط به انقلاب اسلامی ‌بر ارزش اظهارنظرها و دیدگاه‌های آقای روحانی در این مصاحبه می‌افزاید.

هنوز از حافظه تاریخی ملت ایران، یاد و خاطره نامه مشترکی که پس از صف‌آرایی آقای منتظری در مقابل امام توسط آقایان کروبی، روحانی و جمارانی در ۲۹ بهمن ۱۳۶۷ نگاشته شده است، فراموش نشده است. در آن نامه که تحت عنوان «این ره که تو می‌روی به ترکستان است» خطاب به آقای منتظری نوشته شده بود، آمده است:

این نامه را افرادی به محضر عالی می‌نویسند که در درازای نهضت امام تا پیروزی انقلاب اسلامی ‌و تا به امروز از علاقمندان و وفاداران به شما بوده و اخلاص آنان نسبت به حضرتعالی به ثبوت رسیده است و علاوه بر اعتراف به مقام علمی ‌شما از نظر مقاومت و از خود گذشتگی و تحمل رنج‌ها و فشارها شما را اسوه و الگوی کم‌نظیر دوران خفقان رژیم ستم‌شاهی می‌دانند و در این نگارش جز خیر‌خواهی و صلاح‌اندیشی و تذکرات مشفقانه و پیشگیری از ضربه و لطمه ناهنجار به مقام والای آنجناب نظر و اندیشه‌ای ندارند.

اکنون از آن سه نفری که آن نامه را نوشتند شیخ مهدی کروبی به همان راه ترکستانی می‌رود که او به همراه دو تن از دوستان خود، معتقد بود که منتظری بدان راه می‌رود. پس از این جهت نمی‌توان گفت این مصاحبه وجاهت تاریخی ندارد. زیرا اگر آن نامه در سال ۶۷ وجاهت تاریخی داشت باید این مصاحبه و همچنین نامه‌ای که آقای سید حمید روحانی در ۲۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۸ برای شیخ مهدی کروبی نوشت ولی در هیاهوی انتخابات آن سال و فتنه‌های بعدی گم شد را هم به همان اهداف و انگیزه‌ها دید و تحلیل کرد و برای آن وجاهت تاریخی قائل شد.

اکنون که نزدیک به دو دهه از آن نامه اولی که به آقای منتظری نوشته شد گذشته است و نزدیک به یک دهه نیز از نامه‌ای که آقای سید حمید روحانی به کروبی نوشته بود، گذشته است فصلنامه پانزده خرداد تصمیم گرفته است که آن دو نامه را در کنار این مصاحبه، مجدداً منتشر نماید تا هم عبرتی برای شخصیت‌ها و دولت‌مردانی باشد که فراموش کرده‌اند، اگر عزتی دارند و مردم برای آنها دست تکان می‌دهند یا احترامی‌ در جامعه دارند، از برکت انقلاب اسلامی، امام خمینی و نظام ولایت فقیه است و هم معلوم گردد چه انگیزه‌هایی باعث شده است که بعضی از شخصیت‌های انقلابی در مقابل تجربه‌های تاریخی خود قیام کنند و این تجربه‌ها را سرکوب نمایند و پنداشته‌های خود را جایگزین دانش‌ها سازند.

فصلنامه پانزده خرداد

نسخه کامل PDF