۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز جنبش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گستردهای در ایران بود که مرجعیت، نظام پادشاهی، حکومت مشروطه سلطنتی، غربپرستی و سکولاریسم را به چالش کشید. اصول راهنمای این جنبش اعتماد راسخ به توان دین اسلام و سنت اجتهادی فقه شیعه در حل مسائل و مشکلات جهان امروزی و پیوند ناگسستنی سیاست با دیانت بود. از نظر آموزههای این جنبش، هر مسلمانی فارغ از حصارهای فرقهگرایی، قوه و قابلیت آن را دارد که با بررسی مسائل و ارزیابی براهین و مطالعه گذشته و حال، حقیقت و واقعیت حیات اجتماعی خود را تشخیص داده و نوع حکومت و حاکمیت خود را تعیین کند.
نوع نگاه امام خمینی، به تواناییهای تولیدی فقه شیعه در حوزه اجتماعی اصالت بخشید و این اصالتبخشی شرایط را برای پیروزی انقلاب اسلامی ایران آسان کرد. انقلاب اسلامی طیف گستردهای از تغییرات را با خود به همراه آورد و به فرهنگ اسلامی شکل نوینی بخشید و آرمان «تشکیل تمدن نوین اسلامی» را امکانپذیر ساخت. این دگرگونی فرهنگی، مسیر جامعه در حال پیشرفت ایران اسلامی را در چهل سال گذشته هدایت کرد و اکنون ایران در پرتو این هدایت یکی از مردمیترین کشورهای منطقه و بلکه جهان میباشد.
این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که اگر یک نظام اجتماعی زنده، متحرک و پویا، همزمان با پویایی، شرایط تداوم پویایی خود را بازتولید نکند نمیتواند مدت چندانی همچنان یک نظام پویا و تولیدکننده باقی بماند. بنابراین شرط تولیدکنندگی انقلاب اسلامی بازتولید شرایط تولید است…