جستارهایی در فهم قیام ۱۵خرداد۱۳۴۲
هر سال بزرگداشت روزی را برگزار میکنیم که شاید در یک قرن یک بار هم پیش نیاید. آغاز یک فرآیند جدید؛ یک عصر تازه و یک دوره تاریخی نو. برای نخستینبار در چنین روز تاریخی انتخابی که پیش روی ملت ایران قرار داشت تنها این نبود که برای آینده بهتر از گذشته، باید به میدان بیاید؛ زیرا چنین تصمیمی برای مردم حداقل بارها در دوران اخیر اتفاق افتاد و ما در چندین جنبش بزرگ اجتماعی برای زندگی بهتر به مفهوم متعارف کلمه، به میدان آمده بودیم و در نوع خود نیز حماسههای کمنظیری خلق کرده بودیم. اما آنچه در این روز تاریخی بینظیر اتفاق افتاد آن بود که به میدان آمدن ملت ایران و رویارویی با یک رژیم بیهویت و دستنشانده و مستبد، با فرمان، فتوا، تحریک و یا سردمداری هیچ فرد، گروه، حزب یا جریانی صورت نپذیرفت. در این روز هیچ فرد و جریانی به مردم وعده زندگی بهتر، درآمد بیشتر، وعده مسکن، نان و یا حتی وعده آزادی و برابری و امثال این آرمانهای متعارف در جنبشهای اجتماعی را نداد.
در این روز ملت ایران خودجوش، با تأثیر از یک حس دوستداشتنی- از جنس آن احساساتی که در طول تاریخ انسانها فقط برای پیامبران و امامان بروز میدهند- به رغم سکوت معنادار و مرگبار بسیاری از جریانهای مدعی مبارزه، نه با شعار نان، مسکن، آزادی بلکه با شعار «یا مرگ یا خمینی» به میدان آمد.
تا قبل از قیام ۱۵خرداد سال ۴۲ ملت ایران پس از ناکامیهای پی در پی در جنبشهای گذشته، با ناامیدی با مسائل خود روبهرو میشد. رهبران سیاسی و احزاب و گروههایی که خود را مخالف دولت نشان میدانند با الهام از آنچه به نام تجدد و ترقی و توسعه در جهان میگذشت پیشبینی کرده بودند که پایان مذهب قریبالوقوع است و دیگر عمر مبارزه از طریق رهبری علمای مذهبی نیز به سر آمده است. خیلی از آنها از جنبههای ایدئولوژیک و عقیدتی وجود نظام سلطنت در ایران را یک ضرورت تاریخی و غیر قابل انکار دانسته و حتی بعضیها به رغم لوتربازیهایی که در میآوردند تا خود را یک مصلح اجتماعی جا بزنند، رژیم مشروطه سلطنتی و بقای سلطنت را با اعتنا به وضع خاص ایران از نظر جامعهشناسی، متناسبترین شکل حکومتی میدانستند که میتواند دست به اصلاحاتی در شئون مختلف بزند و با تزهای افراطی و انحرافی که غالباً از خارج القا میشود… مبارزه ریشهای و عمیق!! بکند. از دید اغلب گروههای چپ و راست، پادشاهی در ایران اسطوره شکستناپذیری بود که ریشه در هزاران سال تاریخ وطن داشت.
هیچ گروهی حتی خیال مخالفت با اصل سلطنت را به خود راه نمیداد، چه برسد به مبارزه با نظام ضد عقلی سلطنت و سرنگونی شاه؛ بلکه عموماً به دنبال آن بودند که در پناه سلطنت به حداقلی از امتیازات که خلاصه میشد در گرفتن اجازه فعالیت یا تأسیس حزب یا درآوردن نشریه و در بهترین حالت اگر کرم شاه فوران میکرد اجازه برگزاری میتینگ در اتاقهای در بسته یا اجازه شرکت در انتخابات و در نهایت معرفی یک وزیر از دل یک حزب گوش به فرمان و مطیع و اشغال یکی، دو تا از کرسیهای مجلس فرمایشی، برسند…
نسخه کامل PDF