دهه دوم انقلاب اسلامی در مطالعات تاریخ معاصر، دهه پر تلاطمی است. در میان همه وقایع این دهه، بازگشت پاره ای از جریانات و چهره های فکری، سیاسی و مذهبی دو آتشه در انقلاب اسلامی، به اندیشه ها و ادبیات ارتجاعی روشنفکری عصر پهلوی و غرب گرایی های این دوران و تفکرات منسوخ شده لیبرالیستی در ایران عصر انقلاب اسلامی، جایگاه ویژه ای دارد که پژوهشگران تاریخ معاصر نباید از آن غافل شوند.
در این بازگشت ارتجاعی، نسل دوم و سوم انقلاب اسلامی شاهد ظهور ادبیاتی است که به ندرت در تاریخ تفکر ایران سابقه داشته است. نویسنده این مقاله که خود از نسل دوم انقلاب اسلامی است، این دوره را «عصر روشنفکران استبداداندیش»، نامگذاری کرده است و تلاش می کند با استفاده از ادبیات این دوره، یکی از جنجالیترین چهره های این جریان؛دکتر عبدالکریم سروش را از جنبه روانشناسی سیاسی ـ اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.