گفتمان های رسمی در حوزه سیاست را دیدگاه های حاکم بر سامان سیاسی و نظام اجتماعی در حدود سیصد سال اخیر تعریف می کنند و سیطره این گفتمان ها را سیطره «مدرنیته»، «مدرنیسم» و «مدرنیزاسیون» می دانند. فلسفه سیاسی و علم سیاست جدید، هر قرائت یا روایت دیگری غیر از روایت ها یا قرائت های رسمی را برنمی تابد و قرائت های مغایر با «مدرنیته» را به عنوان یک گفتمان سنتی، ضد عقلی و ضد تاریخی القا می کنند.
امام خمینی(ره) با توجه به ماهیت و خاستگاه های فکری خود بی تردید، با تمام وجوه قرائت های رسمی در حوزه سیاست درگیر است. امام و نظریه انقلاب اسلامی اثبات کردند که تجدد و ترقی لاجرم سیر تاریخ غربی نیست و نخواهد بود. تفسیر امام از انقلاب، آزادی، استقلال، حکومت سیاست، مردم سالاری و دهها پدیده سیاسی دیگر، تفسیری غیر غربی و اسلامی بود. انقلاب اسلامی دستاورد سفر چهارم سیر و سلوک امام خمینی از عالم کثرت به وحدت و از جهت مبانی شباهت تام با سیر و سلوک انبیاء و اولیا دارد. امام خمینی و نظریه انقلاب اسلامی افسون دین افیونی و فقر تاریخی ادیان را برای همیشه به موزه تاریخ سپرد. در این مقاله مانند مقالات گذشته به وجوه دیگری از شالوده شکنی امام خمینی و انقلاب اسلامی نسبت به گفتمان های رسمی خواهیم پرداخت.