دکتر امیرحمزه سالارزایی

دکتر نادر مختاری

منصوره خسروی

امام خمینی

در تاریخ اسلام عمدتاً حاکمیت سیاسی در اختیار اهل سنت بوده و شیعه همواره در حاشیه تاریخ به‌‌سر می‌برد و به تبع آن، فقه شیعه که متکفل مدیریت رفتار مکلفین بوده نیز ناگزیر از هماهنگ کردن خود با شرایط زمان و مکان بوده است؛ بدین معنی که اگر حاکمیت سیاسی وقت در شرایط تساهل و تسامح مذهبی بوده، استعداد بیشتری از آن در جهت مدیریت جامعه اسلامی آزاد می‌شده و اگر در شرایط قبض و تعصب مذهبی بوده، به سکوت و تقیه روی ‌می‌آورده است. اما در عصر ما، به نظر می‌رسد استعداد آزادشده فقه شیعه برای مدیریت جامعه به اندازه‌ای بوده که زعیم فقهی وقت (حضرت امام) را از دغدغه هماهنگی تام و تمام فقه شیعه با زمانه رهانیده و به وی این اطمینان را داده است که دیگر لازم نیست رنگ زمانه بر صورت فقه شیعه زده شود، بلکه برعکس، فقه شیعه از این پس می‌تواند رنگ خود را بر صورت زمانه بزند. این‌سان بود که در فقه سیاسی شیعه فتواهایی صادر شد که پیش از آن سابقه نداشت؛ به عنوان مثال، می‌توان به فتوای تاریخی حضرت امام درباره مقابله مردم با حکومت محمدرضا شاه پهلوی اشاره کرد که فرمود: «تقیه حرام است… ولو بلغ ما بلغ…»

توجه به عنصر زمان و مکان در اندیشه اجتهادی حضرت امام را نباید صرفاً به گونه‌ای تفسیر کرد که فقه را تابع متغیری از شرایط زمانی‌ـ مکانی کند که در این صورت، چنین دیدگاهی نمی‌تواند نو تلقی شود؛ چه پیش از حضرت امام نیز فقه تا حدودی ناگزیر بوده که شرایط زمان و مکان را بسنجد. آنچه نظریه حضرت امام را نو جلوه می‌دهد، درک فائقانه‌ای است که از جایگاه فقه، نسبت به زمان و مکان ارایه کرده است؛ به گونه‌ای که برخلاف گذشته که الزامات زمان و مکان و الزامات فقه در یک نسبت یک‌سویه از جانب زمان و مکان مورد تأمل قرار می‌گرفت، این الزامات در آن، دوسویه مورد ملاحظه قرار می‌گیرد؛ به عبارت دیگر درک متفاوت حضرت امام از دو عنصر زمان و مکان باعث شده فقه سیاسی شیعه از حالت انفعال و انزوای نسبی نسبت به زمان و مکان بیرون بیاید و نقشی فعالانه ایفا کند.

به لحاظ عملی، مهم‌ترین عنصری که در فقه سیاسی حضرت امام مناسب با شرایط زمان و مکان به شکل پررنگی وارد شده، عنصر مصلحت می‌باشد. عنصر مصلحت در عصر حاکمیت فقه نسبت به عصری که فقه در حالت اپوزیسیون به‌‌سر می‌برد، از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است. مهم‌ترین کارویژه عنصر مصلحت، پر کردن شکاف میان «واقعیت» و «آرمان» می‌باشد؛ آرمان به‌مثابه «افق» و واقعیت به‌مثابه «فرآیند» حرکت. اگر آرمان‌های بلند نتوانند موانع و شرایط زمان و مکان را در خود حل کنند، به لحاظ عملی فاقد کارآمدی خواهند بود. وارد شدن نهادینه‌ای عنصر «مصلحت» در فقه سیاسی حضرت امام، کارآمدی آن را در متن ضرورت‌های عملی به ‌اثبات رسانده است.

نسخه کامل PDF

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *