فصل سوم: شهروند تهران
اگر مرا در ارتش نخواهید، میلیونر خواهم شد
ژوئیه تا سپتامبر ۱۹۶۹ [تیر تا شهریور ۱۳۴۸هـش] اگرچه من از همه جهات توصیه نامههایی را برای تصدی مقام خود در ایران دریافت کردم- توصیهنامههای شکوهمندی که در آن مرا ستوده بودند- اما از شایعاتی که از وطن سرچشمه میگرفت به خوبی آگاه بودم. آنها با حسادت میگفتند که برنامههای بعدی من برای ارتش اسرائیل، موقعیتهای جدیدی است که اوضاع را به چالش میکشد.
اطلاعاتی که از جانب سرلشکر آهارون یاریو[۱] رئیس آمان و نیز یوسی سیچنور دادستان وزارت دفاع و یکی از نزدیکان وزیر دفاع دایان به من رسید، برایم روشن شد که بارلو رئیس ستاد کل ارتش، قصد دارد مرا به عنوان هماهنگکننده عملیات دولت در کرانه باختری به جای ژنرال رافائل وردی[۲] منصوب کند. تا آن زمان من وردی را به درستی نمیشناختم، گرچه در سال ۱۹۶۴ [۱۳۴۳هـش] در بازدید از کارآموزان دانشکده امنیت ملی در تهران او را ملاقات کرده بودم اما تحت تأثیر قرار نگرفتم.
همانطور که در ارتش اسرائیل مرسوم است، از من دعوت شد که با فرماندهانم جلسات شخصی داشته باشم. در بازگشتم به همراه خانواده به اسرائیل، در پایان یک دوره کوتاه از مأموریت خود عوفر دوازده ساله، روتی نه ساله، سمدر شش ساله و ربکا نیز در پنجمین ماه بارداری خود بود. رئیس آمان، آهارون یاریو از ابتدا تأکید کرد که نقش یک هماهنگکننده در این سرزمین برای من مثل یک لباس مناسب شخصی است. رئیس ستاد دایان مرا با گرمی در آغوش گرفت. سومین جلسه مهم با وزیر دفاع برگزار گردید و رئیس ستاد کل برای انتصاب من همانطور که گفته شد اطمینان خاطر داد. حال آرزوی من در حال تحقق بود و به زودی درجه سرتیپی را میگرفتم! این شایعه و خبر احتمالی انتصاب من در دولت و در کرانه باختری گسترش یافت و مأمورین مختلفی در خانه من حاضر شدند.
[۱]. آهارون یاریو (رابینوویچ) (۲۰دسامبر۱۹۲۰- ۷می۱۹۹۴) افسر نیروهای دفاعی اسرائیل بود که سمتهایی چون رئیس آمان، مشاور نخستوزیر در امور تروریسم و وزارت در رژیم صهیونیستی را برعهده داشته است.
[۲]. رافائل وردی (۱۹۲۲- ۲۵دسامبر۲۰۱۶) سرلشکر نیروهای دفاعی اسرائیل و رئیس سابق اداره نیروی انسانی ارتش بود. وردی همچنین از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ از فرماندهان پلیس اسرائیل بود.
نسخه کامل pdf