پاسخ به یک شبهه – بخش دوم (۱۳۸۷/۱/۲۸)
جناب آقاى اسماعیلى از کازرون مینویسند: … از جنابعالى تعجب میکنم که چگونه نامه سراپا اتهام و اهانت یک آدم بینام و نشان به نام مصطفى ایزدى را که احتمالا این اسم هم مستعار است و آنقدر بیسواد است که فرق میان «مشروح» و «مشروع» را نمیداند در فصلنامه علمى و وزین ۱۵ خرداد به چاپ میرسانید. اگر به جاى چند صفحه جواب به لاطائلات او به چند سئوال خوانندگان که امروز براى جوانان این کشور مطرح است جواب میدادید، مسلما به خوانندگان استفادههاى شایانى میرساندید. من بعید نمیدانم که شیاطین بخواهند با امثال این فحشنامهها هم شما را از مسئولیت سنگین جواب گفتن به مشکلات و نیازمندیهاى فکرى خوانندگان فصلنامه وزین ۱۵ خرداد باز بدارند و هم فصلنامه را با این لاطائلات سبک و بیمقدار سازند… فصلنامه ۱۵ خرداد یک فصلنامه علمى و به راستى کمنظیر است اگر نگوییم بینظیر است. نباید در آن نوشتههایى به چاپ برسد که از بیفرهنگى و جهالت نویسنده آن نشأت گرفته است…
حجت الاسلام جناب آقاى رضوى افتخارى در نامهاى به دکتر روحانى آوردهاند: … من این عریضه را به رسم عرض معذرت و به امید آمرزش از تصور غلطى که بر ذهنم گذشت به خدمت حضرتعالى تقدیم میدارم. موقعى که در جواب پیشنهاد من در شماره ۸ فصلنامه گرانمایه ۱۵ خرداد مرقوم فرموده بودید که آقاى منتظرى «و شبکه حاکم در بیت او… هیچگاه به خود رخصت نمیدهند با استدلالهاى علمى و منطقى با اهل علم و قلم روبهرو شوند… و از هرگونه پاسخ به اشکالات و انتقادات گریزانند…» واقع را بخواهید آن را یک نوع فرار از درج پاسخ آنها تصور کردم؛ چرا که باور نمیکردم اطرافیهاى آقاى منتظرى این مقدار لاابالى و بیمنطق باشند. اما عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، نامه آقاى مصطفى ایزدى با تهمتهاى کودکانه و مسخرهآمیزى که در آن به حضرتعالى زده و خود را رسوا کرده این شرمنده را به اشتباه خودم واقف کرد و فهمیدم جنابعالى چقدر خوب از ماهیت اشخاص شناخت کامل دارید و امام راحل (رضوانالله تعالى علیه) چقدر گوهرشناس بودند که مسئولیت سنگین تاریخنویسى انقلاب اسلامى را به عهده حضرتعالى قرار دادند.. الله اعلم حیث یجعل رسالته…
سرکار خانم بهارلو از اساتید دانشگاه از تهران ضمن ستایش فراوان از فصلنامه ۱۵ خرداد و کتاب ارزشمند نهضت امام خمینى و تقدیر از دکتر سید حمید روحانى آوردهاند: … من نمیدانم آقاى مصطفى ایزدى کیست و اصولا وجود خارجى دارد یا ندارد و این نام مستعار است یا واقعی، اما از نامه سراپا کذب و تهمت او آنچه برداشت کردم این است که نویسنده یک عنصر عقدهاى است که فکر میکند با به زیر سئوال بردن دیگران میتواند خود را بالا بکشد و شخصیتى کسب کند. من سه جلد از کتاب نهضت امام خمینى نوشته حجتالاسلام حاج سید حمید روحانى را نه یکبار چند بار مطالعه کردهام و جالب اینکه جلد دوم و سوم آن از نظر محتوایى و شیوه تاریخنگارى از جلد اول اصولیتر و کاربردیتر است، معالوصف از نظر قلم با جلد اول کاملا یکنواخت است و با مطالعه جلد دوم و سوم میتوان دریافت که نویسنده آن همان نویسنده محترم جلد اول است… باید به آقاى محترمى که به نام مصطفى ایزدى آن نامه را نوشته فرمایش حضرت سیدالشهدا را متذکر شوم که اگر دین ندارید در دنیایتان آزادمرد باشید…
* * *
با تقدیر و تشکر از خوانندگان دانشمند و بافضیلت، باید یادآورى کنیم که ما نیز به حق میدانستیم که جاى فحشنامه جناب مصطفى ایزدى در فصلنامه ۱۵ خرداد نیست و آوردن این نامه در واقع اسائه ادب به خوانندگان عزیز و اندیشمند این فصلنامه میباشد، لیکن رسالت مقدس افشاگرى و آشکار ساختن چهره واقعى باند حاکم در بیت آقاى منتظرى ایجاب میکرد که بخشهایى از آن فحشنامه در فصلنامه آورده شود و حقایق روشن گردد. از این رو، از همه خوانندگان بابت چاپ آن نامه پوزش میخواهیم والعذر عند کرامالناس مقبول.
پیرایههاى بیریشه به دانشوران منطق و اندیشه
در پى چاپ بخشى از نامه آقاى مصطفى ایزدى در شماره ۱۳ فصلنامه ۱۵ خرداد و آوردن تاریخ چاپ جلد نخست کتاب نهضت امام خمینی و نمایاندن دروغى که نامبرده در مورد تاریخ چاپ این کتاب ارائه داده بود و نیز استدلالهاى علمى و منطقى در رد اتهامات بیپایه او، انتظار میرفت که جناب ایزدى از «گافی»که داده است شرمنده شود، به خود آید و دریابد که کژروى و بیراههپویى جز رسوایى و بدنامى در دنیا و آخرت سودى ندارد و خسر الدنیا و الاخره میشود، لیکن چه توان کرد که «نرود میخ آهنین بر سنگ» فى قلوبهم مرض و زادهم الله مرضا و لهم عذاب الیم بما کانوا یکذبون.
نامبرده آنگاه که با استدلال علمی، منطقى و خردمندانه فصلنامه ۱۵ خرداد روبهرو شد؛ مانند بوکسورى که بر روى رینگ در زیر مشتهاى سنگین حریف، مشاعر خود را از دست میدهد و به لگدپرانى روی میآورد، با فرار به جلو به هذیانگویى و فحاشى متشبث شد و با دستپاچگى نامهاى آکنده از فحش و جسارتى که هیچگاه از قلم یک نویسنده با فرهنگ، اندیشمند و تربیت شده در مکتب اسلام تراوش نمیکند، براى جناب دکتر روحانى فرستاد، که قلم از بازگو کردن آن شرم دارد و چاپ آن نامه در فصلنامه علمى و تخصصى ۱۵ خرداد، دور ازشأن این فصلنامه و مخاطبان دانشمند و با فضیلت آن میباشد. از این رو، به مصداق واذا مروا باللغو مروا کراما از آن میگذریم. البته از باند هادى ـ مهدى هاشمى که امام را در کتاب واقعیتها و قضاوتها و خاطرات منسوب به آقاى منتظری با زشتترین شیوه مورد اتهام و اهانت قرار داده و به ساحت مقدس آن عارف بالله اسائه ادب کردهاند (۱) جز این انتظار نیست که پیروان راستین راه امام را نیز مورد بدگویی، ناسزاگویى و بهتانتراشى قرار دهند، نیاکان آنها به خاندان پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت و به مولاى متقیان و امامان معصوم صلواتالله علیهم اجمعین جسارت و اهانت میکردند و به آن بزرگواران نسبتهاى ناروا میدادند. اینها نیز به پیروى از نیاکان روسیاه خود حق دارند فرزندان على و فاطمه و مردان منطق و اندیشه را به جرم رویارویى با دروغپردازیها، نیرنگبازیها و خیانتها مورد اتهام قرار دهند و بر ضد آنان به توطئه دست بزنند «تا بیفتند و بینند سزاى خویش.»
در پاسخ بخشى دیگر از نامه ۹ صفحهاى جناب آقاى ایزدى باید ابتدا یادآورى کنیم که عناصر بیگانه از خدا و خلق که از پایگاه مردمى محروماند و خود را در میان جامعه بیآبرو و اعتبار میبینند میکوشند با حمایت از این و آن و به میان کشیدن پاى دیگران، براى خود دار و دستهاى تدارک ببینند و خود را از انزوا برهانند.
از سیاست دیرینه باند حاکم در بیت آقاى منتظرى ـ حتى در دورانى که او به قائممقامى منصوب بود ـ گردآورى گروهکها و کسانى بود که مردود جامعه بودند زیرا باند حاکم در بیت او این نکته را به درستى دریافته بودند که ملت ایران آقاى منتظرى را منهاى باند حاکم در بیت او به عنوان قائممقام حمایت میکنند و نسبت به باند مخوف حاکم در بیت ذهنیت منفى دارند. از این رو، بر آن بودند عناصرى مانند خود را در بیت او تا آنجا افزون سازند که دیگر راهى و امیدى براى کنار زدنشان نباشد، در نتیجه عناصر مرموزى را که از انقلاب و نظام جمهورى اسلامى دل خوشى نداشتند، مانند سرمایهدارانى که اموالشان از سوى نظام اسلامى مصادره شده بود، کسانى که به جرم قاچاق، دلالی، مفاسد اخلاقى و فعالیتهاى جاسوسى از نظر مقامات مسئول نظام مجرم بودند و نیز گروهکهاى منافق و یا به اصطلاح ملیگرا که راهشان و مرامشان از انقلاب اسلامى و ملت ایران جدا بود، زیر عنوان «ترکشخوردههاى انقلاب» در بیت آقاى منتظرى گرد آوردند و آنان را از جایگاه والایى برخوردار ساختند و به آنان رخصت دادند که در آقاى منتظرى نفوذ داشته باشند و او را تحت تأثیر قرار دهند.
اکنون میبینیم که در برابر نقد علمى و منطقى خاطرات منسوب به آقاى منتظرى از جانب دکتر سید حمید روحانی، سیاست باند حاکم در بیت نامبرده حمایت از عناصر و گروهکهایى است که در کتاب نهضت امام خمینى به نوعى مورد انتقاد قرار گرفتهاند و به زیر سئوال رفتهاند، اینجاست که میبینیم ناگهان سر و کله آقاى مصطفى ایزدى پیدا میشود و او در گام نخست براى «مراجع و علماى حوزه نجف» که در کتاب نهضت امام خمینی، از نظر او مورد اهانت قرار گرفتهاند اشک تمساح میریزد و آنگاه که در شماره ۱۳ فصلنامه از او خواسته میشود که در کتاب مزبور به کدامین مرجع نجف اشرف اهانتى شده است توضیح دهد در پاسخ طبق روش باند هادى و مهدى قاتل به فحاشى و هتاکى دست میزند و ماهیت خود را بیشتر برملا میکند. آنگاه طبق همان سیاست حاکم در بیت آقاى منتظرى به دفاع از دکتر شریعتى پرداخت، به گمان اینکه با این شگرد هواداران او را نیز به جرگه باند مهدى قاتل بکشاند و این باند را بیش از پیش متورم سازد! باید به جناب ایزدى بگوییم: خیر باشد! انگار تازه از خواب پریدید! اسناد و مدارک مربوط به شریعتى بیش از ۱۵ سال است که انتشار یافته و حقایقى پیرامون او بر همگان آشکار گردیده است. جنابعالى اگر دلسوخته شریعتى بودید چرا و چگونه در طول این ۱۵ سال یادى از او نکردید و به دفاع از او برنخاستید؟! اکنون که باند مهدى قاتل در معرض ورشکستگى قرار گرفتهاند به یاد او افتادید؟ نکته در خور توجه اینکه آقاى ایزدى در این نامه افتخارآمیز! خود براى آقاى هاشمى رفسنجانى نیز اشک تمساح ریخته و از اینکه در فصلنامه ۱۵ خرداد «لبه تیغ اهانتها به روى هاشمى رفسنجانى کشیده» شده خواب و قرار از او سلب گردیده است!! باید بگوییم: زهى بیشرمی! آیا این لیدر و رهبر شما مهدى هاشمى نبود که در نامه زهرآگین و سفسطهآمیز خود آقاى هاشمى رفسنجانى را همراه با شادروان حاج سیداحمدآقا (ره) و مقام معظم رهبرى «مثلثی» میخواند که در راه سلطه بر بیت آقاى منتظرى توطئه میچینند؟! « تا همان بلایى را که به سر دفتر حضرت امام آوردند اینجا نیز بیاورند»؟! آیا این کتاب خاطرات فقیه عالیقدر!! نیست که آقاى هاشمى را توطئهگر براى پایین کشیدن آقاى منتظرى از قائممقامى معرفى میکند؟ متن این اتهام ناروا را که از زبان آقاى منتظرى در کتاب خاطرات آمده است نه براى شما، بلکه براى خوانندگان اندیشمند و خردمند فصلنامه، براى شناخت ماهیت جنابعالى به دنبال میآوریم: … میگویند آقاى هاشمى رفسنجانى و آقاى خامنهاى خیلى دنبال قضیه (قائممقامی) و مصر بودهاند… همان وقت بعضى میگفتند احتمال توطئهاى در قضیه بوده. من اگر بدبینانه تحلیل کنم میگویم اصلا شاید آن قضیه را مقدمه جریانات بعد بوده که مسأله را سر زبانها بیندازند و بعد زمینه را از بین ببرند، براى اینکه اگر قضیه به صورت طبیعى پیش میرفت مسائل به اینجا کشیده نمیشد و این همه بدبینى به روحانیت وجود نمیآمد و دشمنان هم سوء استفاده نمیکردند. از قدیم میگفتند اگر میخواهید کسى را خراب کنید به طور غیر طبیعى او را بالا ببرید و بعد مقدمات سقوط او را فراهم کنید… (۲)
اگر آنچه در بالا آمد واقعا از زبان آقاى منتظرى بیرون آمده است و او نسبت به آقاى هاشمى رفسنجانى این دید را دارد چگونه جنابعالى به آوردههاى آقاى هاشمى به عنوان «راوى بزرگتر» تمسک میکنید و آن را معتبر میدانید؟ و اگر این خاطرات به دروغ به آقاى منتظرى نسبت داده شده و از بافتههاى عناصرى است که در باند مهدى هاشمى دستشان با جنابعالى در یک کاسه است، خوب است نخست از اهانتى که به نام آقاى منتظرى به آقاى هاشمى روا داشتید و اتهام ناروایى که به او نسبت دادید، به خود بلرزید و در اصالت و سرشت خود تردید کنید و از این خیانت توبه کنید و سپس براى ایشان اشک تمساح بریزید و صد البته شما را نشاید که از جریان آقاى هاشمى پیراهن عثمانى بدوزید، چون حناى شما دیگر رنگى ندارد، باند هادى و مهدى هاشمى رسواتر از آنند که بتوانند کسى را بفریبند.
آقاى ایزدى از چاپ آرم سازمان سیا در صدر نقد خاطرات منسوب به آقاى منتظرى نیز برآشفته و سیل تهمت و ناسزا را طبق شیوه باند حاکم در بیت آقاى منتظرى به سوى جناب دکتر روحانى سرازیر ساخته است.
آقاى ایزدى از اینکه یک مأمور و پادوى سازمان سیا و موساد به نام منوچهر قربانیفر با آقاى منتظرى و بیت او در ارتباط است و آقاى منتظرى فتنهگریها و دروغبافیهاى این جاسوس هفت خط و هزار چهره را «وحى منزل» میپندارد و در خاطرات خود به قول او، با آب و تاب استناد میکند، مشکل ندارد و از نظر او این ارتباط شایسته، لازم و ضرورى میباشد!! تنها اشکالى که از دید او ناروا و گناه نابخشودنى به شمار میآید آوردن آرم سیا در صدر نقد و نقل این خاطره افتخارآمیز میباشد!
این موضع تماشایى او ما را به یاد داستانى میاندازد که بازگو کردن آن خالى از لطف نباشد:
آوردهاند که در عصر قدیم یکى از خوانین در سفری، از بد حادثه، در راه با برف و کولاک و سرما مواجه شد، ناچار به کاروانسرایى پناه برد، در آن کاروانسرا وسیلهاى براى گرم کردن خود نیافت، به نوکر خود دستور داد که در کاروانسرا پرس و جو کند شاید، پتو، لحاف و یا گلیمى بیابد و او را از آن وضع ناهنجار برهاند. نوکر هر چه پرسه زد چیزى نیافت بازگشت و به ارباب خود گفت: قربان در این کاروانسرا هر چه جستجو کردم وسیلهاى نیافتم، تنها پالان الاغى در گوشهاى افتاده است. ارباب گفت: برو خود آن را بیاور اما اسمش را نیاور!! آرى در کتاب خاطرات اگر از زبان آقاى منتظرى از منوچهر قربانیفر ستایش و تمجید شود و از زبان او بیاید که: … «البته بعد از مدتى هم همان آقاى منوچهر قربانیفر براى من پیغام فرستاد که قرار است شما را از قائممقامى عزل کنند…»! (۳) هیچ ایراد و اشکالى ندارد، اما آرم سیا و موساد، نشاید که در صدر آن آورده شود!!
از نامه آقاى ایزدى به دست میآید که نامبرده و باندى هادى ـ مهدى هاشمى از اینکه حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقاى سید حمید روحانى داراى دکترا میباشند و به حق مورخ انقلاب اسلامى هستند، سخت آشفته و در رنج و عذابند. این موضع آنها آنچه را که سرکار خانم بهارلو در نامه خود ـ که در چند صفحه پیش آمد ـ آوردند که «نویسنده یک عنصر عقدهای» است تأیید میکند. نکته مهمتر اینکه از دید باند حاکم در بیت آقاى منتظرى «مورخ» کسى است که در سازمان فراماسونرى پرورش یافته باشد! و تاریخ را با سبک و سیاق لیبرالیستى به رشته نگارش بکشد و حوادث تاریخى را طبق فرمولهاى غربى و فرهنگ استکبارى تحلیل و تفسیر کند، همآنگونه که واقعیتها و قضاوتها، خاطرات فقیه عالیقدر، کاوشى درباره روحانیت و… و… نگارش یافته است!
باید به جناب ایزدى و همدستان او در باند مهدى هاشمى بگوییم که برادرمان جناب دکتر روحانى زحمت کشیدند و به تحصیل علم و دانش و فضیلت اهتمام ورزیدند تا پادو باندهاى آدمکش، فتنهگر و گروهکهاى منافق و لیبرال نباشند و از روى بیسوادى «مشروح» را «مشروع» ننویسند. گر تو نمیپسندى تغییر ده قضا را!
پاورقی
۱. در این مورد ر ک: فصلنامه ۱۵ خرداد، ش۱۱، ص۳۱۰.
۲. خاطرات، ص۴۷۶.
۳. خاطرات، ص ۵۸۸ ـ ۵۸۹.