عدهای معتقدند که این واقعیت را به راحتی نمیتوان نادیده گرفت که آقای هاشمی رفسنجانی از ابتدا از نظر مرام سیاسی و دیدگاههای مبارزاتی بیش از آن که به منش و بینش امام خمینی نزدیک باشد بیشتر به نهضت آزادی و ملیگراها و الگویی شبیه الگوی توسعه آمرانه «امیرکبیر» نزدیک بوده است؛ لیکن تا زمان حیات خمینی کبیر شرایط بروز این عقیده را به دست نیاورد. سرعت تغییر رفتارها، آرمانها و گفتارهای وی در یک فاصله زمانی ده ساله از یک گفتمان انقلابی به یک گفتمان تجدیدنظرطلبانه این احتمال را قویتر میسازد.
مردم از خود میپرسند چگونه ممکن است شخصی که خود قربانی تجدیدنظرطلبی چپهای اصلاحطلب و سکولار مشهور به دوم خردادی در دهه ۷۰ بود، ظرف مدت کوتاهی همراه و همعقیده و همصدا با همان جریانهای افراطی خواستار تجدید نظر عمیقتر نه فقط در ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی بلکه در ساختار عقیدتی آن گردد.
آیا این استحاله گواه آگاهی فزاینده از عمق تحولات سیاسی داخلی و جهانی و یا نشاندهنده شجاعت فکری ایشان بود؟ یا تحول مذکور حاکی از احتمال یک کشمکش سیاسی و فکری طولانی و تفرقهانگیز در درون هاشمی و نقش او در اداره کشور بود؟ حتی عدهای نیز این احتمال را مطرح میکنند که…
نسخه کامل PDF