لباس و طرز پوشش افراد یک جامعه، نقش مهمی در تشخیص فرهنگ ملی و دیدگاههای مذهبی آن جامعه دارد و همواره در طول تاریخ عامل طبقهبندی و شناخت شخصیت افراد بوده است؛ لذا تغییر آن کم و بیش به منزله تغییر هویت، ملیت و مذهب محسوب میشود. آمیختگی مذهب و فرهنگ با نوع پوشش مردم ایران و به خصوص زنان باعث شد که در دوره قاجار با وجود تلاش چندی از وابستگان به غرب برای رواج بیحجابی و بیبند و باری در ایران، این تلاشها به جایی نرسد.
با کودتای سیاه انگلیس در ایران و به قدرت رساندن رضاخان قزاق، بیاعتنایی و مقابله با نمادها، ارزشها، سنتهای دینی و ملی و چاپ و انتشار مطالب در ضدیت با این ارزشها در رسانههای جمعی آن دوره نظیر مطبوعات، کتابها و حتی نظامهای آموزشی شدت بیشتری به خود گرفت و وارد فضای جدیدی شد. یکی از مهمترین مأموریتهایی که اربابان رضاخان و در رأس آن انگلستان به وی داده بودند قضیه کشف حجاب و تغییر لباس مردم ایران از لباسهای ملی و سنتی که عموماً توسط صنعتکاران ایران در داخل تولید میشد و تبدیل کشور به بازار مصرف البسه فرنگی که عموماً توسط انگلیسیها در هند تولید میشد، بود. سیاستهای گام به گام دولت و ترفندهای متنوع مجریان این امر برای پیشگیری از مخالفتهای مردم حتی با مقدس کردن کفش و کلاه و سایر داستانبافیهای ابلهانه در نهایت ناموفق بود و با اعتراض گسترده مردم همراه گشت و در نتیجه رژیم وابسته پهلوی را به سمت اتخاذ روشهای سرکوبگرایانه، کشت و کشتار مردم و شیوههای خشن پلیسی سوق داد. مراغه نیز به عنوان یکی از شهرهای مذهبی کشور از این امر مستثنی نبود. با وجود اینکه در قضیه کشف حجاب، تحقیقات بسیاری انجام شده است ولی کمتر با استناد به مدارک موجود و مصاحبههای شفاهی با شاهدان عینی به این امر پرداخته شده است. در این مقاله سعی شده که بررسی واقعه کشف حجاب در مراغه با توجه به اسناد موجود و شاهدان عینی صورت پذیرد.