گفت و گوی ویژه بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی با آقای علیرضا سلطانشاهی رئیس مرکز مطالعات فلسطین به مناسبت سالروز به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی توسط ایران در زمان پهلوی دوم.
بسمه تعالی
دوفاکتو، دو روی سکه رابطه با اسرائیل
گفت و گوی ویژه بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی با  آقای علیرضا سلطانشاهی رئیس مرکز مطالعات فلسطین به مناسبت سالروز به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی توسط ایران در زمان پهلوی دوم.
روابط ایران و رژیم صهیونیستی از زمان اشغال فلسطین تا کنون همواره یکی از مسائل حاد و پر تنش در تاریخ روابط خارجی و مسائل داخلی ایران معاصر بوده است به طوری که به فراخور زمان و بر مبنای سیاست‌های صاحبان قدرت و حاکمان، ایران قبل از اشغال فلسطین و اعلام موجودیت اسراییل تاکنون رویکردهای متفاوتی در برقراری ارتباط با اسراییل را تجربه کرده است. یکی از این تجربه‌های متفاوت، طرح به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس از سوی دولت ایران در قالب طرح دوفاکتو در زمان پهلوی دوم است. بنا به روایت تاریخ، در زمان محمد ساعد مراغه‌ای،‌ نخست‌وزیر وقت‌ ایران‌، در چهاردهم‌ اسفند‌ ۱۳۲۸ (پنجم‌ مارس‌ ۱۹۵۰) موضوع‌ شناسایی‌ اسراییل ‌مطرح‌ شد و به‌ اتفاق آرا مورد تصویب‌ قرار گرفت‌، اما اطلاعیه‌ رسمی‌ دولت ‌پس‌ از ۱۰روز در بیست‌ و سوم‌ اسفند انتشار یافت‌.
به مناسبت سالروز به رسمیت شناختن اسراییل از سوی ایران، بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در گفت‌وگویی با جناب آقای علیرضا سلطانشاهی (محقق، پژوهشگر و نویسنده در حوزه فلسطین و همچنین رئیس مرکز مطالعات فلسطین) به بررسی برخی از زوایای این مسئله پرداخته است.
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی: ۲۳ اسفند یادآور به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی در دوره پهلوی دوم است؛ چه شد که ایران به‌عنوان دومین کشور اسلامی پس از ترکیه دست به چنین اقدامی زد؟
سلطانشاهی: از نقطه خوبی آغاز کردید و آن ذکر اقدام ترکیه بود اما قبل از ورود به بحث اجازه بدهید مقدمه‌ای درباره فضای تأسیس رژیم صهیونیستی و روابطش با ایران ذکر کنم: ایران به‌عنوان کشوری بسیار تأثیرگذار در تاریخ یهودیت با سابقه چندهزارساله به‌شمار می‌آید. ایران برای یهودی‌ها خیلی سرنوشت‌ساز بوده است اما ما در اینجا به بررسی این قضیه در ایران از جنگ جهانی دوم به بعد می‌پردازیم. در واقع اتفاقی که در جنگ جهانی دوم افتاد این بود که زمینه‌های ایجاد یک دولت یهودی فراهم شد. کشورهای تازه‌استقلال‌یافته و جداشده از امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی حضور سیاسی پررنگی ایفا کردند؛ در این میان کشوری به نام فلسطین تحت قیمومیت قرار گرفت. با وجود اینکه فلسطین از نظر منابع طبیعی و انسانی، سابقه تمدنی، رشد سیاسی، توانایی اقتصادی و… ظرفیت تبدیل شدن به یک کشور مستقل را داشت، قدرت‌های بزرگ، آن را برای تبدیل شدن به یک کشور یهودی در نظر گرفته بودند. لذا فلسطین به‌منظور زمینه‌سازی برای تبدیل شدن به یک کشور یهودی، تحت قیمومیت انگلستان قرار گرفت و حمایت انگلیس در زمان قیمومیت نقشی اساسی در تأسیس اسراییل داشت لذا بین جنگ جهانی اول و دوم جمعیت مورد نیاز، منابع مالی و پایه‌های اقتصادی، نیروی نظامی و فعالیت‌های دیپلماتیک فراهم شد. سرانجام در تاریخ ۲۹ نوامبر سال۱۹۴۷(برابر با ۱۸ آذر ۱۳۲۶ خورشیدی) با صدور قطعنامه ۱۸۱، سازمان ملل، موجودیت اسراییل را به رسمیت شناخت و با مخالفت اعراب مواجه شد. از اینجا به بعد زور و نظامی‌گری بین اعراب، مسلمانان و یهودی‌ها ایفای نقش کرد. در چنین فضایی که همه کشورهای عربی، مخالف این رژیم بودند جنگی در گرفت. اسراییل در این اوضاع به دنبال یارانی می‌گشت که بتواند مشکل ناشی از اعراب را برطرف یا مهار یا مدیریت کند. کل همسایه‌های اسراییل متشکل از اعرابی هستند که در ۱۹۴۸ با اسراییل وارد جنگ شدند. به دلیل نالایقی حاکمان و کشورهای عربی و شکست اعراب در جنگ با اسراییل، سرانجام، قرارداد ترک مخاصمه بین اعراب و اسراییل بسته شد و به جنگ‌های اعراب و اسراییل در سال اول پایان داد.
از نظر جغرافیایی، رژیم صهیونیستی در بین کشورهای عربی محصور است؛ لذا از همان زمان دولتمردان صهیونیست به دنبال راه کاهش مخاطرات با اعراب و مسلمانان، چه از طریق جنگ و چه از طریق صلح، بودند؛ بدین ترتیب استراتژی پیرامونی را اتخاذ کردند؛ مشخصه اصلی این استرات‍ژی این است که کشورهای مورد نظر، لزوما باید غیرعرب باشند: مشخصا ایران، ترکیه و بخش مسیحی‌نشین لبنان در این گروه قرار می‌گیرند، لذا اسراییل زمینه‌سازی‌هایی را از قبل انجام داد.
ترکیه به‌عنوان اولین کشور اسلامی، رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت و ایران به‌عنوان یکی از عناصر مهم استراتژی پیرامونی بعد از ترکیه دومین کشور اسلامی بود که اسراییل را به رسمیت شناخت اما ایران نسبت به ترکیه اوضاع کاملا متفاوتی داشت؛ از آنجا که دولت ایران، یک دولت دست‌نشانده و برآمده از نیت‌ها و توطئه‌های استعماری بود می‌بایست مطابق نظر آنها عمل می‌کرد و اسراییل را آشکارا به رسمیت می‌شناخت اما این کار را در ظاهر نکرد و شناسایی ایران در قالب طرح دوفاکتو بود.
ب: یعنی این رسمیت یافتن در قالب یک برنامه استراتژیک بوده است؟
س: هم در چارچوب استراتژی پیرامونی و هم در قالب برنامه قدرت‌های آن زمان برای تثبیت این رژیم توسط کشورهای دست‌نشانده در منطقه خاورمیانه.
ب: در این میان نقش عوامل و عناصر داخلی مطرح مثل محمد ساعد مراغه‌ای برای تحقق این خواسته چه می‌شود؟
س: برخی معتقدند در جریان به رسمیت شناختن اسراییل و حتی روابط ایران و اسراییل، برخی شخصیت‌ها تأثیرگذار بودند از جمله محمد ساعد مراغه‌ای که با ۴۰۰ هزار دلار رشوه، مصوبه هیأت وزیران را گرفت. باید بگویم که این داستانی برای تقلیل اهمیت این روابط مهم به دایره فردی و اقدامات آنهاست. ساعد، عددی نبود که بودن و یا نبودنش باعث قطع ماجرا و یا روابط شود. البته من گرفتن این رشوه را منکر نمی‌شوم اما این رشوه نمی‌تواند به تنهایی منجر به کسب رضایت شاه و اعضای کابینه شود بلکه در شکل‌گیری این ماجرا نیروها و قدرت‌های زیادی از جمله شاه دخیل بودند و زمینه‌سازی‌هایی صورت گرفته بود و محمد ساعد مراغه‌ای یکی از این مهره‌ها بود که امر را تسهیل کرد.
ب: با این اوصاف، پر رنگ کردن موضوع رشوه یک ترفند برای انحراف اذهان است؟
س: دقیقا، چراکه نتیجه آن داستان این‌گونه می‌شود که مثلا شاه راضی نبوده و اعضای کابینه نمی‌خواستند و ساعد رضایت‌ها را جلب کرده و در این مسیر فقط یک نفر، اثرگذار بوده است. در صورتی که این یک امر برنامه‌ریزی شده بود و اسراییل باید خیالش از بابت کشوری مثل ایران راحت می‌شد. زمان این ماجرا نیز بسیار عجیب و غریب است: هم اسفندماه و آخر سال و هم دوره پس از ترور شاه و هم زمانی بود که مجلس ملی تعطیل بود و این موضوع در مجلس مطرح نمی‌شد که با مخالفت برخی نماینده‌ها مواجه شود و دیگر اینکه یک‌دفعه اعلام شد و نماینده ایران در سازمان ملل آن را به نماینده رژیم صهیونیستی اعلام کرد. همه این مسائل مانند قطعات پازلی است که تردید نسبت به توطئه بودن این ماجرا را تقویت می‌کند.
ب: رسمیت یافتن این رابطه با چه روندی پیش رفت؟
س: جالب است بدانید که طبق اسناد، پس از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در ماه می ۱۹۴۸ (۱۴ اردیبهشت ۱۳۲۷) از سوی ایران به ترتیب عباس صیقل و رضا صفی‌نیا به‌عنوان سرکنسول ایران به فلسطین اعزام می‌شوند و این‌گونه نبوده است که همه‌چیز از ۲۳ اسفند ۱۳۲۸ آغاز شود. روند مهاجرت یهودی‌ها از ایران به فلسطین نیز تسهیل شد و برای کم کردن فشار افکار عمومی نیز طرح به رسمیت شناختن اسراییل در قالب طرح دوفاکتو صورت گرفت و ابتدا تصویب شد و سپس با زمینه‌سازی‌های قبلی، اعلام عمومی شد چراکه تصویب این طرح، مخالفانی داشت و مخالفت‌های داخلی به‌ویژه از سوی مذهبیون از جمله شهید نواب و آیت‌الله کاشانی صورت می‌گرفت. حتی در آن تاریخ هم شرایط فراهم نبود ولی شاه باید طبق برنامه قدرت‌ها حداقل کاری می‌کرد که هم اعراب، ایران را در صف مخالفان صهیونیسم نبینند و هم اسراییل در کنار ترکیه یک احساس پشت‌گرمی کند: حداقل کار در این زمان شناسایی دو فاکتوی اسراییل بود.
ب: طرح دوفاکتو که ایران آن را مطرح کرد چه تفاوتی با طرح دوژور که بسیاری از کشورها آن را به کار گرفتند داشت؟
س: ببینید در شناسایی دوژور، شناسایی، قطعی، کامل و غیر قابل بازگشت است و از طریق آن می‌توان نمایندگی افتتاح کرد، نماینده رد و بدل نمود و در ابعاد مختلف، قرارداد امضا کرد. به رسمیت شناختن، ملغی نمی‌شود مگر اینکه قطع روابط صورت گیرد، سفارت‌ها بسته شود و نماینده‌ها فراخوانده شوند؛ از نظر حقوقی کاملا رسمی است ولی دوفاکتو از نظر حقوقی غیررسمی و مشروط است: نماینده رد و بدل نمی‌شود، سفارت تأسیس نمی‌شود، قرارداد نوشته نمی‌شود و کشوری که دوفاکتو را اجرا می‌کند می‌تواند رسمیت را پس بگیرد و روابط را قطع کند.
ب: اجرای طرح دوفاکتو چه فرازها و فرودهایی برای ایران به همراه داشت؟ 
س: همان‌طور که ذکر شد در طرح دوفاکتو، شناسایی قطعی نیست و می‌توان رسمیت را پس گرفت بنابراین اجرای این طرح در کاهش مخالفت‌ها بسیار اثرگذار بود. شاه، تازه به قدرت رسیده بود. نیروهایی بودند که خیلی قدرت داشتند و نمی‌گذاشتند شاه، قدرت داشته باشد و این شرایط در کشورهای اسلامی وجود نداشت هرچند که ایران در جهان اسلام و کشورهای منطقه، وجهه‌ای منفی پیدا کرد. در واقع، شاه با این حداقل کار می‌خواست اصلی‌ترین کارها را در یک پوشش ظاهری به انجام برساند؛ در حقیقت، در ظاهر دوفاکتو بود و در باطن دوژور. ایران قبل از تأسیس اسراییل در دولت قیمومیت با اشغالگران به بهانه‌های مختلف رابطه داشت. این هم به دلیل شرایطی بود که ایران داشت مثلا ایران، پلی برای مهاجرت مهاجران یهودی به فلسطین بود. بعد از اعلام موجودیت اسراییل نیز ایران افرادی را به‌عنوان سرکنسول برای رتق و فتق امور اتباع ایرانی به فلسطین اعزام می‌کرد مثلا اولین سرکنسول ما فردی به نام عباس صیقل (در سال ۱۳۲۸ و درست ۱۰ماه بعد از اعلام موجودیت اسراییل) بود. با وجود مخالفت‌های داخلی و خارجی و ضعفی که به آن دچار بودند، تا سقوط مصدق، این برنامه تنها در مسیر تهیه زمینه‌ها پیش می‌رفت و از آن به بعد تا سال ۱۹۶۰ کاملا در تمام سطوح برقرار بود ولی به صورت غیررسمی، پنهان و تأییدنشده. در واقع می‌توان اجرای این طرح را به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول از سال ۱۳۲۷ تا روی کار آمدن دکتر مصدق و قطع روابط، دوره دوم از کودتای ۲۸ مرداد تا ۱۳۳۹ که شاه در یک مصاحبه به این روابط اذعان کرد و دوره سوم از ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۷ که با قدرت و جسارتی که پیدا کرد هم در داخل و هم در خارج از ایران به مخالفت‌ها با سرکوب و اهانت پاسخ داد.
ب: در دوره کوتاه مصدق، آیا روابط کاملا قطع شد؟
س: به صورت رسمی، خیر.کنسولگری ایران در بیت المقدس تعطیل شد و نماینده‌ها فراخوانده شدند . ولی اسناد، حاکی از آن است مبادلات اقتصادی و روابط سیاسی همچنان برقرار و برجسته‌ترین آن در بخش نفت بود.
ب: در طول این سه دوره، روابط ایران و اسراییل در چه سطح و زمینه‌ای بوده است؟
س: تا قبل از اعلام موجودیت و تا پس از جنگ جهانی دوم، پل مهاجرت یهودیان به فلسطین از ایران می‌گذشت که اسناد آن نیز موجود است؛ بدین صورت که بسیاری از یهودیان سایر کشورها در ایران اسکان می‌یافتند و شرایط مهاجرت آنها به فلسطین فراهم می‌شد. پس از تشکیل دولت صهیونیستی، حمایت اقتصادی، نظامی و سیاسی، توسط ایران با دستور قدرت‌ها و هدایت صهیونیست‌ها سازماندهی شد و ایران یکی از عناصر استراتژی پیرامونی اسراییل شد.
ب: مشخصا پس از تأسیس رژیم صهیونیستی، این روابط چه پیامدهایی برای هر دو کشور داشت؟
ایران به‌عنوان یک کشور اسلامی در وهله اول در میان کشورهای اسلامی بدنام شد و حتی نقش تدارکاتچی پروژه صهیونیستی در منطقه را برعهده گرفت و زمانی که اسراییل در بدترین شرایط و در تنگنا بود به آن نفت داد. به آنها این فرصت را داد تا در ایران ویترینی از توانایی‌های اقتصادی، کشاورزی و آبیاری را باتوجه به نیازهای منطقه به این زمینه‌ها، ایجاد کنند. در این مسیر، ظاهرا اسراییل، آبادگر، نمایان می‌شود ولی چپاول و غارتش ده‌ها برابر بیش از سود اندکی بود که متوجه اقتصاد و کشاورزی ما شد تا جایی که بر سر طمع و زیاده‌خواهی بیشتر، پرونده‌های حقوقی مشکل‌های معاملات و معادلات اقتصادی دو طرف را رفع و رجوع می‌کرد. در کنار آن، عوامل اسراییل از جمله مئیر عزری با ایجاد روابط فرهنگی، ورزشی و هنری به دنبال این بود که ذهنیت مردم ایران را نسبت به اسراییل عوض کند او حتی با ملاقات‌هایی درصدد نزدیکی به برخی از علما و مذهبیون بود، اما نتیجه‌ای نداشت و عزری این مهم را در سال ۱۳۴۷ دریافت. در جریان مسابقه فوتبال بین اسراییل و ایران در باشگاه امجدیه (شهید شیرودی) مخالفت خودجوش مردم و تظاهرات آنها بعد از مسابقه، برای اسراییلی‌ها کاملا ناامیدکننده بود؛ حتی مئیرعزری هم بعد از این واقعه کاملا ناامید شد.
ب: در کنار روابط اقتصادی، چه مسائل دیگری در روابط ایران و اسراییل وجود داشتند؟
س: تجهیز ساواک برای سرکوب مخالفت‌های داخلی و ایجاد پایگاه اطلاعاتی علیه اعراب و کشورهای مسلمان، جزء مهم دیگری از این رابطه بود که باید حمایت‌های نظامی و سیاسی را نیز به آن افزود. برجسته‌ترین بحث در این مورد این است که اسراییلی‌ها می‌خواستند از ایران ویترینی از تجربه عملکرد روابط با اسراییل برای نمایش به کشورهای دیگر بسازند مثلا در زمین‌های آستان قدس رضوی محصولات را چهار برابر کردند. به هر حال، روابط کاملا یکطرفه و به سود اسراییل بود. اگر آنها چیزی عرضه می‌کردند باز هم به نفع اسراییل بود و بازنده واقعی ایران بود.
ب: سرخط این روابط در دست چه کسانی از هر دوطرف بود؟
س: اسناد و مدارک، از سوی ایران افرادی همچون حاجعلی کیا، طوفانیان، ارسنجانی، رؤسای ساواک، برخی سران یهودی ایران همچون القانیان و … را نشان می‌دهد و از سوی اسراییلی‌ها، افرادی همچون عزری، نیمرودی، تسفریر، لوبرانی، دورئیل به‌عنوان مجریان صحنه و سران رژیم صهیونیستی و مسئولان موساد هم به‌عنوان طراحان اصلی، مطرح هستند.
ب: وسعت روابط ایران و اسراییل تا چه حد در اسناد و مدارک گویا هستند؟
س: به هیچ عنوان گویا نیستند! متأسفانه تاکنون اراده سیستمی برای بازخوانی این روابط وجود ندارد و بازخوانی و تحلیل مسائل رخ‌داده در این بخش از تاریخ ایران بر اساس انگیزه‌های شخصی بوده است و نیاز به بازخوانی سیستماتیک و هدفمند دارد. به هر حال در حال حاضر روابط ایران و رژیم اشغالگر قدس از جمله مسائل چالش‌برانگیز برای ایران و جهان است. بازخوانی این مسئله، ابعاد بیشتری از تأثیر انقلاب اسلامی در جهان اسلام و کوتاهی دست اسراییل از مهم‌ترین پایگاه خود در منطقه را روشن می‌نماید.
ب: انتشار منابع و اسناد در این خصوص چه پیامد مثبتی برای نظام دارد؟
س: هرچقدر ما به عمق این رابطه تقریبا ۳۰ساله نزدیک شویم و آن را در تمام ابعاد منتشر کنیم گویی عظمت و شکوه انقلاب اسلامی را نمایان‌تر کرده‌ایم چراکه ایران قرار بود ایران پایگاهی دائمی برای منویات صهیونیستی علیه جهان اسلام باشد ضمن آنکه منافع ملی تمام کشورهای منطقه نیز با وجود این پایگاه به خطر می‌افتاد. ولی وقتی رژیم شاه با این سطح از وابستگی به غرب و صهیونیسم نابود شد و انقلاب اسلامی به ثمر نشست، ملت‌های منطقه از این موهبت الهی بهره‌مند شدند که ایران نه تنها دیگر پایگاه صهیونیسم نباشد بلکه به پایگاه مقاومت علیه صهیونیسم تبدیل شود و از همین رو تسخیر سفارت اسراییل و تحویل آن به فلسطینی‌ها، ضربه حیثیتی بزرگی به صهیونیست‌ها بود. در خاتمه پیشنهادی برای علاقه‌مندان در این حوزه دارم: در صورت تمایل می‌توانند به برخی منابع مرتبط با این موضوع مراجعه نمایند از جمله: ۱- مقاله «از جولانگاه استر تا وادی صهیون»، شماره اول فصلنامه پانزده خرداد، ۲- روابط ایران و اسراییل در دوره پهلوی اول، نویسنده محمدتقی تقی‌پور، ۳- سازمان‌های یهودی و صهیونیستی، ۴- استراتژی پیرامونی، ۵- شیطان بزرگ، شیطان کوچک و … با آرزوی موفقیت برای شما و بنیاد تاریخ‌پ‍ژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی.
ب: با سپاس از وقتی که در اختیار ما قراردادید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *