دکتر حمید روحانی در گفتگو با خبرنگار روزنامه جام جم
انتشار خاطراتی چون نوشتههای صادق طباطبایی، تحریف تاریخ و زیر سؤال بردن شخصیت و اراده حضرت امام (ره) است.
آنچه که اکنون بسیار خطرناک شده است و در جهت تحریف تاریخ موثر واقع میشود، خاطرات درحال انتشار است. در خاطراتی که الان منتشر میشود چند اشکال وجود دارد؛ یکی اینکه افراد دچار اشتباه میشوند. مثلا یک مسالهای را که به ۱۵ خرداد مربوط بوده است به دوران انقلاب ربط میدهند یا بالعکس. بخشی از این اشتباهات به این دلیل است که سن افراد، کمی بالا رفته و ممکن است بعضی مسائل را فراموش کرده باشند. این مساله قابل تحمل است اما بعضیها وقتی خاطرات خود را منتشر میکنند دچار نوعی خودنمایی، خودبینی و منیت میشوند و دائما سعی میکنند خودشان را در حوادث به نحوی بالاببرند و نشان دهند که در تاریخ و انقلاب نقش داشتهاند. هر چه هم میگویند، احساس میکنند کم است و بر آن فزونی میبخشند و حتی سعی میکنند خود را همتای امام نشان دهند یا اینکه حتی طوری وانمود کنند که هرچه او میگفته، امام اجرا میکرده است. این چیز خطرناکی است و واقعا میتواند در آینده، تاریخ را به چالش بکشاند. این مساله بسیار وحشتناک، یکی دو تا هم نیست و اکثر خاطراتی که الان منتشر میشود یا دچار همان اشتباهات تاریخی است که عرض کردم یا دچار همین موضوع دوم است که جنبه خیانت دارد. بیشتر چیزهایی که الان در خاطرات در کشور ما منتشر میشود و جنبه تحریف دارد مربوط میشود به نفسانیات آدمها. طرف میخواهد خودش را بزرگ کند و کارهای خودش را جلوه دهد و میآید رطب و یابس را به هم میبافد که به اصطلاح بتواند نقش و موقعیت خودش را عظیم جلوه دهد. از این مساله نمیتوان به عنوان مانعی برای تاریخنگاری یاد کرد بلکه این کار نوعی تحریف تاریخ است که متاسفانه خیلی هم شدید وجود دارد.
الان بعضی از بزرگانی که خاطرات خود را منتشر کردهاند به هر حال در انقلاب نقش اساسی داشتهاند و طبیعی است که در خاطراتی که ذکر میکنند به خاطر اینکه شواهد و برداشتهای خود را از حوادث نقل میکنند، خودشان هم در این خاطرات نقش محوری داشته باشند. آیا نمیتوان از این دید به قضیه نگاه کرد؟
خب اگر او حضور داشته است دیگران هم حضور داشتهاند. ضمنا وقتی که یک نفر شناختی از جامعه و شخصیتها دارد نمیتواند باور کند که مساله به این شکل است. من مثالی برای شما میزنم. آقای صادق طباطبایی در خاطرات خود که از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام منتشر شده است، میگوید که من در نجف رفتم و به امام گفتم که آقای روحانی، امام موسی صدر را صهیونیست میداند. امام با شنیدن این حرف بسیار ناراحت شد و چندین بار بر زانویش زد و شب هم هنگامی که داشت نماز میخواند، در نماز شک کرد. یعنی موقع نماز جماعت مغرب و عشا، در نماز شک کرد. این سخن آقای صادق طباطبایی اینطور وانمود میکند که امام اینقدر بیاراده است که نمیتواند در برابر آدمی چون سیدحمید روحانی که اینطور بیپروا در مورد امام موسی صدر صحبت کرده است، بایستد و در دهان او بزند. بعد هم میبینیم که حمید روحانی در کنار امام میماند و در پاریس هم در کنار اوست و به ایران هم میآید و بعد هم امام به او حکم میدهد.
حالا اگر یک آدمی نسبت به امام شناخت داشته باشد آیا نمیگوید که امام اینقدر ضعیفالنفس و بیاراده نبوده است که نتواند در مقابل آدمی مانند سیدحمید روحانی که چنین اهانتی به بزرگان میکرده است، بایستد. آیا تنها عکسالعمل امام این بوده است که به زانویش بزند و بعد برود در نماز شک کند؟ اگر مخاطب کمی توجه داشته باشد این موضوع را در کنار خاطرهای میگذارد که آقای رسولی نقل میکند.
ایشان میگوید وقتی که امام از زندان آزاد شد من به اتفاق دیگر افرادی که در بیت امام بودیم، همچون آقایان توسلی و صانعی، یک روز خدمت امام رسیدیم. به ایشان عرض کردیم که ما از آغاز مبارزه و حتی قبل از آن در خدمت شما بودهایم و الان هم هستیم. اما ممکن است شما ورود ما را در اینجا به مصلحت ندانید و به خاطر رودربایستی ما را تحمل کنید. ما به اینجا آمدهایم تا اگر حضرتعالی، حضور ما را صلاح نمیدانید بفرمایید تا همین الان برویم. امام فرمودند که اگر من روزی تشخیص بدهم که حضور شما در اینجا به مصلحت نیست، یک لحظه هم شما را تحمل نمیکنم، الان هم بلند شوید و دنبال کارتان بروید [و کارتان را در همین جا ادامه بدهید].
امام که اینقدر قاطع است و در مورد افرادی چون رسولی محلاتی که عمری با ایشان بودهاند چنین صحبت میکند آن وقت در نجف راجع به چنین آدمی که نسبت به بزرگان توهین میکند سکوت میکند و او را در کنار خود نگه میدارد؟ این یک تحریف تاریخ است و در تاریخ میماند. ۵۰ سال بعد، یک نفر که نسبت به امام شناخت ندارد و این مطالب را بررسی میکند اینطور فکر میکند که امام در محاصره بوده است و نمیتوانسته در مقابل افرادی که دور و برش بودهاند موضع قاطعی داشته باشد به غیر از این که اظهار تاسف کند. مثل خیلیهای دیگر که اطرافیان ناباب دارند اما اینها را تحمل میکنند و حتی از طرف آنها هم هدایت میشوند. اینها نمونههایی است که در خاطراتی که منتشر میشود وجود دارد و خیانتی است به امام و تاریخ. از این نمونهها هم زیاد داریم و شما روی هر کدام از این کتابهای خاطرات که دست بگذارید یا حاوی اشتباهات فراوان است یا این که از همه بدتر حاوی این گونه غرضورزیهاست. حالا آقای صادق طباطبایی فکر میکرده است که من را زیر سوال میبرد اما در حقیقت امام را زیر سوال برده است. من اگر در مورد امام موسی صدر چنین دیدی داشته باشم که البته نعوذبالله هرگز چنین نبوده است، مشکلی برای من ایجاد نمیشود و امام موسی صدر پیامبر خدا نیست که اگر من نسبت به او دید منفی داشته باشم مرتد بشوم. اما اینجا امام زیر سوال رفته است که چنین آدمی در کنار او بوده است و امام فقط به زانوی خودش زده است. امام اصلا اهل این حرفها نبود و اگر چنین اتفاقی افتاده بود و آقای طباطبایی چنین مطلبی را به ایشان اطلاع داده بود، بلافاصله من را میخواست و در دهانم میزد و میگفت برو دیگر این طرفها پیدایت نشود. دیگر هم حق نداری پایت را در خانه من بگذاری. امام چنین شخصیتی داشت و حرکاتی چون به زانو زدن و غصه خوردن با روش امام نمیخواند. اما طرف برای اینکه مرا زیر سوال ببرد، امام را زیر سوال میبرد و اینها هم در تاریخ میماند و موسسه تنظیم و نشر آثار امام هم که به اصطلاح حامی اندیشههای امام و راه و خط امام است چنین مطالبی را منتشر میکند. اینها چیزهایی است که بسیارخطرناک و دردناک است.
منبع: روزنامه جام جم ـ ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰