دکتر سید حمید روحانی
یادداشت
به دنبال درج اولین قسمت از نقد کتاب الف لام خمینی در شماره ۵۶ فصلنامه پانزده خرداد، واکنشها و اظهارنظرهای موافق و مخالفی به اشکال مختلف واصل گردید. ضمن سپاس از تمام نظریات اعم از موافق و مخالف که بر اساس نیت خیر و تعهد به اصول تاریخنگاری مطرح گردید، ذکر چند نکته به شرح ذیل لازم است:
- نقد پیش و پس از این در مورد کتاب الف لام یا هر اثر دیگر به ویژه در مورد معمار انقلاب و جمهوری اسلامی دربرگیرنده لحنی است که ناشی از حس تعهد نسبت به اصول و رهبران انقلاب اسلامی است و تا حدودی نشانگر ارادت و توجه به راه و شخص امام(ره) است.
- منطق منطبق بر استدلال و استناد، دومین اصل از ساختار هر نقدی است که اتفاقاً نویسنده الف لام و جهات ذیربط باید به آن توجه کنند؛ نمیتوان صرفاً به دلیل نپذیرفتن لحن، از منطق حاکم بر متن نیز اعراض نمود. لحن ذوقی و سلیقهای است اما منطق نه ذوقی است، نه سلیقهای. یک نفر ممکن است از یک لحنی خشنود شود و دیگری از همان لحن ناخشنود. داشتیم کسانی که از لحن امام در برخورد با شاه یا امریکا یا مقدسمآبها و لیبرالها اظهار ناخشنودی میکردند و مدعی بودند که امام باید کمی ملایمتر نسبت به اینها صحبت کند اما امام چنین نکرد. در طول نهضت امام دهها مورد از این نوع مسائل میتوان به عنوان نمونه ذکرکرد.
- بسیاری از دوستان و عزیزان که با ارایه نظریات خود، نویسنده نقد را در ادامه این مسیر صواب یاری کردند، اگر با اندکی تأمل و زمان برای مطالعه کتاب الف لام همت خود را مصروف میساختند و منطق نقد را به اندازه لحن آن درمییافتند، چه بسا با عشقی که به امام و راه او داشتند، صریحتر و شفافتر احساس وظیفه میکردند.
- هماکنون اگر در خلال نقد کتاب الف لام به ساحت افرادی خدشه وارد شده است مبنای قضاوت، کتاب مذکور است و الا ما را چه کار با آن افراد و سوابق خوب و بد آنها!
- ناشر کتاب الف لام به اندازه نویسنده و چه بسا بیشتر از ایشان در ترویج مطالب خلاف واقع مسئول است و باید پاسخگو باشد و کمکاری مؤسسه ذیربط در حفظ و نشر آثار حضرت امام(ره) نافی تعهد ایشان به امام و راه ایشان نیست. آن گونه که در مورد کتاب شرح اسم مسبوق به سابقه است و نمیتوان به بهانه نشر و توزیع و عدم امکان جمعآوری نسخ، از انجام این مهم شانه خالی کرد.
- اصحاب قلم، رسانه و فرهنگ یقیناً با مشورت اهل فن و تجربه ضرر نخواهند کرد. تدبیری لازم بود که قبل از انتشار این اثر و بازبینی آن توسط افراد صاحبنظر، زحمات پنجساله عدهای بیاثر و چه بسا زیانبار، جلوه نمیکرد. فاعتبروا یا اولیالالباب…
فصلنامه پانزده خرداد
الف لام، خدمت یا خیانت- بخش اول
الف لام، خدمت یا خیانت- بخش سوم
مقدمه
شناخت ریشهای و همهجانبه ابرمردان وارسته و سالکان ازخودرسته و آگاهی از خوی و خصلت آن بزرگواران، برای فروهشتگان در بند و فرودست که هنوز به اندر خم یک کوچه هم نرسیدهاند، نه تنها شدنی نباشد، بلکه تیرگی و سیاهیهای درونی آنان، روز روشن را نیز در برابر چشمانشان تار مینمایاند، شبپرهوار از آفتاب گریزاناند، خورشید را برنمیتابند، از نور و روشنایی بیزارند، آنها نمیتوانند به سرشت رهروان راه فضیلت و معرفت پی ببرند و از نور زندگیساز و روزآفرین آنان بهرهمند شوند؛ «نوریان مر نوریان را طالباند». شبزدگان خودپرست که خود را در برج عاج میبینند از روی کبر و نخوت و خودبرتربینی هیچگاه نمیتوانند به جایگاه والا و مقام مقدس مردان خدا پی ببرند و چه بسا عارفان از خود رسته و به خدا پیوسته را با طعن و طنز و ریشخند و نیشخند، خوار بشمرند و مورد نکوهش قرار دهند و به استهزا بگیرند؛ چنان که خوانده و شنیدهایم آن گاه که پیشوای آزادگان و مولای پاکباختگان و از خودرستگان (بنا به روایتی) اعلام کرد: پیش از آن که من از میان شما بروم و دسترسی به من نداشته باشید، پرسشهای خود را با من در میان بگذارید؛[۱] یکی از تاریکاندیشان از جا برمیخیزد و میپرسد که بگویید که سر من چند عدد مو دارد؟!! و اینجاست میبینیم که پیامبر خدا (صلواتالله و سلامه علیه) خطاب به مولایمان حضرت امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «ای علی! حقا که کسی تو را نشناخت، جز من و حق من…»[۲]
اصولاً مردان خودساخته و به کمال مطلق دستیافته که اندیشه، ایده و بینشی ژرفتر و فراتر از مردم عصر خویش دارند، هیچگاه در دوران زندگی و حیات خویش به درستی شناخته نمیشوند و ویژگیهای والا و ارزشمند آنان آشکار نمیشود و پس از گذر دوران و درازای هزارهای، گوهر و جوهر وجود و کمال آنان صیقل میخورد و به نمایش در میآید. لیکن در دوران عمر کوتاه خویش تا آن پایه مهجور، مظلوم و ناشناخته میمانند که برخی از خودشیفتگان که خوی فرعونی دارند، خود را از آن خداجویان بیهمتا، داناتر، مدیر و مدبرتر میپندارند و با یک دنیا گستاخی ضد آن معمار کبیر انقلاب و سازنده انسان ناب، زبان به سرزنش باز میکنند و چنین بر آن بزرگوار میتازند:
… آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بیطرف بگیرید؟ آیا بیخط بودن و آسایشطلبی را میپسندید؟… گاهی به ذهنم خطور میکند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده در موارد فوقالذکر ضعیفتر از گذشته نشان میدهید…[۳]
این دیدگاه آقای هاشمی رفسنجانی نسبت به امام گواه دیگری است بر اینکه نامبرده اصولاً از امام شناخت نداشته و به مصداق «کافر همه را به کیش خود پندارد»، بر این باور بوده است که امام نیز دچار منیت و کیش شخصیت است!! او از اسرار مگوی سیر و سلوک، زهد و خلوص، پارسایی، دید کیمیایی و دیگر صفات آسمانی و ملکوتی امام بیخبر بوده است.
چه دردناک و جانسوز است مظلومیت و غربت امام در جمع یاران نایار در گذشته و امروز؛ دیروز او را بیخط و «آسایشطلب» میخواندند و «تحت تأثیر» این و آن میپنداشتند و گاهی با طعنه میگفتند که فتاوا و دیدگاههای فقهی او مبنا ندارد! امروز نیز عناصر ناآشنا به خط و راه امام و باندهای مرموزی که با مکتب و مرام او سر ناسازگاری دارند و ضربههای سنگینی از او به امیال و اغراض آنان وارد آمده است، با شیوهها و شگردهای گوناگون به تحریف و تخریب راه او میکوشند و ترفندها و نیرنگهایی علیه او به کار میبندند. امروز میبینیم که غربزدگان، بیراههپویان، کژاندیشان و دلباختگان و سرسپردگان به امریکا، برجامیها و دیگر سازشکاران و تسلیمطلبانی که قبلهگاهشان کاخ سفید است، نیز به فرموده امام آن مارهای خوش خط و خالی که در درون حوزههای علمی، جا خوش کردهاند در تلاش و تکاپو هستند که از یکسو با جوسازیها و دروغپردازیها با اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) بجنگند و از سوی دیگر با شیوهها و شگردهایی خط امام را بیرهرو سازند و سیمای انقلابی امام را مخدوش بنمایانند. امروز برای تحریف خط و راه و شخصیت امام کانونها و لانههایی در گوشه و کنار کشور- به ویژه حوزههای علمی- ایجاد شده است که بزرگترین انگیزه و اندیشه آن لانههای فساد، به زیر سؤال بردن امام است. بیت شیخ حسینعلی منتظری، مجمع به اصطلاح محققین، بیوت اشرافیهای واپسگرا، باندهای وابسته به مهدی هاشمی و شیخ علی تهرانی و… از کانونهای فتنه و فسادی است که با ماسک ترقیخواهی، اصلاحطلبی، روشناندیشی و… امام و آرمان و اندیشههای او را هدف گرفتهاند و توطئه امامزدایی را با همه توان دنبال میکنند. البته توطئه تحریف امام پس از عروج ملکوتی او بیشتر دنبال شد؛ باند تسلیمطلب که زیر عنوان پرطمطراق «اصلاحطلب» پنهان شده است و در دوران حیات امام جرئت و قدرت وادادگی آشکار در برابر شیطان بزرگ را نداشت، پس از رحلت امام با جسارت بیشتری به صحنه آمد و در گام نخست تلاش کرد اندیشههای زهرآگین و آلوده خویش را از زبان مهرههایی بازگو کند که در سلک روحانیت قرار دارند. یک کودک سیاسی به نام عبدالله نوری که روشن نیست پیش از انقلاب و در آستانه پیروزی انقلاب کجا بود و به چه کاری سرگرم بود، آن روز که بوی قدرت در دفتر امام به مشامش رسید، به آن سو شتافت و خط امامی شد! در دوران پس از امام چهره منافقانه و تسلیمطلبانه خود را نمایان ساخت و در روزنامهای که به راه انداخته بود اغراض شوم و ننگین تسلیمطلبان را یکی پس از دیگری به قلم آورد؛ سازش با امریکا و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی را طلب کرد و به تحریف پیام و کلام امام پرداخت و اعلام کرد که امام فرمودهاند امریکا و انگلیس و شوروی همه از هم بدتر و پلیدترند. بنابراین با انگلستان روابط دیپلماسی برقرار کرده است اما با امریکا موضع آشتیناپذیری را دنبال میکند؟[۴] (نقل به مضمون) او با یک دنیا وقاحت، کلام امام را تقطیع کرد تا به گمان خام خود راه امام را به بنبست بکشاند.[۵] تسلیمطلبان در گام نخست از زبان عبدالله نوریها که زبان امریکا را در دهان دارند توانستند زمینه را برای فتنههای ۷۸، ۸۸، ۹۲ و ۹۶ هموار سازند.
آقای «باغی» از وابستگان به باند مهدی هاشمی نیز از تحریفگران سابقهداری است که در به بیراهه کشاندن راه امام و خدمت به تسلیمطلبان از هیچ ترفندی پروا نکرده است. او در یک مورد به دروغ ادعا میکند که امام خود را از مریدان شیخ حسینعلی منتظری میدانسته است و در جای دیگر با تزویر و تحریف مینویسد که به نوشته همه مورخین انقلاب، پس از امام رهبری مبارزه بر دوش منتظری بوده است و درباره این دروغ به کتاب نهضت امام خمینی استناد میکند؛ در صورتی که چنین مطلبی در کتاب یادشده دیده نمیشود و اصولاً باید دانست که آقای منتظری در دوران عمر خویش هیچگاه قائم به ذات نبود و در دوران نهضت و مبارزه از سمپاتهای آیتالله ربانی شیرازی به شمار میآمد.[۶]
آذرنگ شرنگ
آذرنگ شرنگ و جانکاه در چنین اوضاع اسفبار و دردآور، عملکرد خودیهای ناآگاه است که با نام امام، آبرو و اعتبار یافته و قدرت و موقعیت به دست آوردهاند، لیکن از روی ندانمکاری و بیتوجهی به مسئولیت سنگین که بر دوش دارند، به تحریف شخصیت امام و تخریب تاریخ پرداختند و آب به آسیاب دشمن ریختند و طعمه چرب و نرمی برای دشمنان قسمخورده امام و انقلاب اسلامی فراهم کردند.
چنانکه در شماره پیش فصلنامه پانزده خرداد آورده شد، کتاب الف لام خمینی که زیر نظر مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی نگارش یافته است، به رغم اینکه از اسناد و مدارک کامل برخوردار بوده و بیش از چهار سال روی این کتاب وقت گذاشته و بیش از بیست نفر دستیار و همکار داشته، نتوانسته است از تحریف، نسبتهای ناروا و شبههافکنیها دور بماند و واقعیتها را به قلم آورد. نویسنده این کتاب از عنوان «الف لام» استفاده کرده تا چنین بنمایاند که امام و نام امام «غیر معرفه» است! و او با الف لام (بخوانید اسناد ساواک) به اصطلاح امام را «معرفه» کرده و شناسانده است. علاوه بر این، به نظر میرسد کاستیها و نادرستیهای فاحشی که در کتاب الف لام دیده میشود، ریشه در عوامل و جریانهایی دارد که در پی میآید:
- با وجود آن که نویسنده الف لام از امام هیچ گونه شناختی نداشته و آنچه را که درباره امام یافته و باور داشته است غالباً افواهی بوده و از مرز شنیدهها از زبان این و آن فراتر نرفته است،[۷] بر این نظر است که کتاب الف لام، حرکت اول برای شناخت امام است! او در گفتوگو با صبح نو آورده است:
… الف لام خمینی ارایه شناخت به خواننده است… من عقیده دارم دو کتاب الف لام خمینی و شرح اسم نسبت به رهبر پیشین و رهبر فعلی ایران شناخت ایجاد میکند…[۸]
این ادعا خود نشان آن است که آقای نویسنده نه از امام هیچگونه شناخت داشته و نه از رهبری. اگر او به راستی از ویژگیهای این خداجویان برجسته و ابرمردان از خود رسته که مصداق «رِجالٌ لا تُلْهیهِم تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَن ذِکْرِاللهِ»[۹]اند، کوچکترین آشنایی داشت، درمییافت که مدعی شناختن و شناساندن آنان بایستی خود از قدحنوشان اهل صفا و از شناگران دریای معارف باشد، «نه هر که سر بتراشد قلندری داند»! کسانی که از ویژگیها و برجستگیهای عارفان سالک بیخبرند، بر این باورند که با قلمفرساییها، مدیحهسراییها و سر هم کردن مشتی گزارشهای بیمحتوا و آوردن زندگینامه نارسا و همراه با خطا توانستهاند آنان را بشناسند و بشناسانند.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بیخبر بمیرد در رنج خودپرستی
- گواه دیگر بر ناآشنایی و بیاطلاعی نویسنده محترم الف لام از جایگاه والا و عارفانه امام، استناد او به اسناد ساواک برای شناساندن امام است! او نزدیک به پنج سال در اسناد ساواک غور کرده تا مقام علمی، عرفانی، معنوی، اخلاقی و سیر و سلوک امام را به دست آورد! و امام را که جامع صفات ملکوتی و ویژگیهای انسانی است، با استناد به گزارشهای ساواک به نسل امروز و نسلهای آینده بشناساند!! اگر او کوچکترین شناختی نسبت به امام داشت، هیچگاه به خود اجازه نمیداد که با گردآوری مشتی سندهای غالباً دروغ و خلاف واقع پادوهای ساواک، و خاطرات همراه با اغراق و گزافه و دروغ ادعا کند که الف لام خمینی مایه شناخت امام است!!
- نویسنده محترم الف لام از آنجا که در زندگی خود با اسناد و مدارک سرّی و محرمانه کمتر سر و کار داشته است، آن گاه که با انبوهی از سندها و گزارشها روبهرو شده، به اصطلاح معروف از هول حلیم به دیگ افتاده و گمان کرده است هر گزارشی را که خفیهنویسان ساواک و شهربانی و… دادهاند مانند آیات قرآنی معتبر است و در صحت و درستی آن تردیدی وجود ندارد؛ غافل از اینکه بسیاری از این گزارشها شایعاتی است که بر سر زبانهای مردم بوده و رواج داشته است. مأموران موظف بودند گفتهها و شنیدهها را گزارش کنند و مقامات مافوق پس از دریافت گزارش روی درستی و نادرستی آن پیگیری، تحقیق و ارزیابی میکردند. بخشی از گزارشها نیز بافتههای گزارشگران ساواک برای خوشخدمتی به مافوق بوده و تحلیلهای آبکی از پشیمانی، پریشانی، سرخوردگی و نومیدی مخالفان ارایه میدادند تا خودشان را نزد مقامات بالاتر، صاحبنظر سیاسی و تحلیلگر مسائل و رویدادهای روز بنمایانند و بالاترها را دلخوش کنند که مخالفان در سراشیبی زوال و تسلیماند! بخشی از گزارشها نیز از عناد گزارشدهنده نسبت به برخی از سوژهها نشان دارد و بر آن است که با یک سلسله گزارشهای مغرضانه مقامات مافوق را ضد مخالفان بشوراند و از آب گلآلود ماهی بگیرد. البته مقامات مافوق روی گزارشها ارزیابیهای کارشناسانه داشته و مانند نویسنده الف لام چشمبسته و بیچون و چرا هر سندی را بدون ارزیابی نمیپذیرفتند و به آن اعتبار نمیبخشیدند.
- نویسنده الف لام بنابر اظهارات خود، بر آن بوده است که در کتاب آوردههای نو و ناشنیدهای پیرامون امام به نمایش بگذارد. او این اندیشه درونی خود را در مصاحبه با صبح نو چنین بروز داده است:
… حق داشتیم با انتشار اسناد و مدارک جدید درباره امام یک کار جدید و تازهای به دست بدهیم و در واقع یک جای خالی را هم به این وسیله پر کردیم… اسناد مرتبط به امام پیش از این، در پنج جلد اسناد شهربانی و ۲۲ جلد مربوط به ساواک منتشر شده بود. اما من از مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی خواستم که اصل اسناد امام در ساواک را در اختیار من قرار دهند تا برخی اسنادی را که به هر دلیلی در این کتاب نیامده است در استنباطها و استنتاجهای خودم دخالت بدهم… برخی مصاحبهها هم ناگفتهای از زندگی امام داشت که مورد استفاده ما قرار گرفت…[۱۰]
نویسنده الف لام در واقع دنبال آن بوده است که گزارش تازهای از امام به نمایش بگذارد و به درستی و نادرستی آن کاری نداشته است؛ از این رو، هر آنچه را که در خاطرات این و آن یافته یا در اسناد دیده که به نظر او تازگی داشته، در کتاب آورده است!!
- نویسنده الف لام، پایه و شالوده کتاب خود را اسناد ساواک قرار داده و بر مبنای آن در راه شناخت و شناساندن امام قلم زده و به بررسی نشسته است و در واقع به شرح و تفسیر اسناد و گزارشهای ساواک پرداخته است. لیکن محققان و پژوهشگرانی که از پژوهش به درستی سر در میآورند هیچگاه اسناد و مدارک پسافکند رژیم شاه را دستمایه تحقیق و پژوهش قرار نمیدهند، با همت و زحمت و جستاری توانفرسا واقعیتها را به دست میآورند و مورد تحلیل و بررسی قرار میدهند و اگر در این راستا اسنادی از رژیم گذشته (اعم از ساواک، شهربانی، وزارت امور خارجه و…) یافتند که با واقعیتها و رویدادها همخوانی دارد از آن نیز بهره میگیرند. نگارنده مقاله حدود هزار صفحه کتاب نهضت امام (دفتر نخست) را در نجف اشرف به رشته نگارش کشید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با دستیابی به اسناد و مدارک رژیم شاه، آن اسنادی را که با رویدادهای تاریخی همخوانی داشت، بر آن افزود؛ در دفتر دوم، سوم و چهارم نیز با همین شیوه قلم زد؛ نخست حوادث و رویدادهای تاریخی را مورد تحقیق و پژوهش قرار داد و آنچه را که در گزارش گزارشگران آن رژیم به دست آمد پس از بررسی همهجانبه و راستآزمایی کارشناسانه مورد بهرهبرداری قرار داد. یک مورخ متعهد و رجالشناس متبحر که به تاریخ، شخصیتها و رجال سیاسی و روحانی تا پایهای شناخت دارد به محض دیدن یک سند و نگاهی کارشناسانه به آن، به درستی یا نادرستی آن پی میبرد و حتی به جستار درازمدت برای راستی و درستی آن نیازی ندارد لیکن کسانی که از تاریخ بیگانهاند و درباره شخصیتها نیز مطالعه، کاوش و کنکاشی نکردهاند تنها مأخذ و تکیهگاه علمیشان اسناد ساواک است و جز ارایه مجموعهای از آن اسناد بدون وارسی و ارزیابی علمی و عقلی و راستآزمایی راه دیگری برای نگارش و شرح حال بزرگان و تاریخ گذشتگان بلد نیستند و بدین گونه بزرگترین آسیب را از این راه به تاریخ و جایگاه تاریخسازان وارد میکنند. به عبارتی این گونه افراد به جای این که متون و منابع را در خدمت تاریخ درآورند تاریخ را اسیر دست منابع میکنند. به جای این که منابع را شکار کنند، خود شکار منابع میشوند و منابع آنها را به راه و بیراهه میبرد.
- خردورزی و تیزبینی و ریزبینی اندیشمندانه و کارشناسانه برای دور ماندن از خطا و اشتباه در نگارش تاریخ نقش ریشهای دارد. یک محقق دانا و پژوهشگر توانا و امین که بر آن است تاریخ را دور از غرضورزی، دروغپردازی و نارواگویی به رشته نگارش بکشد هرگز هر آنچه را که دید و شنید بازگو نمیکند؛ بلکه نخست آنچه را به عنوان سند، گزارش، روایت و خاطره دریافت میکند با معیار خرد و اندیشه مورد ارزیابی قرار میدهد و تا به درستی آن پی نبرد از آن بهره نمیگیرد. مثلاً اگر در کتاب یا گزارشی آمده بود که امام در زندان نسبت به رژیم شاه اعلام وفاداری کرد، نخستین پرسشی که برای یک محقق و پژوهشگر مطرح میشود این است که چرا رژیم شاه این وفاداری امام را به کلی پنهان داشت و دفن کرد؟ بیتردید اگر چنین سخنی از جانب امام مطرح شده بود دستگاه تبلیغاتی رژیم شاه بایستی آن را با بوق و کرنا به همه دنیا اعلام میکردند و تیتر نخست روزنامههای رسمی و نیمهرسمی کشور قرار میگرفت! با این ارزیابی و بررسی خردمندانه درمییافت که چنین گزارشی نمیتواند واقعیت داشته باشد. لیکن در نوشتهها و آوردههای نویسنده الف لام، تفکر، تأمل، خرد و اندیشه جایی ندارد. او گزارشهای ساواک را مانند «وحی منزل» از هر نادرستی و دروغ و خطا مبرا میداند و بیچون و چرا از آن استفاده میکند.
- نویسنده محترم الف لام افزون بر ناآگاهی، بیاطلاعی و عدم شناخت عمیق از شخصیت امام بر آن بوده است که درباره امام با سبک و سیاق لیبرالمنشانه قلم بزند تا از دید غربباوران و تسلیمطلبان در جرگه تندروان و خشونتطلبان (بخوانید آزادمردان و راستقامتان) قرار نگیرد؛ زیرا در آن صورت، کتاب او با انگ «علمی نبودن»! تحریم میشود و زیر تیغ سانسور میرود. او میداند اگر کتاب او به گونهای قلم بخورد که مورد پسند لیبرالها، سازشکارها و تسلیمطلبها قرار بگیرد در محافل روشنفکرمآبان خودباخته و سازشکاران واداده جا باز میکند، کتابی برگزیده خوانده میشود و در صورت امکان کتاب سال میشود.
تاریکاندیشان غربزده و تسلیمطلبان از خدا و خلق رمیده، از کتابها و نوشتههایی که تاریخ را با راستی و درستی بنگارد و خط و راه امام را نمایان سازد و درباره ویژگیهای ناگفته و رمز و راز ناگشوده امام حکایت کند سخت بیمناکاند؛ چون به سیاستبازی، ذلتپذیری، سازشکاری و تسلیمطلبی خو گرفتهاند و خط مقاومت، سازشناپذیری، ایستادگی و تسلیمناپذیری را مایه غروب زندگی ننگبار خود میبینند. از این رو، با همه توان با خط و راه امام در ستیزند و در راه تحریف آن میکوشند. غافل از اینکه با فوت بیرمق سستعناصر نتوان نور خورشید را از میان برد و ماه را از نورفشانی باز داشت.
در راه ساختن چهره ای لیبرالی از امام
- از ویژگیهای امام در موضعگیریها و اظهارنظرها و نیز در نهضت و مبارزه علیه شاه و امریکا، قاطعیت و صراحت بود. امام آنچه را که باور داشت به دور از هر گونه مجامله و مسامحه بر زبان و قلم میآورد. با نگاهی کوتاه به آثار تاریخی و گرانمایه امام، مانند پیام تاریخی در سال ۱۳۲۳ که در کتابخانه وزیری یزد بایگانی است[۱۱] و کتاب کشف اسرار که در سال ۱۳۲۲ به رشته نگارش کشیده است تا اعلامیهها و سخنرانی او در دوران نهضت و مبارزه، میبینیم که امام با صراحت و قاطعیت دیدگاهها و باورهای خود را به قلم و زبان آورده است و با صراحت لهجه موضعگیری کرده است. در اظهارنظر نه از زورمداران پروا کرده و نه از مردم (مقدسمآبها و روشنفکران غربزده) تردیدی به خود راه داده است. لیکن لیبرالها، تسلیمطلبها، سازشکارها و آنهایی که چشم امید به غرب و شرق داشتند، در دوران ستمشاهی دیدگاهها و خواستههای خود را با تردید و تزلزل و در کارپیچ ستایش، چربزبانی و مجیزگویی بازگو میکردند و شجاعت و صراحت در زبان و قلمشان نبود. (البته در پی پیروزی انقلاب اسلامی در سایه آزادی و عدالت نظام اسلامی، میبینیم که شجاع شدند! و در موضعگیری علیه رهبران انقلاب و مقدسات اسلام، با گستاخی قلم میزنند و زبان میریزند!)
یکی از خدمات! نویسنده الف لام این است که در جای جای نوشتههای خود تلاش کرده است چنین وانمود کند که امام نیز با سبک و سیاق لیبرالها قلم میزده و سخن میگفته است؛ هم از مردم واهمه داشته و هم از دولت پروا میکرده است! آنجا که اصرار دارد این اندیشه را به خواننده بباوراند که امام در اعلامیه خود فرازهای «شاهدوستی یعنی غارتگری، شاهدوستی یعنی…» را به صورت استفهامیآورده است تا ادعای اینکه امام با قیام عشایر مخالف بوده است و… برای این است که از امام چهرهای لیبرال بسازد. او امام را همانند لیبرالها از مردم جدا وانمود کرده و انگار امام نگران آن بوده است که رژیم شاه با لوایح ششگانه و تقسیم اراضی «…میخواهد در این اقدام ما را در برابر مردم قرار دهد…»![۱۲] اولاً، او امام را برنتافته بود که رگ خواب مردم را در دست داشت و میدانست و میتوانست مردم را چگونه به راه حق و صراط حق هدایت کند که مادیت، ملک و منال و ثروت و مکنت آنان را فریب ندهد و گمراه نسازد. ثانیا،ً امام در راه انجام تکلیف و مسئولیت هرگز به این مسئله نمیاندیشید که دید و دأب او مایه خشنودی و خرسندی مردم میشود و یا مردم را ضد او میشوراند. به امام گفتند بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل نکنید، او در میان بسیاری از مردم محبوبیت دارد، پاسخ داد من وظیفه شرعی خود میدانم که او را از این مسئولیت عزل کنم حتی اگر فریاد… بر خمینی را با گوش خود از عموم مردم این مرز و بوم بشنوم (نزدیک به این مضامین). ثالثاً، امام در نامه سرنوشتساز ۶/۱/۶۸ صریحاً اعلام میکند:
…من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم، اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم… من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان بگذارم…[۱۳]
آیا میتوان پنداشت که امام با این آزاداندیشی و قدرت روحی و آرامش درونی، دلواپس این باشد که «عبای من و شما را بگیرند»[۱۴] و یا از رویارویی با توطئه رژیم شاه ضد مصالح زنان نگران باشد که «یکی از هدفهای هیئت حاکمه چه بسا رو در رو قرار دادن نیمی از جمعیت ایران (بانوان) با روحانیت است»![۱۵] جناب نویسنده برای اینکه امام را یک عنصر لیبرال و محافظهکار بنمایاند، گزارش بیپایه و ساختگی را که ریشه در شایعهسازیهای سال آغازین نهضت امام داشته، چنین استواری بخشیده است:
آیتالله خمینی… مراقب بود دستآویزی به حکومت ندهد. از او دعوت کردند ضمن شرکت در مجلس عقد فرزند یکی از علمای قم، خطبه پیوند دختر و پسر را بخواند، اما نپذیرفت و گفت دولت دنبال بهانه است مرا به دادگستری و محاکمه و زندان بکشد! آن زمان عقد در جایی غیر از محاضر ازدواج ممنوع بود!! [۱۶]
اولاً، چنین قانونی که خطبه عقد باید حتماً در محاضر خوانده شود، دور از نظر است. آنچه برای آن نظام مطرح بود و اهمیت داشت، این بود که پیوند زناشویی میان طرفین در محاضر وارد دفتر شود و به ثبت برسد. آنها به خواندن خطبه باورمند نبودند تا برای محل خواندن آن قانونی بگذرانند. ثانیاً، در آن روز و روزگار بیشتر خطبههای عقد در قم و تهران و دیگر بلاد کشور از سوی علما و مقامات روحانی خوانده میشد و مردم به این موضوع اهمیت میدادند که علمای بزرگ به عنوان تبرک خطبه را بخوانند. ثالثاً، امام اگر در این مورد نگرانی داشت دستور میداد نخست عروس و داماد به محضر بروند و پیوند زناشویی را در دفتر وارد کنند و یا مانند غالب موارد محضردار را به مراسم جشن عقد فرا خوانند و پس از خوانده شدن خطبه به وسیله امام، در دفاتر ثبت شود.
شگفتآور است که جناب نویسنده ادعا میکند که:
رؤسای روحانی حوزه علمیه قم در تجزیه و تحلیلهای مشترک خود به این نتیجه رسیده باشند که یکی از هدفهای هیئت حاکمه چه بسا رو در رو قرار دادن نیمی از جمعیت ایران/ بانوان با روحانیت است. از این رو، تصمیم گرفته شد مغایرت انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان در انجمنهای ایالتی و ولایتی با اشاره به مفاد قانون اساسی بیان و از دادن مستمسک تبلیغی به دست حاکمان خودداری گردد…[۱۷]
آیا نویسنده الف لام به راستی چهار سال روی اسناد و مدارک به بررسی و تحقیق نشسته و به اصطلاح اوراق و مدارک آن دوره را با تیزبینی و ریزبینی مورد ارزیابی قرار داده است یا تنها گزارشهای ناپخته و ناشیانه پادوهای ساواک را دیده و خوانده و در جهت راست و درست جلوه دادن آن کوشیده است؟! ما برای اینکه برای جناب نویسنده روشن شود که علما و شخص امام از کنار فریب زنان زیر عنوان «حق رأی به زنان» با اشاره نگذشته و از دادن مستمسک تبلیغی به دست حاکمان پروایی نکرده و واهمهای نداشتهاند، بخشی از پیام امام را در این مورد میآوریم. امام در تلگرام به امیر اسدالله علم (شاغل مقام نخستوزیری) آورده است:
…ورود زنها به مجلسین و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف قوانین محکم اسلام [است] که تشخیص آن، به نص قانون اساسی، محول به علمای اعلام و مراجع فتواست و برای دیگران حق دخالت نیست و فقهای اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و میدهند. در این صورت حق رأی دادن به زنها و انتخاب آنها در همه مراحل، مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسی است و نیز قانون مجلس شورا مصوب و موشح ربیعالثانی ۱۳۲۵ قمری حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را در انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری از زنها سلب کرده است. مراجعه کنید به مواد ۷ و ۹ قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی و ۱۵ و ۱۷ قانون انجمن بلدیه (شهرداری). در این صورت، چنین حقی به آنها دادن تخلف از قانون است…[۱۸]
دیگر علما و مراجع نیز در تلگرام به دولت و دربار به صراحت و قاطعیت از «ورود زنان به مجلس» اعلام استنکار کردند که میتوان برای آگاهی به متن آوردهها و دیدگاههای آنان در این مورد، کتاب اسناد انقلاب اسلامی را مورد بررسی و مطالعه قرار داد.[۱۹]
نویسنده الف لام نه تنها از امام شناخت ندارد بلکه ملت ایران را نیز به درستی نشناخته و بر این باور است که طرح فریبکارانه رژیم شاه زیر پوشش آزادی زنان، مورد حمایت عموم بانوان ایران و به قول او «نیمی از جمعیت ایران» بوده است و علما و روحانیان ناگزیر بودند با تزلزل و تردید و به شکل سربسته و مجامله با آن طرح، اعلام مخالفت کنند. غافل از اینکه زنان دینباور و مسلمان ایران، با نامهها و تلگرامهای گوناگون خود به شاه و دولت، همراه با صدها امضا، مخالفت خود را با تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلام کردند و دست رد بر سینه نامحرم زدند و همین زنان غیرتمند و خداجو بودند که در روز ۱۵ خرداد ۴۲ در قم و تهران در راه دفاع از امام، دهها کشته دادند. شاید او بر این باور بوده است که نیمی از جمعیت ایران همانا مشتی از زنان فریبخوردهای بودند که زیر نظر اشرف پهلوی «سازمان زنان امید فردا» را برپا کرده بودند و برای بیبندوباری، ناهنجاری و ساختارشکنی تلاش میکردند. از آنجا که سران جبهه ملی هم که بهظاهر از قانون اساسی حرف میزدند، مانند نویسنده الف لام اندیشه میکردند، دیدیم که در پی تصویبنامه غیرقانونی انجمنهای ایالتی و ولایتی و به اصطلاح «حق رأی به زنان»! بیدرنگ به شکل پنهانی و «محرمانه» پیامی به «سازمان زنان» فرستادند و به دست آوردن این به اصطلاح آزادی را به آنها تبریک گفتند!
لیکن زنان آگاه، رشدیافته و باورمند ایران با نامهها، تومارها و تلگرامها از آزادی شاهانه که همان بیبند و باری غربی بود اظهار انزجار کردند. به عنوان نمونه بخشی از تلگرام استنکارآمیز زنان غیور و آگاه ایران ضد جریان به اصطلاح آزادی زنان در پی میآید:
… زنان مسلمان ایران افتخار دارند که در پرتو تعالیم مقدسه اسلامی از حقوق و مواهبی برخوردارند که زنان اروپایی هنوز به عشری از اعشاران نائل نگردیدهاند و بنا به حکم محکم قرآن مجید و تعلیمات پیشوایان جلیلالقدر روحانی از هر عملی که خارج از حدود شرع مطهر اسلام و تقلید بیجا از جوامع اروپایی و غیر مسلمان باشد اظهار نفرت و انزجار مینمایند. هیاهوی چند زن بیکار و بیاطلاع از حقوق زن در اسلام خواست اکثریت زنان ایران نیست…
جناب نویسنده الف لام در راه ساختن چهرهای لیبرالیستی از امام گاهی گوشهها و فرازهایی از گفتههای امام را درز میگیرد و گاهی رسماً به تحریف تاریخ دست میزند. آنگاه که اظهارات امام در دیدار با وزیر کشور حسنعلی منصور را در دوران حصر بازگو میکند جملهای از گفتار امام را درز میگیرد تا به چهره لیبرالمنشانهای که از امام ساخته است خدشهای وارد نیاید. ما متن گفتههای امام را در پی میآوریم:
…آمد گفت به من که خب آن دولت (امیراسدالله علم) با شما چه بود و چه بود و چه کرد… خب آن رفت. بحمدالله حالا یک دولتی (حسنعلی منصور) آمده است که این اشخاصش بسیاریشان پدرانشان روحانی بودهاند و… گفتم که آقا! نه ما دشمنی با آن دولت داشتیم و نه عقد اخوتی با شما خواندیم، ما به اعمالتان نگاه میکنیم، ما اینجا مراقبیم اگر اعمال شما تکرار اعمال آنهاست، همانطور که با او مخالف بودیم هستیم الی یوم القیامه و رویشان سیاه شد تا آخر شما هم آن جور خواهید شد…[۲۰]
نویسنده الف لام این گفتار امام را آورده لیکن این جمله را که «رویشان سیاه شد تا آخر» و بخشی از جمله پیش از آن را: «هستیم الی یوم القیامه» حذف کرده است؛ چون جمله «مخالف… هستیم الی یوم القیامه» نشان از سازشناپذیری دارد و «رویشان سیاه شد تا آخر…» نیز از صراحت و قاطعیت یک نیروی انقلابی حکایت دارد و این ویژگیها با روش لیبرالیستی همخوانی ندارد. لیبرالها همواره با خائنان و حتی حرامیان دین و ملت و ناموس آماده سازش و کرنش و بند و بست هستند و در اظهارنظرها نیز راستگویی و با صراحت سخن گفتن را دور از خرد میپندارند! و بر این نظرند که یک سیاستمدار در برابر طرف باید با دورویی، نیرنگبازی، فریبکاری که برخورد دیپلماسی خوانده میشود، سخن بگوید و راستی و درستی در کارش نباشد. به امام علی خرده میگیرند که وقتی در شورای تعیین خلیفه از او پرسیدند آیا اگر تو را به خلافت تعیین کنیم به روش شیخین عمل میکنید؟ چرا جواب داد که به شیوه رسولالله عمل میکنم؛ چه عیبی داشت که طبق خواست و نظر آنها پاسخ داده و آنها را فریب میداد!
نویسنده الف لام در جای دیگر بهرغم شواهد و مدارک آشکار مبنی بر اراده امام برای ادامه نهضت و مبارزه و اوج آن، به پیروی از گزارشهای بیپایه و دلبخواهی پادوهای ساواک آورده است که:
به نظر میرسد یکی دو روز مانده به ۲۳ اردیبهشت (اول ماه محرم که مصادف با سالگرد ۱۵ خرداد بود) آیتالله به این نتیجه رسید که محافل و مجالس ماه محرم و صفر باید دور از تشنج و هیجان برگزار شود. البته او پیش از این نیز تمایلی به حضور قهرآمیز مردم در راهپیمایی، تظاهرات و یا حمله به اماکن دولتی نداشت. آخرین جمله او در سخنرانی عصر عاشورای سال گذشته توصیه به حفظ آرامش بود!![۲۱]
جناب نویسنده با سفسطه و غلطاندازی و آوردن واژه «تشنج» و «حمله به اماکن دولتی» در کنار تظاهرات و راهپیمایی و به کار گرفتن نوعی بازی با کلمات تلاش میکند نظر خلاف واقع و تحریفگرانه خود را به خواننده بباوراند! کیست نداند که امام با هر گونه تشنج، حمله به اماکن دولتی و کارهای خلاف موازین آرامش و امنیت مخالف بود، لیکن هیچگاه حتی برای یک لحظه با تظاهرات و راهپیماییهای سیاسی و حضور در صحنه نه تنها مخالفت نمیکرد، بلکه بر این نظر بود که ضمن بهرهگیری از راه حسینی و شور و شعور عاشورایی (آن هم در ایام عاشورا) و الهام از مکتب و مقصد حضرت امام حسین(سلامالله علیه) بایسته است عزاداران حماسه بیافرینند و مردم باید راهپیمایی و تظاهرات و اعلام انزجار از یزیدیان زمان را سرسختانه پی بگیرند. جناب نویسنده کاش در کنار غور در اسناد ساواک و شیفتگی در گزارشات ساواکیها، به نوشتهها و دیدگاههای امام نیز گذری میکرد و میدید و میخواند که امام در اعلامیههایی که در آن محرم و عاشورای حسینی که بنا به ادعای جناب نویسنده و طبق سیاست لیبرالمنشانه باید خاموش و بیسر و صدا از آن بگذرد و نفس کسی در نیاید، چنین رهنمود میدهد:
…ما از جانب خدای تعالی مأمور حفظ ممالک اسلامی و استقلال آنها هستیم و ترک نصیحت و سکوت را… جرم میدانیم، گناه بزرگ میدانیم، استقبال از مرگ سیاه میدانیم. پیشوای بزرگ ما حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام سکوت را در مقابل ستمکاری جایز نمیدانست و ما نیز جایز نمیدانیم… در این زمان سکوت در مقابل ستمکاری اعانت به ستمکاران است. وظایف اسلامی، وظیفه ما تنها نیست، وظیفه تمام طبقات است… وظیفه تمام ملت است…[۲۲]
- به نظر میرسد که نویسنده محترم الف لام بر تمامی مطالبی که در کتاب او آمده اشراف نداشته و بخشهایی از آوردههای کتاب او را دیگران برای او نوشتهاند و او حتی به آنچه دیگران برای او قلم زدهاند، گذر نکرده و آن را مورد مطالعه قرار نداده است. همچنین گویا این نویسنده نه تنها از آنچه از کتاب نهضت امام خمینی در کتابش روایت شده، بیخبر بوده بلکه در دوران زندگی خود نام این کتاب را نیز نشنیده! و آوازه آن به گوش او نخورده! و از آن بهرهای نگرفته است! یا خدای نخواسته به فراموشی دچار شده است؛ زیرا در گفتوگو با روزنامه خراسان آورده است:
… ذکر این نکته ضروری است که پیش از نگارش این کتاب [الف لام] تقریباً درباره حضرت امام زندگینامه به معنای واقعی کلمه نداشتیم، غیر از کاری که آقای محمدحسن رجبی انجام داده بود و شما هم از آن نام بردید و همینطور نوشتهای از آقای سید حمید روحانی زیارتی با عنوان زندگینامه پیشوا که پیش از انقلاب در نجف منتشر شد، تقریباً کار دیگری در این زمینه انجام نشده بود…[!][۲۳]
بگذریم از اینکه در درازای چهل سال گذشته پیرامون زندگی امام کتابهای بیشماری انتشار یافته است که برخی از آنها مانند الف لام آکنده از خطا و اشتباه و تحریف است که آوردن نام آن کتابها از مجال این فرگرد بیرون است، باید دانست که کتاب زندگینامه پیشوا را مرحوم شیخ حسن کروبی تنظیم کرده بود که در سالهای آغازین دهه پنجاه در نجف منتشر شد و چون جز اعلامیهها و سخنرانیهای امام مطلبی در بر نداشت دگر بار چاپ نشد و در محافل علمی و انتشاراتی نیز از آن کمتر سخنی به میان آمد. اکنون مایه شگفتی است که نویسنده محترم الف لام چگونه نام کتاب زندگینامه پیشوا را که نزدیک نیم قرن از انتشار آن گذشته و تقریباً از کتابهای فراموششده است، به یاد دارد لیکن نام کتاب نهضت امام خمینی را که همزمان با اوج انقلاب اسلامی و در آستانه پیروزی آن، بارها تجدید چاپ شده و تاکنون دفتر نخست آن نوزده بار به چاپ رسیده و در الف لام نیز به آن استناد شده است، اصولاً نشنیده یا از یاد برده است؟!! و اصولاً نسبت دادن زندگینامه پیشوا به اینجانب روی چه اندیشه و انگیزهای صورت گرفته، به تأمل بیشتری نیاز دارد.
تحریف و تخریب
نویسنده الف لام چنان که پیشتر نیز اشاره شد، در جای جای کتاب یادشده هر گاه که از دیدار یکی از مقامات دولتی با امام گزارشی آورده، کوشیده است آن دیدار را ابهامآمیز، شکبرانگیز و همراه با نقطههای تاریک بنمایاند و امام را زیر سؤال ببرد. به این آوردههای او در الف لام دقیق بنگرید:
… عمادالدین سزاوار سناتور مجلس سنا پنجشنبه روزی/ ۲۸ آذر به دیدن آیتالله خمینی آمد. به احتمال زیاد محمدرضا پهلوی او را فرستاده بود، یک ساعت و نیم آنجا بود، چه گفت و چه شنید روشن نیست…[۲۴] در همان روزها پاکروان به ملاقات آیتالله خمینی آمد. ردی از این دیدار در میان سندها نیست. مأمور ویژهای که این رخدادها را مستقیم یا غیر مستقیم گزارش میکرد، غایب بود یا غیبش کرده بودند…[!][۲۵]
جواد صدر، وزیر کشور، در یک ماهه اخیر دو یا سه بار با آیتالله خمینی ملاقات کرده بود، آخرین آن، روز هفدهم فروردین دو روز پس از بازگشت آقای خمینی به قم بود. او ساعت هفت بعد از ظهر به قم آمد. پس از دیدار با آقایان خمینی، گلپایگانی و شریعتمداری ساعت ۲۳:۳۰ به تهران بازگشته بود. صدر چه پیامی با خود آورده روشن نیست. شاید آمده بود مراسم و عطوفت خاص شاهنشاه را به مقامات روحانی ابلاغ کند…[۲۶]
باید دانست که امام وزیر کشور را در جمع عموم زائران و مجاورانی که برای دیدن او در بیت اجتماع کرده بودند به حضور پذیرفت؛ وزیر کشور دیدار خصوصی با امام نداشت تا پیامی با خود آورد و به او برساند. نویسنده الف لام ندانسته است که برای زیر سؤال بردن امام در کجاها باید جملههای سؤالبرانگیز را به کار برد! او اگر پیرامون دیدار وزیر کشور با امام در قم وارسی و کنجکاوی میکرد، درمییافت که دیدار او با امام در جمع صدها نفر از مردمی بوده است که گرداگرد امام حلقه زده بودند و در این گونه موارد دیگر جای شبههافکنی نیست.
نویسنده الف لام از به کار بردن جملههای دوپهلو، مرموز و سؤالبرانگیز درباره امام در جای جای کتاب که نمونههایی از آن در بالا و در بخش گذشته آمد بسنده نکرده و گاهی دایره شبههافکنی را گسترش داده است؛ به این فراز از آورده معنادار او که در بالا آمد یک بار دیگر گذر میکنیم:
در همان روزها پاکروان به ملاقات آیتالله خمینی آمد، ردی از این دیدار در میان سندها نیست. مأمور ویژهای که این رخدادها را مستقیم یا غیر مستقیم گزارش میکرد، غایب بود یا غیبش کرده بودند…[!!!]
باید دید نویسنده الف لام چه اندیشه و نقشهای در سر دارد و درباره امام چه میخواهد بگوید؟ منظور او از اینکه «غیبش کرده بودند» چیست؟ اینکه «در همان روزها پاکروان به ملاقات آیتالله خمینی آمد»، کدام روزها است؟! برای این ادعا که پاکروان «به ملاقات آیتالله خمینی آمد» چرا مأخذی نیاورده است؟ اصولاً مقامات دولتی مانند پاکروان یا وزیر کشور که در زندان به دیدار امام یا دیگر زندانیان میرفتند، مگر گزارشگر و مأمور ویژه با خود میبردند؟ در کدام گزارش آمده است که وقتی یکی از مقامات به دیدار زندانی رفته مأموری او را همراهی میکرده و گفت و شنود طرفین را یادداشت کرده باشد؟! آنچه در پروندههای ساواک از گفتوگوی برخی مقامات با زندانیان آمده است گزارش خود آن مقامات پس از دیدار با زندانی است. او در پایان این ادعای نابجا که «همان روزها پاکروان به ملاقات آیتالله خمینی آمد» اظهاراتی از امام در دیدار با پاکروان آورده و به مجله پاسدار اسلام ارجاع داده است که اگر چنین گزارشی در آن مجله آمده باشد خطا و نادرست است. آنچه را که نویسنده از زبان پاکروان آورده است متن سخنرانی امام در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در روز ۲۱ فروردین ۴۳ است. کیست که نداند امام در زندان از روز ورود تا روزی که حبس او به حصر بدل شد و تا روزی که رسماً آزاد شد و به قم بازگشت، با مقاماتی که به دیدار او میآمدند وارد بحث نمیشد و به گفتوگو نمینشست و گاهی جمله کوتاه اقناعی بر زبان میآورد؟! لیکن نویسنده الف لام بر آن است که از آنچه در دوران زندان امام گذشته، از کاهی کوه بسازد. آیا این گونه ادعاهای شبههافکنانه و جملههای جهتدار برای خواننده نسبت به امام ذهنیت منفی پدید نمیآورد؟
این نگارنده هرگز بر آن نیست که نویسنده الف لام را به عناد و غرضورزی نسبت به امام متهم کند لیکن نمیتواند در برابر آوردهها و نوشتههای شبههانگیز و شکبرانگیز او بیتفاوت بگذرد. نویسنده الف لام از یکسو متن گفتوگوی پاکروان با امام و پاسخ امام را از اسناد ساواک به صورت کامل میآورد:
… پاکروان به پادگان عشرت[آباد] و به دیدن آیتالله خمینی آمد، آمد تا خبر انتقال او و آقایان محلاتی و قمی را از زندان به خانهای در شهر بدهد…
جملاتی هم در لزوم پرهیز از ورود به سیاست گفت. گفت که سیاست چیزی جز دروغ، خدعه و فریب، نیرنگ و خلاصه پدرسوختگی نیست. شما این سیاست را برای ما بگذارید و بروید، دخالتی در آن نکنید، آقای خمینی موقعیت را مناسب پاسخگویی دقیق ندید، وارد گفتوگو نشد و نگفت که این تعریفتان از سیاست نادرست است «اسلام تمامش سیاست است»، فقط به گفتن این جمله اکتفا کرد که «ما از اول [هم] وارد این سیاست که شما میگویید نبودهایم».[۲۷]
لیکن از سوی دیگر سه صفحه بعد آنچه را که در اینجا آورده نادیده میگیرد و مینویسد:
آنچه در اطلاعیه دولت از تفاهم میان حکومت و علمای آزادشده آمد و فردایش ۱۳ مرداد در سرمقاله روزنامه اطلاعات با تفصیل به آن پرداخته شد به دلیل در دست نبودن گفتوگوهای پاکروان با آقایان (امام، محلاتی و قمی) در واپسین روز حبس قابل بررسی و بازنمایی نیست، نه میتوان آن را یکسره دروغ خواند، نه آن را بسان مدعیان آن سرمقاله تأیید کرد… دستکم مشی و مرام آیتالله خمینی میگوید بعید است او قولی که حکایت از دخالت نکردن در امور سیاسی باشد داده باشد…[۲۸]
آیا این گونه ضد و نقیضگویی آقای نویسنده از سر در گمی و فراموشکاری و درنیافتن واقعیتها حکایت نمیکند؟ آیا او نتوانسته بفهمد که منظور از «تفاهم» در اطلاعیه ساواک، همان یک جملهای است که امام آن را بر زبان آورد: «ما از اول وارد این سیاست که شما میگویید نبودهایم»؟! این آورده جناب نویسنده که «بعید است او قولی که حکایت از دخالت نکردن در امور سیاسی باشد داده باشد»، آیا به معنای آن نیست که او کلام صریح امام را که فقط گفتند: «ما از اول وارد این سیاست که شما میگویید نبودهایم»، مورد تردید قرار میدهد؟
قلم زدن پیرامون رویدادها و جریانهای تاریخی و مردانی که تاریخ را ساختهاند، به ویژه اگر دارای ابعاد پیچیده و ویژگیهای گوناگون و ناشناخته باشند، بدون مهارت و ورزیدگی در تاریخ و شناخت ژرف و ریشهای از مردان تاریخ، مایه گمراهی، بیراههپویی، وارونهنویسی و گمراه کردن دیگران و خدشهدار کردن چهره بزرگان میشود. نویسندهای که به علت بیاطلاعی از ویژگیهای امام هر «رطب و یابسی» را که غرضورزان و خودفروختگان ساواک به او نسبت دادهاند، بدون چون و چرا و تردید و تأمل، رونویسی و دوبارهنویسی میکند مانند عناصر بیخبر از علم پزشکی است که به دارو و درمان این و آن میپردازند؛ شماری را کور و برخی را نیز گور میکنند. کسانی که چند صباحی امام را از نزدیک دیده باشند درمییابند که یکی از ویژگیهای امام راستی و صداقت است و امام حتی با دشمن نیز با راستی و درستی برخورد میکرد و دورویی و دوگانگی نداشت. آنگاه که به دست یاران نایار ناگزیر شد جام زهر سر بکشد و آتشبس را پذیرفت، مردم ایران سراسیمه به سوی جبههها شتافتند و سراسر جبهه از مردم وفادار به امام آکنده شد. فرماندهان جنگ و جبهه به امام پیشنهاد دادند که فرصت برای یک حمله برقآسا به خاک عراق و تصرف بخشی از سرزمین عراق مناسب است تا بخشی از خاک عراق را تصرف کنیم و آنگاه که بر سر میز مذاکره مینشینیم دست خالی نباشیم! امام پاسخ داد اکنون که آتشبس را پذیرفتیم هرگز خلاف آن عمل نمیکنیم. در زندگی امام رفتار، کردار و گفتاری بر پایه فریب طرف مقابل یا تاکتیک فرصتطلبانه هیچگاه دیده نشد. امام آنچه را که بر زبان میآورد بر پایه باورمندی بود نه خدای نخواسته از روی فریبکاری و تاکتیکهای دور از اخلاق اسلامی و انسانی که برخی در شرایط بحرانی از آن بهره میگیرند.
نارواگویی نابخردانه
آزمندی و اهتمام نویسنده الف لام برای پر رمز و راز نشان دادن دیدارهای امام با مقامات رژیم شاه، او را در مواردی به ضد و نقیضگویی کشانده است. در دو صفحه پیش خواندیم که جناب نویسنده از یکسو متن اظهارات پاکروان در محضر امام و پاسخ او را بیان کرد و به دنبال آن مدعی شد که آنچه میان آنان گذشته روشن نیست که خود از کمحافظگی او نشان دارد! او در مورد دیگر به دنبال آوردن گزارش ساواک مبنی بر دیدار سناتور عمادالدین سزاوار با امام در دوران حصر، نخست مینویسد که «به احتمال زیاد محمدرضا پهلوی او را فرستاده بود»![۲۹] و بیدرنگ این جمله ابهامآمیز و شکبرانگیز را بر آن افزوده است که «یک ساعت و نیم آنجا بود، چه گفت و چه شنید؟ روشن نیست. چه پیامی داشت؟ زبان اسناد خاموش است»! لیکن پس از چند سطری میبینیم که آن اسناد خاموش چنین زبان باز میکند: «… سزاوار در ابتدای دیدار از شاه تمجید کرد، او را پادشاهی فهمیده، فعال و خوشنیت خواند، فرمانروایی که باید دوستش داشت و از تقویت او دریغ نکرد…» (جناب نویسنده این بخش از اظهارات سزاوار را با قطع یقین بازگو کرده است، بدون آن که منبعی ذکر کند.) آنگاه چنین ادامه داده است:
… شاید سناتور از فرستاده شدن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به مجلس شورای ملی هم گفته باشد. این لایحه در هفدهم آذر با تغییراتی که در آن داده شده بود، برای تصویب به مجلس شورای ملی داده شده بود… آقای خمینی یک روز بعد فشردهای از این دیدار را به سید نورالدین باز گفت. سید نورالدین هندی آن روز به دیدن برادر آمده بود. به آن فرستاده گفتم اگر روزی قرار تغییر رژیم در کشور باشد چون آن را به ضرر جامعه میدانم صد درصد با آن مخالفت میکنم. من اگر روزی صحبتی کردهام، روی اصول شرعیه بوده و الا هیچ موقعی مدعی نبوده و نیستم. مثلاً موقعی که میدیدم در بعضی لوایح اسم قرآن را به جای خود صریحاً ذکر نمیکنند و در اثر همین بیتوجهی چه بسا ممکن که موضوع با تورات و انجیل و غره مشتبه شود صدای من در میآمد ولی در حال حاضر که لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی رعایت اصول و تأمین نظر شرع شده و در واقع با این عمل دو اختلاف ما حل گردیده، من دیگر چه حرفی دارم بزنم و اضافه کردم اگر باز اختلافی باشد صرفاً در همین زمینههاست.[۳۰] (جناب نویسنده روی آنچه به امام نسبت داده، تکیه کرده است.)
نویسنده الف لام در فراز بالا آنچه از زبان امام آورده، به امام چند نسبت ناروا داده است: وفاداری به شاه، اظهار پشیمانی از آنچه ضد رژیم شاه انجام داده است (توبهنامه)، نادیده گرفتن مبارزه امام «با انقلاب سفید شاه»، مواد ششگانه، استعمار و رژیم صهیونیستی که از اصولیترین اهداف قیام امام بوده است؛ نیز محدود کردن اختلاف بر سر تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، که نمیتوان گفت بدون پیشزمینه و برنامهریزی همهجانبه انجام شده است.
بیتردید عناصر هوشمند و بیغرضی که از امام ابتداییترین شناخت را داشته باشند، درمییابند که آنچه در بالا از زبان امام آورده شده است نمیتواند سخن امام باشد، لحن و متن و محتوا با سبک و سیاق کلام امام هیچگونه همخوانی ندارد و سازنده یا سازندگان بافته بالا، سواد درستی هم نداشتهاند و نتوانستهاند بافتهای بهظاهر عالمانه سرهمبندی کنند که دم خروس (موضوع با تورات و انجیل و غیره مشتبه شود) از آن بیرون نزند؛ و نکته درخور توجه اینکه یک پژوهشگر دانا و محقق توانا با خواندن و شنیدن آنچه در بالا به امام نسبت دادهاند، حتی اگر هیچ شناختی از امام نداشته باشد، بیدرنگ چند پرسش برای او مطرح میشود…
نویسنده الف لام و پرسشهای بیپاسخ
- چرا این گزارش که (بنابر ادعا) در گفتوگوی عمادالدین سزاوار با امام مطرح شده است، در اسناد دیدار و گفت و شنود آن دو نیامده و تنها «فشردهای از آن» در دیدار سید نورالدین هندی با امام بازگو شده است؟! آیا در دیدار سناتور سزاوار با امام نیز «مأمور ویژه غایب بوده یا غیبش کرده بودند»؟! آن مأمور ویژهای که در گفتوگوی امام و سید نورالدین حضور داشته و گفتههای امام را طابق النعل بالنعل گزارش کرده، در دیدار سزاوار با امام در کجا به سر میبرده است؟!
- سناتور سزاوار که بنابر ادعای نویسنده الف لام «به احتمال زیاد محمدرضا پهلوی او را فرستاده بود» آیا خلاصه گفتار امام را که در آن- بنابر ادعای نویسنده- هم وفاداری به نظام سلطنتی، هم پشیمانی از نهضت اسلامی و هم پایان اختلاف با رژیم در آن نهفته است، به «عرض ملوکانه» نرسانده است؟ یا اینکه شاه از کنار آن بیتفاوت گذشته است؟!!
- سخنرانی امام در روز عاشورای ۸۳ (۱۳ خرداد ۴۲) ضد شاه و خاندان پهلوی، ضربه سنگین و سهمگینی بر پایههای رژیم شاه وارد کرد. به گفته برخی از صاحبنظران و ناظران سیاسی، شمارش معکوس برای سقوط شاه از آن تاریخ آغاز شد؛ از این رو، همه دستگاههای امنیتی، اطلاعاتی و تبلیغاتی شاه پیوسته در تلاش و تکاپو بودند که کلامی از موافقت امام با رژیم شاه به دست آورند و روی آن جار و جنجال تبلیغاتی به راه اندازند، تا بتوانند افکار ملت ایران را که در پی سخنان عاشورای امام ضد شاه و کشتار فجیع ۱۵ خرداد به شدت به خشم و خروش آمده بود، تا پایهای آرام سازند و از انزجار مردم نسبت به شخص شاه بکاهند؛ بنابراین چگونه میتوان باور کرد که امام اعلام کرده باشد «اگر روزی قرار تغییر رژیم در کشور باشد… صد در صد با آن مخالفت میکنم» لیکن رژیم شاه از کنار آن بی سر و صدا و بیتفاوت گذشته باشد؟! نه در آرشیو بایگانی و نه در روزنامههای رسمی و غیر رسمی از آن یادی نکنند؟!
- رژیم شاه و دستگاه جاسوسی و به اصطلاح امنیتی آن، سراپا گوش بودند کلمهای از دهان امام بگیرند تا از آن به نفع رژیمشان بهرهبرداری کنند؛ چنان که میدانیم یک جمله امام را که «ما از اول وارد این سیاست که شما میگویید نبودهایم» چگونه در بوق و کرنا دمیدند و روی آن مانور دادند و حتی برای برخی از امامشناسان! که امروز دنبال آناند امام را به جامعه بشناسانند! به یادگار گذاشتند که روی آن به تحقیق عمیق بپردازند و به عنوان یک «معمای لاینحل» روی آن معرکه بگیرند که «نه میتوان آن را یکسره دروغ خواند و نه میشود آن را… تأیید کرد»!! با وجود این، باید دید مقامات ساواک و دیگر کارشناسان رژیم از یک چنین موضوع با اهمیتی که میتوانست تیر خلاص نهضت امام به شمار آید گذاشتند و گذشتند و پس از گذشت بیش از نیمقرن نویسندهای که دنبال سخن نو، سند نو و مدارک جدید در کتاب خود میباشد و کاری هم به درستی و نادرستی آن ندارد، برای شناساندن امام! از آن بهرهبرداری کند!
- گزارشی که در کتاب الف لام، مبنی بر مخالفت صد در صد امام با تغییر رژیم سلطنتی آمده است، به نظر میرسد که از گزارش پسمانده رژیم شاه نباشد. این گزارش در پرونده امام و نیز در پرونده سناتور سزاوار و در پرونده سید نورالدین هندی، دیده نمیشود. باید دید نویسنده الف لام آن را از چه منبع فوق سرّی! که به آن دسترسی دارد، آورده است.
این نگارنده از زمانهای دور نگران دستبرد به پرونده امام بود. از این رو، آن گاه که در سال ۱۳۶۱ مسئولیت مرکز اسناد ساواک را بر عهده گرفت، بیدرنگ همه پروندههای امام را در چند نسخه تکثیر کرد، یک دوره آن را به برادر فقید حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی (رحمهالله علیه) تحویل داد (در آن هنگام هنوز مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام تشکیل نشده بود) و دوره دیگر آن را در مرکز اسناد انقلاب اسلامی بایگانی کرد. اکنون که همه اسناد امام که از سوی مؤسسه یادشده انتشار یافته است میبینیم که چنین سندی در آن نیامده است و در پروندههای امام نیز چنین سندی یافت نمیشود. انتظار میرود که مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در این مورد پاسخگو باشد.
- اگر امام در دیدار با برادرش (آقا سید نورالدین) چنین گفتوگویی کرده باشد، حتماً نظرشان را با دیگر بستگان و نزدیکان مانند آقای پسندیده و آقا سید مصطفی (اگر او خود در جلسه دیدار سناتور سزاوار با امام حضور نداشته) در میان میگذاشت؛ در این صورت بیتردید این نظریه امام در وفاداری به رژیم شاه و… در آن روز پنهان نمیماند و زبان به زبان پخش میشد و بازتاب پیدا میکرد. به ویژه اینکه در میان بستگان نزدیک امام نیز کسانی بودند که دنبال صلح و صفا! میان روحانیت و رژیم شاه بودند و تلاش میکردند که به اصطلاح دلها را به هم نزدیک کنند! با وجود این، میبینیم که در درازای بیش از پنجاه سال گذشته چنین سخنی نه از سوی دشمن، نه دوست شنیده نشد و چنان که گفته شد بزرگترین گواه بر دروغ بودن این گزارش این است که اگر چنین اظهار نظری از سوی امام مطرح شده بود دستگاه ساواک و کارگزاران رژیم شاه آن را در رسانهها و روزنامهها به صورت گسترده بازتاب میدادند و به دنیا اعلام میکردند. و این نظریه امام مانند توپ در ایران صدا میکرد و همه برنامهها و طرحهای امام را به هم میریخت، تاج و تخت شاه را استواری میبخشید و همه رشتهها را پنبه میکرد. باور کردن چنین بافتههای بیپایه و دور از خرد، انسان را به یاد داستان گنجشک و صیاد میاندازد که شرح آن در شماره گذشته فصلنامه پانزده خرداد، آمد.[۳۱] لیکن چه توان کرد که کجاندیشی، بیراههپویی و وابستگی باندی و جناحی، خرد و اندیشه را از کار میاندازد و از آنسو سادهاندیشی، خوشباوری و اعتماد نادرست و ناشیانه به هر کس و ناکس سبب آن است که انسان به کار نابجایی دست بزند که ضرر و زیان آن جبرانناپذیر باشد.
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا. صدق الله العلی العظیم.[۳۲]
[۱]. اصول کافی، ج۱، باب ۱۸۵، ص۲۵۰.
[۲]. شرح من لایحضره الفقیه، ج۱۳، ص۲۷۳.
[۳]. بخشی از نامه هاشمی رفسنجانی به امام، ۲۵/۱۱/۱۳۵۹.
[۴]. شوکران اصلاح، ص۱۷۱.
[۵]. امام اعلام کرده بود که: … امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و همه از هم پلیدتر، اما امروز سر و کار ما با امریکاست… رئیسجمهور امریکا بداند که امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما… جناب عبدالله نوری این فراز سرافراز: «اما امروز سر و کار ما با امریکاست» را حذف کرد تا توطئه تحریف خط امام را به بار بنشاند.
[۶]. پیرامون تحریفگریهای جناب باقی، رک: سهراب مقدمی شهیدانی، نقدی بر مدخل امام خمینی در دایرهالمعارف تشیع، تهران، بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، ۱۳۹۷.
[۷]. جناب نویسنده اگر روی آثار امام مطالعه داشت، برای شناختن و شناساندن او به جای غرق شدن در اسناد ساواک، به کتابها و نوشتههای امام استناد میکرد.
[۸]. صبح نو، ۱۶/۲/۱۳۹۷، ص۱۵.
[۹]. قرآن کریم، سوره نور، آیه ۲۷.
[۱۰]. صبح نو، همان.
[۱۱]. در خصوص متن آن نامه تاریخی رک: سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، تهران، بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، چ۱۹، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۶.
[۱۲]. هدایتالله بهبودی، الف لام خمینی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۹۶، ص۲۳۵.
[۱۳]. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳۳۲-۳۳۱.
[۱۴]. الف لام، ص۲۵۵.
[۱۵]. همان، ص۲۱۳.
[۱۶]. همان، ص۲۷۸.
[۱۷]. همان، ص ۲۱۳.
[۱۸]. صحیفه امام، ج ۱، ص ۸۰.
[۱۹]. اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱.
[۲۰]. صحیفه امام، همان، ص۲۹۸.
[۲۱]. الف لام، ص ۴۱۴.
[۲۲]. صحیفه امام، ج۱، ص۳۳۷.
[۲۳]. خراسان، ۶/۶/۱۳۹۷، ص۱۲.
[۲۴]. الف لام، ص۳۶۸.
[۲۵]. همان، ص۳۷۷.
[۲۶]. همان، ص۳۹۴.
[۲۷]. همان، ص۳۴۴.
[۲۸]. همان، ص۳۴۸-۳۴۷.
[۲۹]. همان، ص۳۶۸.
[۳۰]. همان.
[۳۱]. پانزده خرداد، ش۵۶، ص۱۲۷-۱۲۶.
[۳۲]. قرآن کریم، سوره کهف، آیه ۱۰۳ و ۱۰۴. «بگو: آیا به شما خبر دهیم زیانکارترین مردمان کیستند؟ کسانى که کوشش آنان در زندگى این جهان هدر رفت و مىپندارند که کار نیک مىکنند.»