نقدی گذرا بر کتاب «آیت‌الله العظمی بروجردی به روایت آیت‌الله العظمی منتظری»

خاطرات شفاهی یکی از منابع تاریخی است که البته از نظر تاریخ‌پژوهان اعتبار بالایی ندارد و استفاده از آن ضوابط خاص خود را دارد. به ویژه اگر آن خاطرات مربوط به کسی باشد که تحت تأثیر جریانات مختلف قرار گرفته و حتی از جناب شخصی چون امام خمینی اعلی الله مقامه الشریف فاسق و فاسد و مفسد لقب گرفته باشد.(ر.ک: روزگار قائم‌مقامی،ص۱۳۱)

کتاب «آیت‌الله العظمی بروجردی به روایت آیت‌الله العظمی منتظری» اثر آقای مجتبی لطفی؛ از هواداران قدیمی آقای منتظری است که در برخی موارد با سیاست چسب و قیچی خاطرات مخدوش وی را که مورد نقد اهل نظر قرار گرفته بود بازنشر داد که در ادامه به برخی از تحریفات تاریخی این خاطرات اشاره خواهیم کرد:

 یکی از روایت‌های مخدوش درج شده در این کتاب، مربوط به تأثیر آقای منتظری در ورود آیت‌الله بروجردی به قم است. خاطره‌گو در این مجال خود را مدافع حضور آیت‌الله بروجردی و امام اعلی الله مقامه‌الشریف را در جایگاه مخالف می‌نشاند:

 «من یادم هست قبلش به آقای خمینی می‌گفتیم که از آقای بروجردی بخواهید به قم بیایند و ایشان گفتند:

«می‌ترسیم سه تا آقا چهارتا بشود» باورشان نمی‌آمد که آقای بروجردی بتواند کاری انجام دهد ولی بعد که آقای بروجردی به قم آمده بود روزی ایشان فرمودند:«آقای بروجردی بیست سال دیر به قم آمد، درس ایشان جوری است که طلبه‌ها غیرمستقیم بدون این‌که بفهمند می‌بینند مجتهد شده‌اند.» این تعبیر آقای خمینی نسبت به درس آقای بروجردی بود.»(آیت‌الله العظمی بروجردی به روایت آیت‌الله منتظری ص۳۶-۳۵)

 این خاطره پیش از این نیز به بیانی دیگر در خاطرات منتشر شده آقای منتظری درج شده بود. او در جای دیگر گفته بود:

گاهی اوقات درس اخلاق که‌ تمام‌ می‌شد‌، من و آقای مطهری می‌رفتیم خدمت ایشان [امام خمینی] اگر نظریاتی‌ داشتیم اظهار می‌کردیم. مثلاً یادم هست که یک وقت با ایشان صحبت کردیم که این اختلافی که در‌ قم‌ هست‌ الان سه تا آقا هستند که مریدهایشان با هم اختلاف دارند‌، این‌ چیز بدی است. اگر یک جوری می‌شد که آیت‌الله بروجردی را از بروجرد دعوت می‌کردند می‌آمدند‌ قم‌ و ایشان‌ زعامت حوزه را به عهده می‌گرفتند، این اختلافات کمتر می‌شد، مرحوم آقای‌ خمینی‌ گفتند‌ می‌ترسیم سه تا آقا، چهار تا بشود … (خاطرات ص۹۱)

تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی در نقد این خاطره می‌گوید:

 آقای منتظری در این‌ فراز‌ از‌ خاطرات کوشیده است برای خود در مورد دعوت آقای بروجردی به قم، نقشی دست‌ و پا‌ کند و چنین بنمایاند که گویا امام به مقام و موقعیت علمی آقای بروجردی و تفوق‌ و برتری‌ او‌ از علمای قم آگاه نبود و او را در ردیف دیگر علمای آن روز قم‌ می‌پنداشت‌. لیکن آقای منتظری با اینکه بیش از چند صباحی نبود به قم آمده‌ بود‌، روی‌ نبوغ ذاتی و خارق العادگی که داشت به مقام علمی و موقعیت اجتماعی آقای بروجردی پی برد‌ و اصولاً‌ پیشنهاد دعوت از آقای بروجردی به قم برای نخستین بار از جانب‌ او‌ مطرح‌ شد و از ابتکارات ذهنی او بود!! در این مورد بایسته است چند موضوع مورد بررسی‌ قرار‌ گیرد‌:

 نخست اینکه آقای منتظری در سال ۱۳۲۰ش به قم آمد و در آن‌ برهه‌ هنوز «‌سطح» می‌خواند و خود اعتراف کرده است که «هنوز درس خارج برایم زود بود… و سطح را‌ هم‌ ‌ ‌آن جور که باید مسلط نشده بودم…»(خاطرات ص۱۰۰) بی‌تردید طلبه تا چند سالی‌ در‌ حوزه‌های درسی فقها و علما زانو نزند و با‌ مبانی‌ علمی‌ آنان به صورت ریشه‌ای آشنا نشود، نمی‌تواند‌ تفوق‌ و برتری برخی از آنان را بر دیگری به دست آورد.

تشخیص اعلمیت نیازمند‌ آن‌ است که طلبه در علوم‌ اسلامی‌ خبره باشد‌ و خبرگی‌ بدون‌ گذراندن چند دوره درس خارج و به‌ دست‌ آوردن مبانی قوی علمی، محقق نمی شود. بنابراین آقای منتظری در آن روز‌ به‌ عنوان یک محصل مبتدی نمی‌توانست چنین‌ پیشنهادی را به عنوان‌ یک‌ نظر ابتکاری داشته باشد مگر‌ اینکه‌ از زبان دیگری شنیده باشد.(منبع: مقاله تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری-حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی-فصلنامه پانزده خرداد شماره۲ زمستان۱۳۸۳)

  امام سالیان درازی پیش از آمدن‌ آقای‌ منتظری به قم، از آقای‌ بروجردی‌ شناخت‌ داشت و به مقام‌ علمی‌ و تفوق فقهی او نسبت‌ به‌ علمای قم آگاه بود.

آقای بروجردی در دوران زعامت حاج شیخ عبدالکریم حائری دریک‌ برهه‌ به قم آمد و مورد استقبال آن‌ مرجع‌ بزرگ و علما‌ و فضلای‌ حوزه‌ قرار گرفت. در حوزه‌ی‌ قم به تدریس پرداخت و بسیاری از علما و اساتید فن را مجذوب مقام علمی خود ساخت‌.

در‌ این برهه امام و دیگر اساتید حوزه‌ی‌ قم‌ به‌ برتری‌ علمی‌ و اندیشه‌های سیاسی او‌ بیش‌ از پیش پی بردند. مقام والای علمی آقای بروجردی تا آن پایه بود که حتی مراجع‌ قم‌ نیز‌ به برتری و تفوق او نـسبت به خود‌ اذعان‌ داشتند‌ و این‌ مقام‌ و موقعیت‌ او تقریباً مورد اتفاق مقامات علمی قم و نجف و دیگر علمای بلاد ایران بود و موضوعی نبود که در آن جای شبهه و خدشه باشد.

اگر آقای بروجردی در آن‌ مقطع در حوزه‌ی قم ماندگار شده بود، بی‌تردید تنها مرجع شیعه در حوزه‌ی قم به شمار می‌آمد. لیکن پافشاری اهالی بروجرد و سیل نامه و طومار و تلگرام آنان آقای بروجردی‌ را‌ ناگزیر ساخت که حوزه‌ی قم را ترک کند و به بروجرد بازگردد.(منبع: مقاله تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری-حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی-فصلنامه پانزده خرداد شماره۲ زمستان۱۳۸۳)

 در بخش دیگری از کتاب خاطرات منسوب به آقای منتظری؛ ادعای وی در خصوص زمینه‌سازی برای مرجعیت امام درج شده است و خاطره‌سازی به نحوی دنبال شده که گویی مردم اقبالی به امام نداشتند و ایشان شخصیت شناخته شده‌ای نبود و حتی شهریه طلاب را هم نمی‌داد اما آقای منتظری نقش ویژه‌ای در ترویج مرجعیت ایشان داشته است:

پس از فوت آیت‌الله بروجردی از روزنامه‌ها آمده بودند با طلبه‌ها راجع به مراجع مصاحبه می‌کردند. ما آیت‌الله خمینی را هم مطرح کردیم و روزنامه‌ها نام ایشان را هم جزو مراجع نوشتند… رساله ایشان هم با اصرار و پیگیری ما به چاپ رسید….

 « ایشان مایل نبود رساله‌اش به چاپ برسد. آقای مولایی آمد به من متوسل شد که بالاخره باید کاری کرد که رساله ایشان به چاپ برسد. ایشان هم حاشیه بر «عروه الوثقی» داشت هم حاشیه بر «وسیله النجاه» و هم رساله فارسی ظاهرا به اسم «نجاه العباد»؛ که آن وقت از ایشان گرفته شد و به همراه حاشیه عروه به صورت جداگانه به چاپ رسید.

بعد از رحلت مرحوم آسیدعبدالهادی، در نجف‌آباد تقریبا مرجعیت آیت‌الله خمینی تعین پیدا کرد. ظاهرا در آن موقع در شهرهایی که مرجعیت ایشان به صورت گسترده مطرح بود یکی در نجف‌آباد بود و دیگری در رفسنجان، اما در شهرهای دیگر از ایشان خیلی تقلید نمی‌کردند. پس از فوت مرحوم آسیدعبدالهادی در نجف‌آباد یک جلسه فاتحه گرفتیم و آقای حاج آقا باقر تدین در آن جلسه منبر رفت و به طور رسمی اعلام کرد که نظر ما برای تقلید به آیت‌الله العظمی حاج آقا روح‌الله خمینی است و بالاخره مرجعیت ایشان در میان مردم نجف‌آباد تثبیت شد.

 ما عنایت داشتیم که آیت‌الله خمینی به طلبه‌ها شهریه بدهند، اما ایشان می‌فرمود ما چه داعی داریم که پول قرض بگیریم و شهریه بدهیم، ولی ما عنایت داشتیم که شهریه ایشان همیشه پابرجا باشد، چه در همان اوایل مرجعیت ایشان و چه در زمان زندان و زمان تبعید ایشان که بعدا پیش آمد. آقای غیوری می‎‌گفت ما یک مقدار از تهران راه می‌اندازیم، ما هم از نجف‌آباد و جاهای دیگر مقداری جور می‌کردیم و به هر شکلی بود شهریه ایشان را راه می‌انداختیم، عقیده ما این بود که شهریه ایشان باید محفوظ باشد.»(ص۲۶۷-۲۶۶)    

 مشابه این خاطرات از جانب بیت آقای منتظری پیش از این نیز چاپ شده بود. او در جای دیگر گفته بود

 بعد از وفات آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله شریعتمداری و تا‌ اندازه‌ای‌ آیت‌الله مرعشی در قم مرید و سلام و صلواتی‌ داشتند‌، اما‌ آیت‌الله خمینی نه… ایشان به طور کلی‌ در‌ این وادی‌ها نبودند، حتی رسـاله‌ی چـاپ شده هم نداشتند. من و آقای مولایی با‌ اصرار‌ رساله‌ی ایشان را گرفتیم و دادیم‌ چاپ‌ کردند… ایشان‌ اصلاً‌ در‌ وادی مرجعیت نبودند…(خاطرات ص۲۰۱)

 حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی در نقد این خاطره می‌گوید:

در آغاز نهضت باید دانست‌ که‌ اصرار این و آن نبود که امام‌ را به پرداخت شهریه‌ و چاپ‌ رساله ناگزیر ساخت. این استقبال‌ مردم‌ بود که زمینه را برای دادن شهریه و چاپ و انتشار رساله‌ی او هموار کرد‌.

مردم‌ ایران در پی نهضت و روشنگری‌های‌ امام‌ به‌ خود آمدند، از‌ غفلت‌ و ظلمت رهیدند، امام را‌ به‌ درستی شناختند و در او ویژگی‌ها و برجستگی‌های بی‌مانندی دیدند، رازهای دل خود را در کلام‌ او‌ یافتند، خواسته‌های درونی خویش را در‌ قلم‌ و زبان او‌ دیدند‌. خلوص‌ او، سوز و گداز او‌، خشم و خروش او مردم را شیفته کرد و دگرگون ساخت، مردم سر در راه او گذاشتند‌. پیروی‌ از او را برخود واجب و وظیفه‌ دانستند‌. اینجا‌ بود‌ که‌ وجوهات شرعی به‌ سوی‌ او سرازیر شد و عموم کسانی که از او تقلید می‌کردند، به علت عدم دسترسی به رساله‌ی‌ او‌ به‌ اعتراض برخاستند و از او درخواست رساله کـردند‌. در‌ چنین‌ شرایطی‌ امام‌ با‌ انتشار رساله‌ی عملیه و پرداخت شهریه موافقت کرد، چنان که آقای منتظری نیز به آن اذعان کرده است:

… اصلاً ایشان در وادی مرجعیت نبودند و طبعاً کسی پول هم‌ به ایشان نمی‌داد. اما در جریان انجمن‌های ایالتی و ولایتی، ایشان از همه تندتر و داغ‌تر به صحنه آمدند و اعلامیه‌های ایشان همه جا، تهران و جاهای دیگر، حسابی پخش شد، کم کم مردم‌ به‌ ایشان رو آوردند، به خصوص از تهران جمعیت زیادی به خانه‌‌ی ایشان می‌آمدند و کم‌کم پول هم به ایشان می‌دادند… (خاطرات ص۲۰۱)

 در مورد دیگر چنین اعتراف کرده‌است:

… وقتی این لایحه مطرح‌ شد‌، مراجع قم اعتراض کردند، اما خیلی دست به عصا و با احتیاط، کسی که خیلی تند و تیز مطرح می‌کرد، آقای خمینی بود. روی همین‌ اصل‌ هم ایشان از همان  روز معروف شد. اصلاً شناخت نسبت به ایشان در بازار تهران و در مردم، به واسطه‌ی همان اعلامیه‌ها بود…

  واقعیت این است‌ که‌ هیچ کس در جریان‌ مرجعیت‌ و موقعیت امام نقشی نداشت. این مقام علمی و معنوی او بود که مردم را به سوی او کشانید. این سخنرانی‌های دلنشین و اعلامیه‌های آتشین او بود که ملت ایران را شیفته و شیدای‌ او‌ کرد و عشق و علاقه‌ی او را در دل‌ها حاکم ساخت.

 اگر امام با اصرار این و آن به شهریه دادن و انتشار رساله تن در می‌داد، در پی درگذشت آقای بروجردی که شماری‌ از‌ شاگردان و ارادتمندان‌ او پافشاری داشتند که او را به صحنه‌آورند و به عنوان یک مرجع جامع‌الشرایط مطرح کنند، چرا رساله‌ی‌ او چاپ و منتشر نشد و شهریه‌ای از جانب او پرداخت نگردید؟

آقای منتظری‌ اگر‌ توان‌ این را داشت که به تعبیر خود «به زور شهریه را به گردن ایشان» بگذارد، چرا در ‌‌پی‌ رحلت آقای بروجردی به چنین زور آزمایی دست نزد و امام را به دادن‌ شهریه‌ و چاپ‌ رساله نتواست وا دارد؟(منبع: مقاله تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری-حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی-فصلنامه پانزده خرداد شماره۲ زمستان۱۳۸۳)

 نکته‌ی درخور توجه اینکه آقای منتظری خود اعتراف کرده است که اصرار‌ کسان به واداشتن امام به چاپ رساله و دادن شهریه بی‌نتیجه بوده و این نهضت‌ او بر ضد رژیم‌ شاه‌ بوده است که زمینه را برای مرجعیت مطلق او هموار کرده است:

 … درس آقای خمینی در زمان آیت‌الله بروجردی از مهم‌ترین درس‌ها بود و حدود پانصد ششصد نفر شاگرد داشت و بعد از‌ فوت آیت‌الله بروجردی، ایشان یک قدم هم برای مرجعیت خودش برنداشت. به اصرار به او گفتند رساله‌تان را بدهید چاپ کنند. ایشان حاضر نبودند، تا اینکه مسأله‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی پیش‌ آمد‌… آیت‌الله خمینی در این امر از همه فعالیت بیشتری داشت و اعلامیه‌های مهمی‌داد، در نتیجه مردم ایشان را شناختند و به سراغ ایشان آمدند…

 امام هیچ گاه و هرگز در این اندیشه نبود‌ که‌ اگر شهریه را آغاز کرد، نبایستی قطع شود بلکه برعکس بر این نظر بود که اگر بودجه رسید، شهریه می‌د‌‌هد و هرگاه بودجه‌ای نبود مسئولیتی ندارد. نگارنده به یاد دارد‌ آن‌ گاه که نخستین شهریه‌ی امام در اردیبهشت ماه ۱۳۴۲ رسماً پرداخت شد، برخی از نزدیکان و ارادتمندان امام به او پیشنهاد داده بودند که مقدار شهریه را کمتر کند و نیز‌ به‌ طلابی‌ که مقدمات می‌خوانند شهریه نپردازد‌ تا‌ از‌ بودجه‌ی موجود، شهریه‌ی چند ماه را بتوان تأمین کرد. لیکن امام مخالفت کرد و دستور داد همه‌ی موجودی‌ را‌ میان‌ عموم طـلاب (چه آنهایی که مقدمات می‌خوانند و چه‌ آنهایی‌ که در پایه‌ی سطح و خارج هستند)، تقسیم کنند و افزوده بود اگر بودجه رسید ماه‌های دیگر نیز شهریه می‌دهیم و اگر‌ نرسید‌، نمی‌پردازیم‌. در تاریخ حوزه‌ی قم امام نخستین مرجعی بود که به‌ طلابی که مقدمات می‌خواندند نیز شهریه می‌داد.

 آن گونه کوته‌اندیشی‌ها که مبادا بودجه برای شهریه نرسد و شهریه به‌ طور‌ مستمر‌ و پیوسته پرداخت نشود و مایه‌‌ی آبروریزی برای «آقا» شود و… در مرام و مکتب‌ امام‌ راه و جایی نداشت. این گونه دیدگاه‌ها از آن کسانی است که هنوز از بیماری خود محوری‌ و خودپرستی‌ نرهیده‌اند‌ و در کردار و گفتارشان خدا جایی ندارد، طبق هواهای نفسانی حرکت می‌کنند و حرف‌ می‌زنند‌ و خاطره‌ می‌گویند. لیکن انسان‌های وارسته و خود ساخته که به دنبال انجام وظیفه هستند و طبق وظایف‌ و مسئولیت‌های‌ دینی‌ قلم می‌زنند و قدم برمی‌دارند، آزاداندیش‌تر از آنند که به شهریه و استمرار آن اندیشه کـنند‌ و بابت‌ بود و نبود آن نگرانی داشته باشند.

 البته نگارنده بر آن نیست این واقعیت‌ را‌ انکار‌ کند که بسیاری از شاگردان و ارادتمندان امام در پی درگذشت آقای بروجردی در فرصت‌ها‌ و مناسبت‌های‌ گوناگون، بارها به امام پیشنهاد می‌دادند که به دادن شهریه و چاپ و انتشار رساله‌ اقدام‌ کند‌، لیکن امام تا روزی که مردم به او روی نیاوردند و بودجه‌ی اولیه برای پرداخت شهریه‌ فراهم‌ نیامد، این پیشنهاد را نپذیرفت و به آن مبادرت نورزید. از این رو‌، شهریه‌ی‌ امام‌ در پی اوج گیری نهضت او آغاز و دنبال شد.

در مورد رساله‌ی عملیه نیز امام آن‌ روز‌ که‌ مقلدین به او روی آوردند و خواستار رساله شدند، تنها با چاپ و انتشار‌ آن‌ موافقت کرد و هیچ مبلغی بابت چاپ آن هزینه نکرد. مردم با هزینه‌ی شخصی آن را به‌ چاپ‌ رساندند. آن گاه که امام با چاپ رساله موافقت کرد، جمعی در‌ اکیپ‌های‌ مختلف به تنظیم آن به صورت توضیح‌ المسائل‌ پرداختند‌ و آقای حاج شیخ مجتبی تهرانی اصلاح و تصحیح‌ نهایی‌ آن را به پایان برد و نخستین توضیح المسائل امام در تاریخ هفتم یا‌ هشتم‌ محرم۸۳ (هـ. ق) (دهم یا‌ یازدهم‌ خرداد ۱۳۴۲‌) بـه‌ بازار‌ آمد. (منبع: مقاله تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری-حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی-فصلنامه پانزده خرداد شماره۲ زمستان۱۳۸۳)

آقای منتظری خود را در مرجعیت امام مؤثر می‌داند. این در حالی است که ایشان پیش از آغاز نهضت در سال ۱۳۴۱ در جرگه‌ی مراجع‌ قرار‌ داشت و در میان کسانی که او‌ را می‌شناختند و با نام‌ او‌ آشنا بودند، به عنوان یک‌ مرجع‌ ‌ ‌مطرح بود حتی در دوران مرجعیت آقای بروجردی در برخی از نقاط ایران‌ مقلدینی‌ داشت. چنان که در کتاب‌ نهضت‌ امام‌، آمده‌است:

 … مقامات جاسوسی‌ و به‌ اصطلاح امنیتی رژیم شاه‌ در‌ ابتدای تأسیس ساواک درباره‌ی حوزه‌ی قم و مقامات برجسته‌ی‌آن حوزه و شمار طلابی که در آن‌ حوزه‌ به تحصیل سرگرمند، نیز درباره‌ی مدارج‌ تحصیلی‌ و حقوق مستمری‌ آنان‌، به‌ تحقیق و تفحص دست زده‌ و گزارشی تهیه کرده‌اند. در این گزارش درباره‌ی مراجع تراز دوم پس از حاج آقا حسین‌ بروجردی‌ (مرجع علی الاطلاق جهان تشیع) و شمار‌ طلابی‌ که‌ در‌ درس‌ آنان شرکت می‌کنند‌ و منطقه‌ی‌ نفوذ آنان نیز اطلاعاتی داده‌اند.

در این گزارش که در تاریخ ۱۳۳۵/۱۲/۲۲ داده شده‌، شاگردان‌ درس‌ امام را حدود پانصد نفر ذکر کرده‌ و اعتراف‌ کرده‌ است‌ که‌ از‌ لحاظ درس حائز اهمیت است و یادآور شده است که در ایالات مرکز و غرب ایران، مقلد دارد… این گزارش از سوی سرهنگ قلقسه رئیس دایره‌ی امنیت و مذاهب، به‌ اداره‌ی سوم ساواک داده شده‌است…. (منبع: مقاله تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری-حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی-فصلنامه پانزده خرداد شماره۲ زمستان۱۳۸۳)

 در بخشی از کتاب مجتبی لطفی به نقل از آقای منتظری ادعا شده بود درج نام امام در جراید به عنوان مرجع تقلید به خاطر مصاحبه ایشان بوده است. این ادعا نیز پیش از این در خاطرات منسوب به آقای منتظری منتشر شده بود:

… پس از فوت آیت‌الله بروجردی از‌ روزنامه‌ها‌ آمده بودند با طلبه‌ها راجع به مراجع مصاحبه می‌کردند، ما آیت‌الله خمینی را مطرح کردیم و روزنامه‌ها نام ایشان را جزو مراجع نوشتند…

تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی در نقد این خاطره می‌نویسد:

 اولا در آن روز این‌گونه مرسوم نبود که‌ خبرنگاران‌ در کوچه و بازار راه بیفتند و با مردم یا طلاب مصاحبه کنند.

ثانیا نمایندگان و خبرنگاران روزنامه‌ها در قم به علت اینکه بلیت بخت‌‌آزمایی، ورق قمار و کتاب‌های مستهجن می‌فروختند، از نظر‌ روحانیان‌ و طـلاب آنقدر منفور بودند که به خود جرأت نمی‌دادند به فیضیه و طلاب و روحانیان نزدیک شوند.

ثالثا آقای منتظری از نظر ارباب جراید و مطبوعات چهره شناخته شده‌ای نبود که خبرنگاران‌ سراغ‌ او‌ بروند، تنها روحانیانی که در‌ حوزه‌ قم‌ از نظر ارباب جراید شناخته شده بودند نویسندگان مجله « مکتب اسلام » بودند.

رابعا اگر خبرنگاری به سراغ آقای منتظری رفته بود‌ و با‌ او‌ در زمینه مراجع گفتگویی کرده بود، بی‌تردید آقای‌ منتظری‌ یا تنظیم کنندگان خاطرات او آن را با آب و تاب بیان می‌کردند که خبرنگار روزنامه‌ای مثلا به منزلم آمد‌، یا‌ سر‌ درس من حاضر شد و یا اینکه در مسیر راه جلوی‌ مرا گرفت. آقای منتظری در خاطرات آنگاه که با کلمه «ما» و به صورت سربسته ادعایی می‌کند: «ما آیت‌الله‌ خمینی‌ را‌ مطرح کردیم» نشان از این نکته دارد که شخصا نقشی نداشته‌ است‌ و می‌خواهد به اصطلاح خود را به گونه‌ای «قاطی» کند!

خامسا این علمای تهران مانند شهید مطهری‌، شهید‌ بهشتی‌ و شهید محلاتی و حتی مرحوم سید محمد بهبهانی بودند که در گفتگو با‌ برخی‌ از‌ ارباب جراید از مقام و موقعیت علمی امام سخن گفتند. آنگونه که شهید محلاتی روایت‌ می‌کرد‌ در‌ ملاقات خصوصی‌ای که برخی از ارباب جراید مانند عباس مسعودی در پی درگذشت آقای‌ بروجردی‌ با سید محمد بهبهانی داشتند، آقای بهبهانی صریحا اظهار کرده بود «آقای خمینی‌ اگر‌ به‌ میدان بیاید از همه این مراجع شایسته‌تر است، حیف که اهلش نیست».

سادسا مقامات‌ دولتی‌ و کارشناسان رژیم شاه در امور روحانیت سالیان درازی پیش از درگذشت آقای بروجردی‌ از‌ مقام‌ و موقعیت امام آگاهی داشتند، چنان که در پیش اشاره شد، سرهنگ قلقسه در گزارش خود‌ در‌ سال ۱۳۳۵، شمار شاگردان امام را و اینکه در کدام منطقه ایران مقلد‌ دارد‌، بازگو‌ کرده است، بنابراین امام به عنوان مرجع تقلید مطرح بود، نه اینکه آقای منتظری بنابر‌ ادعای‌ خود‌، او را مطرح کرده باشد و روزنامه‌ها طبق گفته او «نام ایشان را‌ جزو‌ مراجع‌» نوشته باشند.(منبع: مقاله تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری-حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی-فصلنامه پانزده خرداد شماره ۵ سال۱۳۸۴)

در بخش  از خاطرات منسوب به آقای منتظری آمده است:

… همه مراجع برای آیت‌الله بروجردی فاتحه گرفتند و هر کدام به تناسب‌ موقعیت‌ خود زودتر اعلام فاتحه می‌کردند آیت‌الله خمینی شاید نفر پانزدهم، شانزدهم بود‌ که‌ اعلام فاتحه کرد…(خاطرات ص۱۸۹)

در نقد این کلام؛ استاد سیدحمید روحانی چنین می نویسد:

در این فراز از‌ خاطرات‌ تلاش‌ شده است، به شکل مرموزی مقام علمی‌ و اجتماعی‌ امام را به زیر سؤال ببرد و او را از نظر مقام و موقعیت در‌ حوزه‌ قم در رده «پانزدهم، شانزدهم‌» بنمایاند‌ که لابد‌ در‌ ردیف‌ فضلای تراز دوم حوزه قرار داشته‌ است‌!! در صورتی که اعلام فاتحه از طـرف امام پس از دیگران نه‌ به‌ تناسب موقعیت، بلکه روی ادب و فروتنی‌ بود که نمی‌خواست در‌ برپایی‌ مراسم بزرگداشت، معارض دیگران باشد‌. اصولا‌ دأب امام در این‌گونه برنامه‌ها این بود که می‌گذاشت همه کسانی که برآنند‌ مراسمی‌ برپا دارند، برنامه خود را‌ اعلام‌ کنند‌ و به انجام برسانند‌، آنگاه‌ که برپایی مراسم از‌ طرف‌ این و آن به پایان می‌رسید و دیگر از طرف کسی اعلام فاتحه نمی‌شد، امام مراسمی‌ برپا‌ می‌داشت.

نگارنده(حجت الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی) به یاد دارد که‌ در‌ پی درگذشت‌ آقای‌ حکیم‌ در نجف اشرف در‌ سال ۱۳۴۹، آنگاه که مراجع تراز اول و دوم، فضلا و اساتید حوزه، طلاب برخی شهرها و کشورها‌ و حتی‌ اصناف بازار مراسم فاتحه برپا کردند‌، امام‌ آخرین‌ نفری‌ بود‌ که برای آن‌ مرحوم‌ مراسم بزرگداشتی گرفت و دستور داد که در اعلام مراسم از طرف او، نام او را بدون‌ هیچ‌گونه‌ عناوین‌ و القابی ببرند، شماری از جوانان عرب و طلاب به دفتر مؤذن هجوم‌ بردند و می‌خواستند گوینده را مورد ضرب و شتم قرار دهند که چرا از امام به صورت اهانت‌آمیز نام برده است. گوینده دست خط امام را به آنان ارائه داد که در‌ آن‌ تأکید شده بود از من جز به عنوان « سید خمینی » نام برده نشود. افق عرفانی و اخلاقی امام کجا و آن تحلیل‌های ناسوتی و دنیا‌‌زده کجا! (منبع: مقاله تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری-حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی-فصلنامه پانزده خرداد شماره ۵ سال۱۳۸۴)

  بخش دیگری از خاطرات آقای منتظری در حقیقت طعنه و تضعیف علمای مشهد است که البته آقای منتظری آن را به امام نسبت می‌دهد:

یادم‌ است این داستان را مرحوم امام برای من نقل کردند،ایشان‌ فرمودند: مرحوم آسید ابو الحسن اصفهانی که فوت شد، علمای مشهد جمع شدند که‌ مرجع معین کنند، یکی‌ از‌ آقایان در آن جلسه می‌گوید آقای حاج آقا حسین قمی برای‌ مرجعیت خوب است ولی ریشش دست پسرش آ سید مهدی است،آقای بروجردی‌ هم‌‌ خوب است ولی ریشش دست‌ حاج‌ آقا روح اللّه است، ما بیاییم آسید محمود شاهرودی را معین بکنیم که در اختیار خودمان باشد…مرحوم آیت اللّه آقای حاج میرزا مهدی‌ اصفهانی‌‌ (رحمت اللّه علیه)در‌ آن‌ جلسه گفته بودند پس این جلسه ما از جلسه سقیفه کمتر نیست. ما آمده‌ایم ببینیم چه کسی اعلم و لایق است یا اینکه ببینیم چه کسی ریشش دست‌ ماست‌… .(خاطرات ص۱۹۰)

این‌ داستان را از قول امام در خاطرات‌ آورده‌اند،لیکن آقای منتظری اگر به‌ راستی چنین داستانی را بازگو کرده چرا لحظه‌ای اندیشه نکرده است که چگونه‌ امام در سخنرانی‌های عمومی‌ و یا‌ نیمه‌ عمومی‌ خود هیچ‌گاه به بازگو کردن این‌ داستان نپرداختن و حتی به آن اشاره‌ نکردند؟!آیا خردمندان و عقلای قوم هر‌ آنچه می‌شنوند ‌ ‌بی‌تأمل و نسنجیده بر زبان می‌آورند؟

دور از نظر نیست که در‌ ارتباط‌ آقای‌ منتظری با علمای مشهد هم‌ آزردگی خاطری بوده است که به آوردن‌ این داستان و یا ساختن آن ‌‌به‌ نام امام‌ منجر گردیده است؟!در این داستان نه‌ تنها علمای مشهد به زیر‌ سؤال‌ رفته‌اند‌، بلکه مرحوم حاج آقا حسین قمی و آقای بروجردی نیز مورد اهانت قرار گرفته‌اند. (منبع: مقاله تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری-حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی-فصلنامه پانزده خرداد شماره ۱۶ تابستان۱۳۸۷)

در خاطرات منسوب به آقای منتظری ادعا شده که وی در طرح و تثبیت مرجعیت امام اعلی الله مقامه‌الشریف نقش ویژه‌ای داشت است. در یادداشت‌های سابق این ادعا نقد و رد شد اما برای جمع‌بندی مستند بحث؛ ادله و شواهد تاریخی دیگری نیز خواهیم آورد:

 ۱ . نکته مقدماتی این‌که ادعای تأثیر ویژه آقای منتظری در طرح و تثبیت مرجعیت امام اعلی الله مقامه الشریف تقریبا نخستین بار در کتاب دایره‌المعارف تشیع؛ مدخل امام خمینی مطرح شد و اساسا با هیچ‌کدام از مستندات معتبر تاریخی سازگار نیست و محملی برای توجیه ندارد.

۲  . در ردّ مدعای مزبور، ذکر برخی شواهد، خالی از لطف نیست.

اوّلاً مرجعیّت شیعه امری است که به سانِ مسأله «اجتهاد» تابعِ ضوابطِ مخصوص حوزوی است و چیزی نیست که بدون وجود مقتضای آن، بتوان آن را طرح و تثبیت کرد!

ثانیاً طبق مستندات معتبر، از نیمه دوّم دهه ۳۰ و در دوران اقتداردینی آیت‌اللّه‌العظمی بروجردی،  درس امام خمینی به عنوانِ پرجمعیّت ترین درسِ قم مطرح بوده است.

 بعد از ارتحال آیت‌اللّه بروجردی نیز قرائنی وجود دارد که نشان می دهد که جایگاه حوزوی و فقهی امام خمینی نه فقط در میان حوزویان، که در نزد اصحاب رسانه نیز کاملاً شناخته شده  بوده است. روزنامه کیهان در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۴۰، اسامی مراجع و علمایی را که از دید علمای اهل خبره و صاحب نظر، صلاحیت جانشینی زعیم فقید قم را داشته اند، درج کرده و در صدرِ اسامی از امام نام برده و اکثر شاگردان ایشان را از فضلای طراز اوّل حوزه قم برمی شمارد و چنین نوشته است:

 «آقایانی که ذیلاّ نام آن ها برده می شود طبق نظر علمای علوم دینی و کلیه اعضای حوزه علمیّه قم دارای صلاحیت مرجعیّت تقلید و مورد اعتمادکامل حوزه علمیّه هستند.

۱.آیت اللّه حاج آقا روح اللّه خمینی:

ایشان ۱درس فقه صبحها و درس اصول عصرها در حوزه علمیّه تدریس می نمایند که در هر یک از دروس ایشان متجاوز از ۴۰۰ نفر دانشجو و طلاب علوم دینی شرکت دارند. اکثر شاگردان حوزه درس ایشان فضلای تراز اوّل حوزه علمیّه شهر قم را تشکیل میدهند.»(نقدی بر مدخل امام خمینی در دایره المعارف تشیع ص۱۸۳-۱۸۲)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *