اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الان عصر عاشوراست…
گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم، این سؤال برایم پیش میآید که اگر بنیامیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین سرجنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا نسبت به زنهای بیپناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ زنان و کودکان چه تقصیری داشتند؟ طفل ۶ ماهه حسین چه کرده بود؟ (گریه حضار) به نظر من آنها با اساس کار داشتند، بنیامیه و حکومت یزید با خاندان پیغمبر مخالف بودند. بنیهاشم را نمیخواستند و غرض آنها از بین بردن این شجره طیبه بود. همین سؤال اینجا مطرح میشود که دستگاه جبار ایران با مراجع سرجنگ داشت، با علمای اسلام مخالف بود، به قرآن چه کار داشتند؟ (۱) به مدرسه فیضیه چه کار داشتند؟ به طلاب علوم دینیه چه کار داشتند؟ به سید هجده ساله ما (۲) چه کار داشتند؟ (گریه حضار) سید هجده سالهی ما به شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاه جبار ایران چه کرده بود؟ (گریه شدید حضار) به این نتیجه میرسیم که اینها با اساس کار دارند، با اساس اسلام و روحانیت مخالفند، اینها نمیخواهند این اساس موجود باشد، اینها نمیخواهند صغیر و کبیرما موجود باشد. اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای اسلام باشند، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد، اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسه فیضیه را کوبید، ما را میکوبد، شما ملت را میکوبد، میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند، میخواهد تجارت و زراعت شما را از بین ببرد، میخواهد ثروتها را تصاحب کند اسرائیل میخواهد به دست عمال خود، آن چیزهایی را که مانع هستند، آن چیزهایی را که سد راه هستند از سر راه بردارد، قرآن سد راه است باید برداشته شود، روحانیت سد راه است باید شکسته شود، مدرسه فیضیه و دیگر مراکز علم و دانش سد راه است، باید خراب شود، طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید کشته شوند، از پشت بام پرت شوند، باید سر و دست آنها شکسته شود، برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد، دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشههای اسرائیل به ما اهانت کرده و میکند.
شما اهالی محترم قم ملاحظه فرمودید آن روز که آن رفراندوم غلط، آن رفراندوم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندومی که برخلاف مصالح ملت ایران بود با زور سر نیزه اجرا شد، در کوچهها و خیابانهای قم، در مرکز روحانیت،در جوار فاطمه معصومه (ع) مشتی اراذل و اوباش را راه انداختند، در اتومبیلها نشاندند و گفتند: مفتخوری تمام شد! پلوخوری تمام شد! آیا این طلاب علوم دینیه که لباب عمرشان را مواقع نشاطشان را در این حجرات می گذرانند و ماهی ۴۰ الی ۱۰۰ تومان بیشتر ندارند مفتخورند؟! ولی آنهایی که یک قلم درآمدشان هزاران میلیون تومان است، مفتخور نیستند؟ آیا ما مفتخوریم که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم ما وقتی که از دنیا میروند همان شب آقازادههایش شام نداشتند؟ (گریه حضار) ما که مرحوم بروجردی ما وقتیکه از دنیا میروند ۶۰۰ هزار تومان (بابت شهریه حوزهها) قرض باقی میگذارند، ایشان مفتخورند؟ ولی آنهایی که بانکهای دنیا را از دسترنج مردم فقیر انباشتهاند، کاخهای عظیم را روی هم گذاشتهاند؟ باز هم ملت را رها نمیکنند و باز هم دنبال این هستند که منافع این کشور را به جیب خود و اسرائیل برسانند، مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخور کیست؟! من به شما نصحیت میکنم ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم، دست از این اعمال و رویه بردار، من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواند تو بروی، مردم شکرگزاری کنند؛ من نمی خواهم تو مثل پدرت بشی.
شما ملت ایران به یاد دارید، پیرمردها، ۴۰ سالهها، حتی ۳۰ سالههایتان نیز به یاد دارند که در جنگ دوم جهانی، سه دولت اجنبی به ما حمله کردند. شوروی و انگلستان و امریکا به ایران ریختند و مملکت ما را قبضه کردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا میداند، مردم خوشحال بودند که پهلوی رفت! من نمیخواهم تو اینطور باشی، من میل ندارم تو مثل پدرت بشی، نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را میخواهند، اینها صلاح مملکت را میخواهند. از اسرائیل نشنو اسرائیل به درد تو نمیخورد. بدبخت، بیچاره، ۴۵ سال از عمرت می ره یک کمی تأمل کن، یک کمی تدبر کن، یک قدری عواقب امور را ملاحظه کن، کمی عبرت بگیر، عبرت از پدرت بگیر. اگر راست میگویند که تو با اسلام و روحانیت مخالفی بد فکر میکنی. اگر دیکته میکنند به دست تو میدهند، در اطراف آن فکر کن، چرا بیتأمل حرف میزنی؟ آیا روحانیت حیوان نجس است؟ اگر اینها حیوان نجس هستند، چرا این ملت دست آنها را میبوسد؟ چرا به آبی که آنان میآشامند مردم خود را تبرک میکنند؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ (گریه و ابراز احساسات شدید) خدا کند که مراد تو از این جمله که (اینها مثل حیوان نجس هستند) علما و روحانیت نباشد، و گرنه تکلیف ما با تو مشکل میشود و تکلیف تو مشکلتر می شود. نمیتوانی زندگی کنی، ملت نمیگذارند که به این وضع ادامه دهی، آیا روحانیت و اسلام ارتجاع سیاه است؟ لکن تو مرتجع سیاه، انقلاب سفید کردی؟ انقلاب سفید به پا کردی؟ چه انقلاب سفیدی کردهای؟ چرا اینقدر می خواهی مردم را اغفال کنی؟ چرا مردم را اینقدر تهدید می کنی؟
امروز به من خبر دادند که عدهای از وعاظ و خطبای تهران را بردهاند سازمان امنیت و تهدید کردهاند که از سه موضوع حرف نزنند: ۱- از شاه بدگویی نکنند. ۲- به اسرائیل حمله نکنند. ۳- نگویند که اسلام در خطر است؛ و دیگر هرچه بگویند آزادند. تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم، دیگر اختلافی نداریم و باید دید که اگر ما نگوییم اسلام در معرض خطر است، آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است، آیا آنطور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است، آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباط و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید؟ از اسرائیل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟!
آقای شاه! شاید اینها میخواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری، تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند؟! تو نمیدانی اگر یک روز صدایی در بیاید، ورق برگردد. هیچ کدام از اینها که اکنون دور تو را گرفتهاند، با تو رفیق نیستند، اینها رفیق دلارند، اینها دین ندارند، اینها وفا ندارند، دارند همه چیز را به گردن توی بیچاره میگذارند، آن مردک که ـ که حالا اسم او را نمیبرم، آن روز که دستور دادم گوش او را ببرند، نام او را می برم (احساسات شدید) ـ آمد به مدرسه فیضیه و سوت کشید. کماندوها اطراف او مجتمع شدند، فرمان حمله داد: بریزید، بکوبید، تمام حجرات را غارت کنید، همه چیز را از بین ببرید، وقتی که از او میپرسی که چرا این جنایات را کردید، میگویند شاه گفته است، فرمان ملوکانه است که مدرسه فیضیه را خراب کنیم، اینها را بکشیم، نابود کنیم! مطالب خیلی زیاد است، بیشتر از آنهاست که شما تصور میکنید، حقایقی در کار است. مملکت ما، اسلام ما، در معرض خطر است. آن چیزی که در شرف تکوین است، سخت ما را نگران و متأسف ساخته است. از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت و از وضع این سردمداران حکومت، نگران و متأسف هستیم و از خداوند بزرگ اصلاح امور را خواهانیم. (۳)
پاورقیها:
۱- که در روز حمله به مدرسه فیضیه آن را پاره پاره کردند.
۲ – اشاره به یکی از شهدای فاجعه فیضیه، مرحوم سید یونس رودباری.
۳ – این سخنرانی در نجف اشرف با نظر امام اصلاح شد و بدین صورت در آمد.