«در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم «مدرس»،- مرحوم آسید حسن مدرس- در آن مجلس بود، التیماتومى از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید ما از فلان جا- که قزوین ظاهراً بوده است- میآییم به تهران و تهران را میگیریم.
دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کنید. یکى از مورخین، مورخین امریکایى، مینویسد که یک روحانى با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت:
آقایان، حالا که بناست ما از بین برویم چرا به دست خودمان برویم. رد کرد. #مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطى هم نکردند.
روحانى این است. یک روحانى توى مجلس بود نگذاشت آن #قلدر_شوروى را، روسیه سابق را، یک دولت را- پیشنهاد التیماتومش را- یک روحانى ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد! آنها میبینند نباید روحانى باشد؛ قطع ید روحانى باید بکنند تا به آمال و آرزوى خودشان برسند.»(صحیفه امام ج۱ ص۴۲۲)