گزارش «وطن امروز» درباره کتاب «خار و میخک» نوشته اسطوره شهید یحیی سنوار
رؤیای فلسطینی
«خار و میخک» به قلم یحیی سنوار، رهبر حماس، یکی از برجستهترین کتابهای تاریخ مقاومت فلسطین است. این کتاب نهتنها یک داستان، بلکه دریچهای به ذهنیت و فلسفه مبارزاتی سنوار و چگونگی تکوین ایدئولوژی مقاومت در فلسطین است. سنوار که بیش از ۲ دهه از زندگی خود را در زندانهای اسرائیل گذراند، در این دوران به خودشناسی و تحلیل ژرفی از مفهوم مبارزه پرداخت و فلسفهای برای جنبش مقاومت اسلامی حماس تدوین کرد؛ فلسفهای که در آن نقش فرد در تحقق رهایی جمعی برجسته میشود.
یحیی سنوار معتقد بود برای پیروزی در برابر اشغالگری و دستیابی به استقلال، نیاز به ایجاد یک نسل از افراد خودساخته و فداکار است. مفهوم «خودساختگی» در نگاه سنوار، چیزی بیش از یک جستوجوی شخصی برای آزادی بود؛ این فرآیند در حقیقت کمک به شکلگیری هویت جمعی و هدفمند کردن مبارزه برای رهایی کل جامعه با ارادهای قوی و بدون وابستگی به فشارهای خارجی بود. این مفهوم برگرفته از فلسفه نیچه و ایده «ابر مرد» است که به توانایی افراد در شکل دادن به سرنوشت خود اشاره دارد.
سنوار در کتاب «خار و میخک» تلاش کرده با استفاده از داستان، مسیری را که مبارزان فلسطینی طی کردهاند، نشان دهد. او یادآوری میکند برای رسیدن به رهایی، تنها مبارزه نظامی کافی نیست، بلکه تغییر فرهنگی و اجتماعی نیز باید به وجود بیاید. سنوار از شخصیتهایی همچون احمد، ابراهیم، محمود و حسن به عنوان نمونههایی از این فرد خودساخته استفاده کرده که هر یک نقش مهمی در روایت داستان و تکوین فلسفه مقاومت دارند.
احمد، پسری از اردوگاه پناهندگان الشطی، شاهد ناپدید شدن پدرش است که از مبارزان مقاومت است و در مسیر زندگیاش به شخصیتی خودساخته تبدیل میشود. او با تأثیر گرفتن از برادر بزرگترش محمود که به جنبش آزادیبخش فلسطین (ساف) پیوسته بود و پسرعمویش ابراهیم که با رنگی کاملا اسلامی به حماس پیوسته بود، به آگاهی سیاسی میرسد. ابراهیم، نماد فردی است که با ایمان و زهد، خود را برای شهادت آماده میکند و نشان میدهد چگونه میتوان از دلبستگیهای دنیوی برای رسیدن به هدفی بزرگتر دست کشید.
در مقابل، حسن، برادر ابراهیم قرار دارد که از کودکی رفتارهای ناپسند داشته و در نهایت به جاسوسی برای اسرائیل رو میآورد. این شخصیتپردازی مبین آن است که تنها فرزند یک مبارز آزادی بودن لزوما انسان را میهندوست و نجیب نمیسازد. این کتاب به خوانندگانش نشان میدهد چگونه فلسفه مقاومت اسلامی، مبارزان را طوری بار میآورد که نه صرفا برای بقای خود، بلکه برای نجات جمعی بجنگند.
در این صفحه روزنامه «وطن امروز» در قالب چند یادداشت نگاهی به رمان «خار و میخک» یحیی سنوار داشتهایم.
زندگی روزمره خانواده فلسطینی
برای بیش از یک سال است ارتش رژیم صهیونیستی در پاسخ به عملیات مشروع و قانونی مجموعه نیروهای مقاومت فلسطین برای آزادسازی سرزمینهای اشغال شدهشان در روز هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به جنایت گستردهای علیه انسان، زندگی و هر چیزی که به آنها مربوط میشود در سرزمینهای اشغالی دست زده است؛ جنایات بیسابقهای که با حمایت و به وسیله سلاحهایی که دولت ایالات متحده آمریکا و همپیمانان غربیاش در اختیار رژیم اشغالگر قدس قرار دادهاند اتفاق افتاده و هنوز در حال اتفاق افتادن است؛ جنایاتی بیسابقه علیه مردم – علیه جمع کثیری از افراد غیرنظامی بدون توجه به علایق سیاسی و وفاداریهای ایمانی آنها – که نفس حیات بشری را هدف قرار داده است. در حالی که ارتش رژیم اشغالگر صهیونیستی ادعا میکرد مناطق غیرنظامی، مدارس، بیمارستانها، دانشگاهها و مکانهای مقدسی را که برای انجام فرایض دینی برپا شده بودند به خاطر اهداف نظامی و فرماندهان نظامی پنهانشده در تونلهای زیرزمینی موجود در زیر این مکانها مورد هدف قرار میدهد، فرمانده مجاهد یحیی ابراهیم سنوار در خط مقدم نبرد، جایی نزدیکی نیروهای نظامی اشغالگر، روی زمین و در حالی که احتمالا در تدارک عملیات جدیدی علیه اشغالگران بود، در نبردی ماندگار به شهادت رسید. ابوابراهیم نه تنها یک فرمانده نظامی متبحر، بلکه نویسندهای توانا بود که در زمین حاصلخیز مقاومت رشد و نمو یافت. رمان «خار و میخک» که توسط او در زندانهای رژیم اشغالگر قدس نگاشته شده است، روایتی از نحوه پیدایی رهبران مقاومت در بستر اشغال و جنایات رژیم صهیونیستی است.
زمین حاصلخیز مقاومت
برای کسانی که به مطالعه زمینهمند درباره اندیشه سیاسی یا در موضوع رهبران سیاسی علاقهمندند، صورتهای متفاوت از ظهور باورهای نظاممند درباره دولت و مسائل مربوط به آن اهمیت دارد. سازوکارهای مربوط به ظهور رهبران سیاسی به شکل اجتنابناپذیری در زمینههای سیاسی، اجتماعی و موقعیتهای تاریخی خاصی که در آن رشد کردهاند، ریشه دارد. از این جهت مطالعه درباره زمینههای سیاسی، اجتماعی و تاریخی مورد نظر، بخش مهمی از این دسته از مطالعات سیاسی را در بر میگیرد.
در میان همه منابعی که ممکن است در مطالعات زمینهمند مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد، گزارشهای دست اولی که از تجربههای زیسته مردم یا شخص رهبران و اندیشمندان مورد نظر در اختیار داریم، از مرجعیت بیشتری برخوردار است. این دسته از گزارشها را در ۲ دسته از منابع میشود پیدا کرد: الف- توصیفاتی که اندیشمندان از وضعیت جامعه خود ارائه میدهند یا پرسشهای بنیادینی که به عنوان پایههای اصلی یا دلایل بنیادین، اندیشیدن درباره سیاست را برای آنها ضروری کرده، که معمولا میشود این موارد را در بخشهای ابتدایی آثار آنها پیدا کرد. ب- داستانها، رمانها، زندگینامههای خودنوشت یا صورتهای مختلف از متون ادبی که وضعیت عمومی حاکم بر زندگی روزمره مردمی را که یک اندیشمند یا رهبر خاص در میان آنان متولد شده یا به آن جامعه متعلق است، نشان میدهد. هر بار این دومی به قلم خود شخصیت مورد نظر نگاشته شده باشد، با قابل اعتمادترین منبعی که ممکن است مورد استفاده پژوهشگران قرار بگیرد، سروکار پیدا میکنیم. رمان «خار و میخک» در میان همین دسته از منابع قرار میگیرد. این رمان به طور کلی گزارشی است درباره آن زمینه یا بستر تاریخی و اجتماعی خاصی که در آن ایده مقاومت و رهبران مقاومت به دنیا آمده، پرورش یافته و به بلوغ میرسند.
اردوگاه، خانه و تونلهای زیرزمینی
روایت ابو ابراهیم در «خار و میخک» عناصر مهمی دارد که هر کدام در تربیت انسان مقاوم و پرورش رهبران مقاومت نقشی اساسی دارند؛ اردوگاه، خانه و تونلهای زیرزمینی. رابطه میان این ۳ عنصر در روایتی که نویسنده در نخستین صفحات از کتاب خود ارائه کرده از اهمیت تحلیلی قابل توجهی برخوردار است: کودکان در خانهای در اردوگاه آوارگان زندگی میکنند که از آنِ آنها نیست. یعنی موقتی است. یک پناهگاه موقت برای اسکان خانواده در نزدیکی سربازان مصری؛ خانهای که حتی نمیتواند از پس محافظت کردن از آنها در مقابل ناملایمات طبیعی، مانند سرمای زمستان و ریزش باران حفاظت کند. این خانهای موقتی است که انتظار زیادی را هم نمیتوان از آن داشت. با این حال و در وضعیتی خاص، درست زمانی که طبیعت با ساکنان اردوگاه مهربانتر میشود، شری غیرطبیعی، شری که از سمت نیروهای اشغالگر متوجه خانوادههای ساکن در اردوگاه است، ضرورت حفرکردن تونلهایی گلی در کنار خانههای موقتی در اردوگاه را به وجود میآورد. فضایی تنگ، تاریک و نمدار که همه اعضای باقیمانده از خانواده، یعنی آنهایی را که هنوز آنقدر بزرگ نشدهاند که بتوانند در میدان نبرد حاضر شوند، در خود جای میدهد تا شاید از گزند خشونت نیروهای اشغالگر در امان بمانند. در این میان خانه هنوز پایگاه یا مخزن مایحتاجی است که خانواده برای زنده ماندن باید به آن رفت و آمد کند. این کار بر عهده زنان بزرگسال خانواده گذاشته شده است. در اینجا با نیرویی غیرطبیعی سروکار داریم که در درجه اول اردوگاه به خاطر خشونت و اجباری که نسبت به اعضای خانواده اعمال کرده تأسیس شده، بعد از آن تونلهای زیرزمینی که تحت تأثیر تعدی نیروی اشغالگر به مسکن موقت در اردوگاه احداث شده است و رفت و آمدی مدام، با دلهره و امید از تونل به اردوگاه برای پایدار نگه داشتن امکان زندگی.
ایده مقاومت در این زمینه است که پیدا میشود. یعنی سلاح، صورتهای پوشیده در پس چفیه، پناه بردن به تونل، خارج شدن از آن با هدف تأمین امکان حیات و موضوعاتی مانند این، همه در پیوند با خصوصیترین دقیقهها از زندگی کودکان قرار دارد. پرسشهایی که کودکان با آنها پرورش مییابند، در تقابل زندگی با نیروی اشغالگری که آنها را در سرزمین اجدادیشان بیجا و بیخانمان کرده، تولید شده و در تونلهای تاریک و نمدار زیرِ زمینِ اردوگاه پاسخ داده میشود. این نیروی عمیق و میل شدید به زندگی مبنا و موتور محرک تولید انسان مقاوم و رهبران مقاومت است؛ زمینه اجتماعی و بستر تاریخی مشخصی که در آن زندگی، مبارزه، وطن و مقاومت همواره حاضر است. تصویری که ابو ابراهیم در بخش ابتدایی کتاب خود از زندگی روزمره خانوادهای فلسطینی در اردوگاه به تصویر کشیده، گزارشی دست اول درباره این موضوع است که هر بار با شهادت یکی از رهبران مقاومت، بدون اینکه اصلا لازم باشد کسی به تربیت نیروهای جدید دست بزند یا بدون اینکه اصلا لازم باشد درباره اردوگاههای نظامی برای تربیت سربازان مقاومت صحبت شود، از پیش رهبرانی در اردوگاه آوارگان و در تقلا برای زندگیکردن و به نام مردم فلسطین متولد شده و در معرض سختترین آزمونها قرار گرفتهاند. مقاومت، رهبران خود را در اردوگاههای آوارگان و در میان کودکانی خردپا پیدا خواهد کرد.
با ما از گلوله و جنگ، از گل و عشق سخن گفت
یحیی سنوار ۲۲ سال از زندگیاش را در زندانهای رژیم غاصب گذراند. ۴ سال از این زمان را در انفرادی بود. زندانهای تاریک رژیم غاصب برای او مطلع و طلوع شد. رمان خود با عنوان «خار و میخک» را که روایت نور و طلوع و امید است، در همان دوران زندان نوشت.
با هر بازداشت، روح او اعتلای بیشتری مییافت. قدم، دَم و قلم او زیباتر و برّانتر میشد. قدرتمندتر و همهنگام، لطیفتر میشد.
سنوار درست مثل رمان و قلمش و درست مانند دوگانه خار و گل میخک، جمع سخت بودن و مهربانی بود. او چون آب بود که در تن گُل و درختان، در صدای زیتون هم رفته است. او شهد همه گلهای بهاری و برق شمشیر شجاعان در سرزمین قهرمانان و حماسه بود. رمانش نیز جمع و سازگاری همه این دوگانهها بود.
خار و گل میخک
عنوان کتاب او یعنی رمانی که در زندان نوشت، «خار و میخک» است؛ خار نماد غم و گل میخک نماد شادی.
خار همچنین نماد عظمت و استواری او و مردمش است. گل میخک هم نهتنها نماد شادی که نماد لطافت است.
او قلبی پاکتر از کبوتر و عزمی بلندتر از عقاب داشت. ضربه زدن اسرائیل به او، همچون مشت کوبیدن یک دیوانه بر آب بود. همچون آب، منعطف و سازگار بود. چون آب لطیف و همچون آب پر قدرت و سهمناک بود. اوجی از انعطاف و همزمان، پایمردی و تسلیمناپذیری بود. چنانکه در زندان رژیم هم مثل چکیدن قطره بر سنگ، راه رهایی را میگشود و رمانی جاودان از زندگی خود را نوشت؛ رمانی که در همه سطور خود به آشتی و جمع خار و گل وفادار است و آشتی خار و گل را بدل به نمادی برای جمع بستن میان جنگ و عشق، غم و شادی، خاطره و امید و… میکند.
در رمان خود، گاه خواننده را از شدت غم، میگریاند و گاه چنان میخنداند که اشک شادی از چشم او جاری شود. او زلال و روان چون آب بود. همان آب گوارا و صادق اما اقتضای مکان و زمان را درمییافت تا دشمن زماننشناس خود را غافلگیر کند.
چقدر شگرف است که مردی چنین نابغه در امر نظامی، چنین قلم هنری و ادبی لطیف و عمیقی داشته است. با خواندن رمان او که از پرفروشترین رمانهای سایت آمازون هم بوده، حیرتزده میشویم که باری! سنوار چگونه توانسته جمع و آشتی این امور به ظاهر متضاد شود.
کار، کار اسلام است. چنانکه انسان کامل ما، چنانکه امیرالمومنین علی علیهالسلام هم قله عرفان و تفکر بود، هم قله سخن، هم قله شمشیر و شهامت، هم قله دادگری و انصاف و عدالت.
معصومان علیهمالسلام اوج جمع این امور به ظاهر متضاد یا متناقض بودند. آنها اوج سازگاری حقیقت و واقعیت و اتحاد وجودی همه ارزشهای برتر انسانی و الهی بودند.
سنوار نیز در سایه چنین سنتی، سنوار شد. چنین است که با قدم و قلم و قامت خود، با نگاه و آه خود، با لبخند و خشمش تو را پرواز میدهد.
او در رمانش و هم در زندگیاش با ما از جنگ، گلوله و هم از گل و عشق سخن گفت. او از طلوع و نور سخن گفت. او نویسنده نور بود.
یحیی سنوار؛ نویسنده نور
طلوع و مطلع رمان شهید یحیی سنوار (خار و گل میخک) درباره طلوع است: «زمستان سال ۱۹۶۷ سنگین بود، از رفتن امتناع میورزید و با بهاری که با آفتاب گرم و درخشان میخواست بدرخشد، مخالفت میکرد».
چقدر درخشان طلوعنکردن بهار را طلوع خود قرار داده است. او خودش هم طلوعِ طلوعنکردن بود. در صحنه شهادت او شاهد بودیم حسرت انسان امروز برای یافتن و طلوع قهرمان آن هم از رهگذر سینما، در دنیای واقعی تحقق یافته است. بدینسان در جهانی که ذهن غربی تصور میکرد قهرمان غروب کرده، او نشان داد قهرمان زنده است. به واکنش چهرههای مطرح و اشخاص عادی در غرب نگاه کنید که چگونه صحنه شهادت سنوار آنها را به تحسین واداشته است.
او طلوع بود. او طلوع خدا و همه ارزشهای باستانی و انسانی و الهی بود. او مدام چشم به طلوع داشت، مدام از نور میگفت و نور مینوشید و نور مینوشت.
شهید سنوار در جایی دیگر از رمان مذکور مینویسد: «من ۵ ساله بودم و در یک صبح زمستانی، خورشید سعی میکرد بر جای طبیعی خود تکیه بزند تا آثار حمله شب تاریک بر اردوگاه را از میان ببرد».
در صفحه دیگری از رمان باز هم نور را روایت میکند و فرامیخواند: «… محمود با عجله از سوراخ بیرون رفت و مادرم به سمت او دوید تا او را بگیرد و مانع از خروجش شود… او با چراغ نفتی آمد و آن را روشن کرد. سپس آرامش و سکون حاکم شد…».
در صفحه ۱۳ رمان، شوق معصومانه او برای نور را میبینیم: «…اتاقی برای نشستن بچهها هم داشتند. در کنار نور چراغ نفتی، بچهها با خوشحالی میچرخیدند…».
داستان فلسطین؛ عشق و جنگ
در رمان «خار و میخک» میخوانیم که ابراهیم برادر یحیی سنوار میگوید: «من به این پی بردم که داستان ما یک داستان فلسطینی است؛ تلخ، بدون جایی برای بیش از یک عشق… و یک شور».
یحیی در پاسخ به ابراهیم میگوید: «فکر نمیکنی در این مورد اغراق میکنی؟ تا جایی که من میدانم انقلابیون عاشق و نویسنده هم وجود دارند».
ابراهیم میخندد و چنین با یحیی چالش میکند: «این درست است اما نه برای ما مردم فلسطین، این با انقلابیون کوبا، ویتنام و چین سازگار است». ابراهیم استدلال میکند به سبب اشغال خاک فلسطین آنها نمیتوانند زندگی و روحیهای مثل انقلابیون در کشورهای مورد اشاره داشته باشند.
یحیی در واکنش میخندد و میگوید: «به خدا این سه در تو جمع شدهاند؛ یک انقلابی، یک عاشق و یک شاعر. آنچه گفتی چیزی نیست جز تصویری از انقلاب، جنگ و شعر…».
افزون بر این استدلالهای سنوار برای نشان دادن سازگاری عشق و جنگ حتی در شرایط استثنایی فلسطین، او در رمانش نیز ماجرای عشق خالص و ازدواجش و سازگاری آن با جنگ و جهاد را به زیبایی روایت کرده است.
در نهایت باید گفت سنوار هم در قلم (رمانش) و هم در عمل، سازگاری جنگ و عشق، اقتدار و لطافت داشت. با ما از جنگ، استواری، از گذشت، ایثار، نوعدوستی و از عشق و وفا سخن گفت.
کتابی زنده که نشان میدهد چرا مبارزه زنده است
برای نوشتن این یادداشت چند بار نوک قلم را بر صفحه کاغذ فشردم و چند خطی نوشتم اما هر چقدر جلوتر رفتم، قلمم سنگینتر شد. قلم میل آن کرد که به عقب بازگردد و سرخطی نو را دنبال کند.
همه را پاک میکردم و مجدد به کلمه اول بازمیگشتم. به این نتیجه رسیدم که شاید نتوان نقطه شروعی برای روایت این عظمت و صلابت پیدا کرد. تصمیم گرفتم از همین جاها شروع کنم، روایت گشت و گذارم در این متن زنده و گیرا.
واقعیت دارد، بهتر است بگویم واقعیت دارد که میتوان این کتاب را زندگی کرد؛ با «یحیی» از همان سالهای پس از جنگ ۶ روزه، خود را شروع کرد. با او در جایجای خاطرات کودکیاش، تجربه سالهای اشغال را چشید و بزرگ شد.
بزرگ شد، نه اینکه فقط سنمان بالا برود، بلکه بزرگ شد و دید چه شد آن پسربچه از همه جا بیخبر که غرش و صدای مهیب انفجار و بمب را، نجوای طبیعت میدانست و حول و هراس اطرافیانش را، برنامه زندگی، تبدیل به جوانی مبارز علیه جبر این طبیعت وحشی شد.
«خار و میخک» حکایت همین انتقال است؛ انتقال از جبر به آزادی، از سلطه به رهایی، از ترس به شوق، از حیات برهنه به قدرت زندگی، از زبری و تیزی خار به لطافت گل میخک. لذت زندگی با این رمان، نه در تکنیکهای جذاب رماننویسی که در گیرایی و حیرت عجیب کثرت ماجراهای روزانه مردم در ستیز با تاریخ اشغال آن رژیم منحوس است. هر روز هر فرد یک رمان است و این رمان قرار است، داستان همه آن مردم و همه آن روزها باشد.
برای همین میتوان گفت در توصیف این کتاب نه نقطه شروعی و نه نقطه انجامی قابل شناسایی نیست. درست است که گفتهاند هر کس داستانی دارد اما با این رمان معلوم میشود هر فلسطینی به جای همه، همه داستانها را دوره میکند.
این اثر استثنایی، قدرت زندگی فلسطین و فلسطینیها را روایت میکند. فهم معنای مقاومت بدون زیستن با این روایت گیرا ممکن نیست. این روایت نشان میدهد چرا مقاومت، در رگ و پی مردم فلسطین و غزه ریشه دوانده.
فهم قدرت زندگی فلسطینیان برای چون مایی که در جهان امن ایرانی زندگی میکنیم، بدون زیستن درون چنین داستانهایی ممکن نیست. میگویند ۲ جور نسبت بین قدرت و زندگی حاکم است: قدرت بر زندگی و قدرت در زندگی.
اما فکر میکنم فقط انسان باید یک فلسطینی باشد تا معنای قدرت زندگی را بفهمد. اینکه چگونه میتوان علیه آن نظم تحمیلی (قدرت بر زندگی) که میخواهد زندگی را از مردم فلسطین بگیرد و حیات برهنه را به آنان ارزانی دارد، ایستاد.
اینکه چرا مردم غزه علیه آن زیست اردوگاهی که انسانها را به موجوداتی بیهویت و بیجا و مکان تبدیل کرده، هر روز در حال شوریدن و مبارزهاند. اینکه چرا عصاره این قدرت زندگی میشود یحیی سنوار و چرا عملیات ۷ اکتبر، سرگذشت روزانه چنین مردمی است. همین است که ۷ اکتبر برای انسان غیرفلسطینی، ۷ اکتبر است اما برای آن مردم که زندگیشان را با شوریدن بر طبیعت اشغال، سپری میکنند، چیز جدیدی نیست و اگر هزار بار غزه با خاک یکسان شود، قدرت زندگی زائلشدنی نیست.
«خار و میخک» روایت همین جنس از مقاومت است؛ کتابی زنده که نشان میدهد چرا مبارزه زنده است و از بین نمیرود، چرا حماس زنده است و زنده خواهد ماند، چرا هر فلسطینی در غزه به این طریق عضو حماس است و خواهان حماسه.
«خار و میخک» تمام نشد اگرچه به فصل ۳۰ رسید، همانطور که یحیی در سطر آخر این کتاب نوشته «تراژدی نویسنده و همراهانش در زیرزمین زندانهای اشغالی با فصل سیام ادامه دارد».
قهرمان رمان یحیی نیست، مردم فلسطین اشغالیاند. یحیی سنوار، آن اراده قوی را پیکربندی کرده است نه فقط برای مردم آن سرزمین، بلکه برای نمایش قدرت زندگی به مردم جهان؛ قدرتی که سکانس پایانی ندارد، چون یحیی در آخرین لحظه حیات هم دست از مبارزه برنداشت و این قدرت را به آینده پیوند زد. آری! هم حماس زنده است و هم شورمندانه زندگی خواهد کرد.