تشخیص سره از ناسره در عرصه خاطره نگاری (۱۳۸۶/۱۲/۱)
… با خواندن نقد خاطرات آقای منتظری و نیز انتقادی که به یکی دو خاطره آقای هاشمی رفسنجانی درباره امام در فصلنامه ۱۵ خرداد کردهاید، باید عرض کنم اولا اعتماد من از کتابهای خاطراتی که این روزها منتشر میشود به کلی سلب شد و نظرم در این باره به کلی تغییر کرد، ثانیا چند سؤال برایم پیش آمد که فکر کردم جواب آن را از شما بخواهم. امیدوارم که سؤالات مرا بیجواب نگذارید:
سؤال اول اینکه از چه راهی بفهمیم چه خاطرات و نقل قولهایی راست و صحیح است و چه خاطراتی کذب و غلط است. سؤال دوم اینکه غرض اشخاص از گفتن این خاطرات دروغ چیست؟ و چرا به این کار خلاف دست میزنند؟ سوم اینکه چرا مسئولین دولتی جلوی این کارهای غلط و خلاف را نمیگیرند و اجازه میدهند هر خاطره و کتابی چاپ و منتشر شود. در خاتمه از شما سروران ممنونم که در فصلنامه ۱۵ خرداد بدون پردهپوشی وقایع را میگویید و ما را روشن میکنید و…
در پاسخ، بایسته است یادآور شویم:
۱. اینگونه نیست که همه کتابهای خاطرات که این روزها منتشر میشود با تحریف و دروغ و ادعاهای ناروا همراه باشد.
۲. خاطرهشناسی دارای فنون و محکهای ویژهای است که کارشناسان این رشته با بهرهگیری از آن فنون میتوانند خاطرات راست را از نادرست و سره را از ناسره باز شناسند و روایتهای معتبر را از آوردههای مخدوش جدا کنند که شرح آن از مجال این پاسخنامه بیرون است.
شما اگر به نقد خاطرات آقای منتظری که در همه شمارههای فصلنامه آمده است نگاهی داشته باشید راههای بازشناسی روایتهای درست را از نادرست تا پایهای میتوانید به دست آورید. مطالعه روی تاریخ و داشتن دید تاریخی در شناخت واقعیتها و شناسایی دروغپردازیها و تحریفگریها تأثیر بسزایی دارد.
این نکته نیز در خور یادآوری است که اگر در کشور ما خاطرهگوییها و خاطرهنویسیها تحت ضوابط و معیارهای علمی درآمده بود و کارشناسان و صاحبنظران متعهد، روی خاطراتی که گفته و نوشته میشود نظارت داشتند، بیتردید انتشار خاطرات به شکل افسار گسیخته و بیحساب و کتابی که اکنون میبینیم، در نمیآمد و ارزش و اعتبار خاطرات به زیر سؤال نمیرفت.
در اینجا وظیفه خود میدانیم به مسئولان فرهنگی هشدار دهیم که پیرامون خاطراتی که به بازار میآید و کتابهایی که به نام تاریخ به رشته نگارش کشیده میشود، اگر اندیشهای ریشهای انجام نپذیرد و حد و مرز معقولی پدید نیاید و کنترلی صورت نگیرد، عناصر مرموز و منحرف در آینده به مراتب بدتر از امروز به تحریف تاریخ دست میزنند و بافتههای زهرآگین و گمراه کننده خود را زیر پوشش تاریخنگاری و خاطرهنویسی عرضه میدارند، واقعیتها را وارونه مینمایانند و تاریخ را بیش از گذشته خدشهدار میکنند.
۳. در مورد اینکه «غرض اشخاص از گفتن این خاطرات دروغ چه میباشد» باید بدانید که این روزها خاطرهنگاری جایگاه خود را به عنوان یک رسالت مقدس و مهم تاریخی از دست داده و به شکل ابزاری برای تسویهحسابهای شخصی، فخرفروشی، انتقامستانی، مأموریتهای شیطانی، خودنمایی و… درآمده است. عناصری که زیر پوشش خاطرات و نگارش تاریخ به دروغپردازی، وارونهنویسی و تحریفگری میپردازند چند دستهاند:
الف) دشمنان دین و ملت و عناصر ضد انقلاب که تلاش دارند با تحریفگریها و دروغپردازیها انقلاب اسلامی را به چالش بکشند، استقلال ایران را به خطر اندازند، نسل امروز و نسلهای آینده را از انقلاب و آرمانهای آن بیگانه سازند. استکبار جهانی و عوامل آن، که با توطئههای گوناگون نتوانستند انقلاب اسلامی را به شکست بکشانند و سرمایههای سرشار ایران و سرنوشت ملت را دستخوش امیال استعماری خود قرار دهند، به تحریف تاریخ روی آوردهاند تا شاید بتوانند نسلهای آینده را از انقلاب بیگانه و راه انقلاب را بیرهرو سازند و به آز و نیاز استعماری خویش برسند.
ب) ورشکستههای سیاسی و واماندگانی که راهشان از ملت جداست و اصولا انقلاب اسلامی را برنتافتهاند و آرمانها و اهداف انقلاب را با منافع باندی و سیاسی خود مغایر میبینند، از این رو ناگزیرند به تحریف انقلاب اسلامی دست بزنند و آن را به گونهای بنمایانند که با وابستگی فکری و اندیشههای لیبرال دموکراسی غربی آنان همخوانی پیدا کند.
ج) عناصری که در نهضت امام و انقلاب اسلامی هیچگونه نقشی نداشتهاند یا حضور کمرنگ، ناچیز و حاشیهای داشتهاند، اکنون میکوشند که با گزافهگوییها و خاطرهبافیهای بیپایه و خلاف واقع نقش خود را در انقلاب برجسته نشان دهند.
د) عناصر قدرتطلبی که خواب رهبری میبینند! و بدین منظور میخواهند وانمود کنند که از آغاز نیز رهبر بوده و به اصطلاح «تالی تلو»!! امام بلکه جایگاه والاتری از امام در رهبری نهضت و انقلاب داشته!! و در مواردی به امام رهنمودها دادهاند!! و در مقام تواضع، فروتنی و از خودگذشتگی! میپذیرند که آنان را «مشاور» امام بدانید!! و «محرم راز» امام بخوانید!! و با زبان بیزبانی میکوشند به مردم و تاریخ بباورانند که هرگاه امام از آنان «حرف شنویی» داشتند! پیش میبردند و پیشرفت میکردند! و در مواردی که امام رهنمودها و دیدگاههای حکیمانه آنان را نپذیرفتند زیان دیدند و سالیان بعد برای امام به اثبات رسید که آنان از جایگاه رهبری! واقعیتها را بهتر و ریشهایتر در مییافتند و نظر میدادند!!
هـ) عناصر ورشکستهای که از امام و انقلاب اسلامی ایران ضربه خورده و آسیب دیدهاند، اکنون به منظور انتقامگیری از امام و امت و تبرئه خود به تحریف تاریخ مینشینند و با به اصطلاح خاطرهگویی و خاطرهنویسی تلاش میکنند حقایقی را درز بگیرند، دروغهایی را استواری بخشند و لغزشها و لرزشها، کاستیها و نادرستیهای خود را از دید تاریخ و تاریخنگاران پوشیده دارند و ننگ را با رنگ بزدایند.
اغراض گوناگون دیگری نیز در اینگونه خاطرهگوییها و خاطرهنویسیها در کار است که برای بازگو کردن آن مجالی نباشد.
۴. اما اینکه چرا مسئولان امور فرهنگی با اینگونه خاطرهگوییهای زیانآور و گمراه کننده برخورد نمیکنند، تنها باید بگوییم: «جانا سخن از زبان ما میگویی»!