تفاوت نهضت امامخمینی با مبارزات گروههای سیاسی (۲۶/۴/۸۹)
سخنرانی دکتر سید حمید روحانی در بندر امامخمینی: تفاوت نهضت امامخمینی با مبارزات گروههای سیاسی (۲۶/۴/۸۹)
فرا رسیدن سالروز میلاد مسعود بانوی بزرگ اسلام فاطمهزهرا(سلامالله علیها) و فرزند برومندش حضرت امام(سلامالله علیه) را تبریک عرض میکنم و سالگرد قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و عروج ملکوتی حضرت امام را گرامی میدارم و به پیشگاه مقدس حضرت ولیعصر امام زمان(عجلالله تعالی فرجهالشریف)، مقام معظم رهبری(اطالالله عمره)، ملت قهرمانپرور ایران و به شما خواهران و برادران معزز و سروران روحانی تهنیت و تسلیت عرض میکنم و امیدوارم خداوند به همه ما توفیق عنایت کند که از پیروان راستین آن بزرگواران باشیم.
آنچه جالب توجه است مشابهتی است که میان حضرت امام و حضرت فاطمهزهرا(سلامالله علیها) دیده میشود. آنچه در زندگی حضرت فاطمهزهرا میبینیم عیناً در زندگی حضرت امام هم دیده میشود یعنی در حقیقت میتوان گفت که حضرت امام کاملاً از زندگی حضرت زهرا درس و الهام گرفته بودند و حضرت زهرا را به عنوان الگو و اسوه خود قرار داده بودند. شاید بسیاری از افراد چنین بپندارند که فاطمهزهرا(سلامالله علیها) فقط میتواند برای خانمها الگو باشد و حال آنکه حضرت زهرا(سلامالله علیها) برای همه انسانها، برای بشریت الگو است و لذا میبینیم روش، رفتار، خصوصیات و اخلاقیات حضرت امام در ابعاد مختلف برگرفته از زندگی حضرت زهرا است:
یکی از بزرگترین ویژگیهای حضرت زهرا(سلامالله علیها) این بود که اسلام را در همه ابعاد بهکار بسته بود. در عرصه سیاست، سیاستمداری بود که نمونه او را کمتر میبینیم و در محراب عبادت، عبادت عظیم و سازنده ایشان زبانزد است. وقتی که فاطمهزهرا در محراب عبادت میایستاد پارسا و زاهدی بود که با عبادت خود ملکوتیان را بهوجد میآورد و وقتی به میدان سیاست وارد میشد و میغرید لرزه بر اندام معاندان و مخالفان میانداخت؛ همین ویژگی را در زندگی امام هم میبینیم. یکی از اساتید حوزه علمیه قم که الان هم در قید حیات است میگفت یک شب من مهمان مرحوم حاج سیدمصطفی خمینی بودم. هنوز حاج آقا مصطفی ازدواج نکرده بود و در منزل امام بود. شام مهمان ایشان بودم و شب همانجا خوابیدم. نیمهشب بود که دیدم صدای ناله در منزل پیچیده است. نگران شدم و فکر کردم که اتفاقی افتاده است. حاج آقا مصطفی را از خواب بیدار کردم و به او گفتم بلند شو ببین در خانهتان چه خبر است! او بلند شد و گوش فرا داد بعد خوابید و گفت چیزی نیست امام دارد نماز شب میخواند و مشغول تهجد است، گریههای نیمهشب امام تا خانه همسایهها میرفت و آنگاه که وارد عرصه سیاست میشد آنگونه میغرید که کاخها را میلرزاند.
حضرت زهرا بانی و بنیانگذار نهضت شیعه است (البته بنیانگذار مکتب تشیع خود رسول خدا است. پیامبر از جانب خدا مأمور شده بود که رسالت و پیامبری خودش را به نزدیکان اعلام کند. در روزی که به روز انذار معروف است ایشان از همه نزدیکان و بستگان و اقوام و عشیره دعوت کرد و بعد از آنکه به آنها ناهار داد اعلام کرد که من به پیامبری مبعوث شدم و این جمله را در آنجا اعلام داشت که هر کسی که امروز به من ایمان بیاورد جانشین، خلیفه و وصی من خواهد بود. کسانی که در آن جلسه حضور داشتند سکوت کردند و مبهوت شدند چون باورشان نمیآمد که حضرت چنین ادعایی داشته باشد. تنها کسی که در آنجا بلند شد و ایمان خودش را اعلام کرد حضرت علی(علیهالسلام) بود. رسول اکرم این دعوت را سه بار تکرار کرد و هر سه بار تنها کسی که به دعوت ایشان پاسخ داد حضرت علی(علیهالسلام) بود. البته حضرت علی(علیهالسلام) قبل از این جلسه به حضرت رسول ایمان آورده بود و پیامبراکرم، حضرت علی و حضرت خدیجه با هم نماز میخواندند و عبادت میکردند اما در آن روز و در جمع اقوام، عشیره و نزدیکان تنها کسی که به ندای پیامبر لبیک گفت حضرت علی بود؛ بنابراین پایه مکتب تشیع همزمان با اعلام رسالت رسولاکرم گذاشته شد) حضرت زهرا(سلامالله علیها) نهضت شیعه را پایهگذاری کرد و میبینیم حضرت امام هم انقلاب اسلامی را پایهگذاری کرد در حقیقت انقلاب اسلامی ثمره نهضت فاطمهزهرا (سلامالله علیها) بود. حضرت زهرا نهضتی را پایهگذاری کرد که بعد از ۱۴۰۰ سال به دست یکی از فرزندان او به ثمر و پیروزی رسید.
سومین ویژگی مشترک زندگی حضرت زهرا و حضرت امام دفاع از اسلام و ولایت است. وقتی حضرت زهرا(سلامالله علیها) برای اساس دین احساس خطر میکرد، وقتی که ولی زمان و امام زمان خودش را تنها و بییاور دید آنگونه خروش برداشت و به صحنه آمد و از اسلام و اساس امامت و ولایت دفاع کرد؛ همین مسئله را در زندگی حضرت امام هم میبینیم. روزی که حضرت امام نهضتش را آغاز کرد حرفش این بود که اسلام در خطر است و باید از اسلام دفاع کرد. امام با همه قدرت به اصل ولایت فقیه ایمان و اعتقاد داشت. گاهی از ما سؤال میشود «چرا حضرت امام تا سال ۱۳۴۱ نهضتشان را آغاز نکردند؟ چرا بعد از شهریور ۲۰ در مقطعی که نهضتها و حرکتهایی مانند ملی شدن صنعت نفت و حرکت فداییان اسلام، ایران را به لرزه درآورده بود و شاه جای پای خودش را محکم نکرده بود و سلطنت متزلزلی داشت و زمینه برای پیشبرد اهداف امام و نهضت امام کاملاً هموار بود، امام دم فروبستند، ساکت نشستند و در صحنه حضور نیافتند اما در سال ۱۳۴۱ به مقابله با شاه برخاستند که رژیم به عنوان یک امپراطور بر کشور مسلط بود، نفسها را بریده بود، قلمها را شکسته بود، مخالفان را اعدام، زندانی یا سرکوب کرده بود، استکبار جهانی شرق و غرب کاملاً در زمینه سلطنت شاه با او همراه شده بودند و او کاملاً بر اوضاع مسلط بود؟»
علتالعلل اینکه امام تا سال ۱۳۴۱ وارد صحنه نشدند و نهضتشان را آغاز نکردند پیروی از مسئله ولایت بود. تا زمانی که زعامت جهان تشیع بر عهده آیتالله عظمی بروجردی(اعلیالله مقامه) قرار داشت امام به خودشان اجازه نمیدادند که بر خلاف رأی و نظر آن مرجع بزرگ کاری انجام بدهند البته به محضر ایشان میرفتند، انتقاد و اعتراض میکردند و پیشنهاد میدادند اما هرگز بر خلاف رأی و نظر ایشان نه قدمی برمیداشتند و نه قلمی میزدند. پیروی از اصل ولایت فقیه در زندگی حضرت امام جایگاه ویژهای داشت. همانطور که اشاره کردم حضرت فاطمهزهرا(سلامالله علیها) اسلام را در همه ابعاد بهکار بست. اینگونه نبود که فقط یک خانم خانهدار باشد یا یک سیاستمدار بازار باشد؛ روزی که رسالت مقدس مادری را بر عهده داشت در منزل نشست و امام تربیت کرد و روزی که رسالت مقدس دفاع از اسلام و امامت را بر عهده داشت به صحنه آمد و آنگونه خروشید و آن نهضت را پایهگذاری کرد. همین وضع را در زندگی امام میبینیم. امام در یک مقطع به تربیت انسانها پرداخت. ایشان در حوزه علمیه بیش از ۴۰۰ – ۵۰۰ نفر مجتهد تربیت کرد و همین مجتهدان بودند که در روزی که امام نهضت را آغاز کرد به یاری او شتافتند و ندای او را در سراسر کشور طنینانداز ساختند چون آن زمان ضبط و رادیو و جود نداشت و صدای امام از چهاردیواری مسجد فراتر نمیرفت و شاگردان امام که در مکتب او تربیت شده بودند ندای او را به همه جهانیان میرساندند و این همان روش فاطمهزهرا بود یعنی در آن روزی که باید مجتهد تربیت میکرد، شاگردان برجستهای پرورش داد و روزی که رسالت دفاع از اسلام را احساس کرد با همه قدرت به صحنه آمد.
از دیگر ویژگیهای حضرت فاطمهزهرا(سلامالله علیها) سازشناپذیری آن بزرگوار بود، حضرت زهرا تا روز آخر عمرش هرگز حاضر نشد با دشمنان، مخالفان و منافقان گفتوگو و مذاکره داشته باشد یا نعوذبالله کنار بیاید و بند و بستی بکند. سازشناپذیری ایشان بسیار عظیم و مقدس است؛ همین روش را در زندگی حضرت امام میبینیم. امام در مقابل دشمنان اسلام با همه قدرت ایستاد و هرگز سازش نکرد و به ملت و یارانش دایماً توصیه و تأکید کرد که اهل سازش نباشند و سازشکاری در مکتب اسلام جایی ندارد و این هم از مسائل مهمی بود که در پیشبرد انقلاب اسلامی نقش مهمی داشت. آنهایی که امروز دم از مذاکره با امریکا میزنند، آنهایی که زمزمه میکنند باید تشنجزدایی کرد، آنهایی که گفتوگوی تمدنها را مطرح میکنند از خط امام منحرف شدهاند. اگر اینها در خط امام بودند میدانستند که نمیتوان با دشمن گفتوگوی تمدنها داشت و در مقابل توطئههای شبانهروزی دشمن نمیتوان سخن از تشنجزدایی گفت. وقتی که انسان از مسیر اسلام و قرآن و از راه فاطمهزهرا دوری گزید اهل سازش، کرنش و بند و بست میشود. یکی از تفاوتهای نهضت امام با مبارزات گروهها و سازمانهای سیاسی این بود که امام هرگز در نهضت، مبارزات و فعالیتهایشان این را لحاظ نکرد که به گونهای حرف بزند که دشمن از او ناراحت نشود و هرگز با دشمن معامله نکرد. او با کمال قاطعیت ایستاد. قبل از نهصت امام و قیام ۱۵ خرداد کسانی که در ایران مبارزه میکردند سعی داشتند به نحوی سیاست دشمن را لحاظ کنند و به گونهای حرکت کنند که دشمن جهانخوار استکباری را به خشم نیاورند؛ حرف آنها این بود که ما نمیتوانیم در مقابل قدرتی مانند امریکا ایستادگی کنیم و حرف آخر را بزنیم این شعر را همه آنها یاد گرفته بودند و تکرار میکردند که:
در کف شیر نر خونخوارهای غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟
در نتیجه همین طرز فکر بود که وقتی امریکا کاپیتولاسیون را بر ملت ایران تحمیل کرد و برای سرجوخههای عربدهکش امریکایی در ایران مصونیت گرفت (به نحوی که اگر یک سرباز امریکایی در ایران به ناموس کسی تجاوز میکرد، کسی را میکشت یا به مال کسی تعرض میکرد دستگاه قضایی ایران حق نداشت او را تعقیب، دستگیر و مجازات کند و فقط میتوانست او را از ایران بیرون کند) هیچکدام از گروههایی که در آن روز در ایران به اصطلاح فعالیت سیاسی داشتند و مبارزه میکردند نفس نکشیدند؛ جبهه ملی، نهضت آزادی، آنهایی که دم از پانایرانیسم میزدند همه سکوت کردند چرا؟ برای اینکه میگفتند مبارزه با کاپیتولاسیون مستقیماً مبارزه با امریکا است و ما در مقابل امریکا قدرتی نداریم، مقابله با امریکا سر به دیوار کوبیدن است، مشت بر سندان کوبیدن است، اصلاً مفهومی ندارد و عقلایی نیست ولی امام در چنین شرایطی بهپا خاست و گفت رئیسجمهور امریکا بداند که امروز منفورترین افراد بشر است در دنیا پیش ملت ما! امام در مقابل امریکا میایستد و فریاد او کاخها را به لرزه در میآورد و نشان میدهد که ابرقدرتها در مقابل اراده یک ملت ناچیزتر از آن هستند که بتوانند کاری انجام بدهند. اینکه امام میفرمود امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند جنبه شعاری نداشت. امام اهل شعار نبود به آنچه میگفت اعتقاد داشت و میدانست آنچه میگوید قابل اجرا است. این موضوع که ما باید در مقابل یکی از ابرقدرتها کوتاه بیاییم و با آنها ارتباط داشته باشیم به عنوان یک تز پذیرفته شده بود و امام نهضت را آغاز کرد و به این تز و معادلات پشت پا زد، این مسئله که ما در دنیا منزوی شدهایم و افکار جهانی ما را محکوم میکنند از نظر امام هیچ و پوچ بود. امام میگفت باید به آنچه وظیفهمان است عمل کنیم؛ اگر وظیفه ما این است که از اسلام دفاع کنیم نباید از هیچ قدرتی بترسیم و در مقابل هیچ جریانی کرنش کنیم. امروز ما میبینیم که همان جریان مرموزی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی قبل از نهضت امام در ایران وجود داشت که معتقد بود ما حریف شاه نمیشویم، ما حریف امریکا نمیشویم، در دنیا منزوی میشویم، باید از راه مذاکره، معامله و بند و بست حرفمان را پیش ببریم، باز هم دارد تکرار میشود. کسانی که در نظام جمهوری اسلامی زمانی خودشان را از یاران امام جلوه میدادند و چنین وانمود میکردند که راه و خط امام را دنبال میکنند امروز عقبگرد کردهاند و میخواهند با اندیشه لیبرالیستی راه امام را ادامه بدهند. اینها در خط امام نیستند منتها از آنجایی که دریافتهاند در جامعهای مثل جامعه ایران که خط و آرمانهای امام در قلبها نفوذ کرده و نمیتوان بدون دم زدن از امام در این جامعه پایگاه و جایگاهی داشت به ظاهر دم از امام میزنند اما هرگز خط، اندیشه و راه امام را باور ندارند.
امروز بزرگترین تکلیف ما این است که خط امام را به درستی بشناسیم و روی آن مطالعه و دقت کنیم تا بتوانیم در مقابل توطئهای که امروز شروع شده بایستیم و عناصر مرموز و منافقی را که با ادعای خط امام میخواهند با خط امام مبارزه کنند بشناسیم در غیر این صورت دچار گمراهی و تحیر میشویم و نمیتوانیم به درستی دریابیم تکلیف چیست و وظیفه کدام است. اینها مسائلی است که باید بسیار روی آن حساس بود. باید سیاستمداری امام را به درستی شناخت، باید سیاستمداری حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها) را به درستی دریافت. ببینید یک بانوی مظلوم وصیتی میکند که تا روز قیامت دشمن را رسوا میکند؛ خیلیها فکر میکنند اینکه حضرت فاطمهزهرا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد برای این بوده که نیایند جسد مبارکش را از قبر بیرون بیاورند و تشییع جنازه کنند. اگر موضوع این بود که در همان مقطع تمام شد چند روزی آن نقشه را داشتند که با برخورد و قاطعیت حضرت علی(علیهالسلام) عقبنشینی کردند. چرا ائمه معصومین(علیهمالسلام) حاضر نشدند قبر فاطمه را معرفی کنند؟ چرا هیچکدام از ائمه معصومین قبر حضرت زهرا را به نزدیکان، یاران و اصحابشان نشان ندادند؟ این وصیت حضرت زهرا سیاستی بود که دشمن را تا روز قیامت رسوا کند؛ امروز که عشق حضرت زهرا در دل شما متبلور شده به عشق زیارت آن حضرت بلند میشوید و به مکه و مدینه میروید و میبینید فاطمه قبری ندارد جریان را دنبال میکنید و درمییابید که چه مصیبتی بر سر حضرت فاطمه آمد، چه ظلمهایی به او شد و دشمن چگونه حق او را ضایع کرد. دشمن را بشناسید و اجازه ندهید چهره منحوس دشمن در پشت حجاب پیروی از اسلام و مسلمانی پنهان شود. فاطمهزهرا در صحنه عبادت زاهد و عابد است و در صحنه سیاست اینگونه سیاستمدار است. خواهران و برادران عزیز ما، پیروان فاطمهزهرا باید به اینها دقت کنند و نباید یکبعدی بار بیایند. تفاوت امام و بسیاری از افراد دیگر این بود که امام اسلام را در همه ابعاد شناخته بود و یکبعدی نبود. ما میبینیم که متأسفانه جریانهایی دارد در کشور ما دنبال میشود که اسلام را یکبعدی میبیند مثلاً معتقدند که ما امروز باید فقط عبادت کنیم، باید دنبال روضه و گریه و زاری باشیم یا عدهای معتقدند که باید فقط دنبال سیاست باشیم و به عبادت و مسائل عبادی کاری نداشته باشیم؛ همه اینها غلط است، همه اینها انحراف است. اسلام در همه ابعاد نظر و نقش دارد، یک نفر مسلمان هم وظیفه دارد همه ابعاد اسلام را به درستی بشناسد و بهکار ببندد.
ما هیچگاه ندیدیم که امام به گونهای حرکت کنند که یک بعد از ابعاد اسلام تحتالشعاع بعد دیگری قرار بگیرد. میبینیم که امام در زندگی خودش همه ابعاد اسلام را در جای خودش با کمال توجه و اهمیت دنبال میکرد. هیچوقت مسائل عبادی امام تحتالشعاع مسائل سیاسی قرار نمیگرفت و هیچگاه مسائل سیاسی ایشان تحتالشعاع مسائل عبادی قرار نمیگرفت. روز ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ وقتی خبر فرار شاه به نوفللوشاتو رسید خبرنگارها اقامتگاه امام را محاصره کردند و اصرار کردند که امام بیاید تا با ایشان مصاحبه کنند. امام از منزل بیرون آمدند و در جمع خبرنگاران ایستادند و به سؤالهای خبرنگاران پاسخ دادند یادم نیست که چقدر طول کشید یکدفعه امام مصاحبه را قطع کرد و به سوی چادری رفت که در آن باغ سیب برای نماز و سخنرانی برپا کرده بودند. خبرنگارها تعجب کردند و علت قطع مصاحبه را از مترجم پرسیدند. مترجم گفت که وقت فضیلت ظهر فرا رسیده است و امام برای اقامه نماز رفتهاند. ببینید امام در آن بحبوحه که بحث فرار شاه مطرح بود از نماز اول وقت غافل نشد مهم این است که ما بتوانیم همه ابعاد اسلام را در جای خودش به درستی انجام بدهیم. مسئله یکبعدی کردن مسئله امروز و دیروز نیست؛ در روایت داریم که در بحبوحه جنگ صفین اصحاب دیدند که علی(علیهالسلام) گاهی به آسمان نگاه میکند. گفتند: یا علی! امید این است که از جانب خدا از عالم غیب کمکی برسد؟ حضرت فرمود: نه، نگاه میکنم که وقت ظهر کی فرا میرسد که از نماز اول وقت غافل نشویم. یکی از همین روشنفکرمآبهایی که اسلام را یکبعدی شناخته بود پوزخندی زد و گفت که حالا چه وقت نماز است ما در بحبوحه جنگ هستیم، طبق روایت حضرت علی(علیهالسلام) نگاه تندی به او کرد و فرمود ما این جنگ را انجام میدهیم که نماز اقامه بشود. اینها خیلی مهم است اینطور نباشد که خدای نخواسته شب عاشورا تا نیمههای شب سینه بزنیم، روضه بخوانیم و عزاداری کنیم بعد بخوابیم و نماز صبحمان قضا بشود. این مسیر اسلام و امام نیست. عزاداری خیلی محترم و معزز است، خیلی قداست دارد اما باید به فکر نماز صبح هم باشیم. نه عبادت ما باید تحتالشعاع وظایف دیگر قرار بگیرد و نه مسائل دیگر باید تحتالشعاع عبادت قرار بگیرد. هر کدام از اینها باید در جای خودش به درستی انجام بشود؛ اینها درسهایی بود که امام به ما دادند و امروز هم کسانی که میخواهند راه امام را دنبال کنند و این انقلاب را پاس بدارند باید این ابعاد را به درستی بشناسند وگرنه دشمن با همه نقشهها به صحنه آمده که بتواند من و شما را از مسیر امام دور کند. وقتی از مسیر امام و انقلاب دور شدیم انقلاب ما کاملاً لطمه میبیند، بزرگترین رسالتی که امروز بر عهده همه ما است دفاع از ولایت و پیروی از مقام معظم رهبری است؛ نباید از این مسئله غافل شد باید در حمایت از مقام معظم رهبری و دفاع از ولایت با همه قدرت در صحنه حضور داشته باشیم.
بزرگترین توصیه حضرت امام حضور در صحنه بود. امام از خواهران و برادران، از این امت اسلامی میخواستند که همیشه در صحنه حضور داشته باشند و بحمدالله حضور ملت ما در صحنه باعث شد که بسیاری از توطئهها در هم شکسته شود. اگر ملت ما در صحنه حضور نداشت توطئه عظیمی که بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران صورت گرفته بود کافی بود که این انقلاب را به چالش بکشد. آنچه باعث شد آن توطئه با آن پیشزمینهها در هم شکسته بشود به برکت هوشیاری مردم، درایت مقام معظم رهبری و حضور مردم در صحنه بود. به نظر من جریان توطئه بعد از انتخابات ریاست جمهوری به مراتب از جنگ تحمیلی خطرناکتر و کوبندهتر بود. در جریان جنگ تحمیلی همه ابرقدرتها بودند که پشت سر صدام صف کشیدند و از او حمایت کردند و سلاحهای کشتار جمعی را در اختیار او گذاشتند. در جریان توطئه بعد از انتخابات علاوه بر اینکه جهانخواران با همه قدرت به صحنه آمدند نیروهای مخالف نظام را در درون متحد ساختند. بهاییها، سلطنتطلبها، منافقین، تجزیهطلبان و همجنسبازها به صف ایستادند تا از عدهای عنصر قدرتطلب که شهوت مقام آنها را کور و کر کرده بود دفاع کنند و آنها را یاری کنند و به دست اینها انقلاب را از پای در بیاورند. این خطر عظیم با هوشیاری این ملت و با درایت، فراست و بصیرت مقام معظم رهبری بحمدالله خنثی شد و در هم شکسته شد و امروز همچنان که مقام معظم رهبری توصیه کردند ما باید در جهت کسب بصیرت و آگاهی کوشا باشیم و دقت کنیم. آنچه امام را در مقابل رژیم شاه به موفقیت و پیروزی رساند آگاهی ملت بود. کسانی که سر در راه امام گذاشتند کورکورانه به دنبال امام حرکت نکردند. آنها ملتی آگاه و رشدیافته بودند و امروز هم کسانی که میخواهند راه امام و شهدا را به درستی پاس بدارند باید همان آگاهی لازم را داشته باشند تا بتوانند از خط امام و آرمانهای شهدا به درستی پاسداری کنند.
از اینکه وقت شما عزیزان را گرفتم عذر میخواهم. از سروران عزیز حجتالاسلام والمسلمین حاج آقای تابش امامجمعه محترم، حجتالاسلام والمسلمین حاج آقای عظیمی ریاست محترم شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، از مسئولان معزز از نیروهای انتظامی و نظامی و دیگر مسئولانی که در جلسه حضور دارند به سهم خودم تشکر میکنم. بار دیگر این روز عزیز را به همه شما تبریک میگویم و از خداوند منان میخواهم که به ما و شما توفیق عنایت کند که از پیروان راستین فاطمهزهرا(سلامالله علیها) و از یاران برجسته و راستین و واقعی حضرت امام و مقام معظم رهبری باشید.
پرسش و پاسخ
مجری: حضرتعالی سالهای سال همراه امام و به عبارتی چسبیده به عبای امام بودید. دوست داریم مطلبی درباره حضرت امام بیان کنید که تا به حال در هیچ جای دیگری بیان نکردهاید. بحث دوم بحث ریزشها و رویشهایی است که بعد از رحلت امام صورت گرفت. آیا کسانی مانند آقایان خاتمی، موسوی و کروبی ریزشها بودند یا نه در دوران حضرت امام هم ایشان را قبول نداشتند ولی تظاهر به این قضیه میکردند؟ آقای موسوی خوئینیها، مرد پشتپرده اصلاحطلبها، مرد خاکستری، بیان کرده بود که در دوران امام اصلاً ایشان را قبول نداشته ولی امام آنقدر نافذ بودند که کسی جرئت نمیکرد این حرفها را بزند و اعتراض کند؛ سؤال این است که آیا اینها واقعاً ریزش هستند یا نه اصلاً امام را قبول نداشتند؟ چرا بیت حضرت امام از اندیشههای ایشان فاصله گرفتهاند یا جناب آقای هاشمی که اینقدر یار امام بودهاند الان مواضع متفاوتی دارد؟ به نظر شما علت اساسی این ریزشها چه بود و در کلام آخر شاخص و خطکش ویژهای که بشود با آن اندازه بگیریم که چه کسی در خط امام هست یا نیست را بیان بفرمایید.
آقای روحانی: اینکه خاطرهای از امام بگویم که شما نشنیده باشید امکان ندارد.۳۰ سال از انقلاب گذشته است من در مجامع و مجالس مختلف خاطرات زیادی گفتهام. یکی از بزرگترین ویژگیهایی که حضرت امام داشتند این است که هیچوقت کار خودشان را به دیگری واگذار نمیکردند یعنی از کسی چیزی نمیخواستند. هیچوقت به همسر، پسر، دختر و نوههایش نمیگفت برای من چای یا آب بیاورید، کتاب را به من بدهید، آن قلم را به من بدهید، آن عینک را برای من بیاورید، کار خودش را خودش انجام میداد. وقتی امام در نجف بودند شبها میرفتند در پشتبام میخوابیدند چون در نجف کولر و امکانات نداشتند و دمای هوا ۵۰ درجه بود. خانم امام(رحمتالله علیها) نقل میکردند که یکدفعه میدیدیم امام بلند میشود و پایین میرود فکر میکردیم که خودش کاری دارد اما علتش این بود که ایشان متوجه میشد که چراغ دستشویی روشن است یا چراغ آشپزخانه روشن مانده. ایشان میتوانست بگوید چراغ روشن مانده تا یک نفر بلند بشود برود و چراغ را خاموش کند اما هیچوقت از هیچکس چیزی نمیخواست و خودش بلند میشد و با آن سن و سال از آن پلههای قدیمی پایین میرفت، چراغ را خاموش میکرد و بر میگشت. در حیاط منزلش نشسته بود بعد متوجه میشد کتاب، عینک یا قلمش در طبقه دوم منزل جا مانده است بچههای مرحوم حاج آقا مصطفی حسین و مریم در آنجا بازی میکردند اما امام به آنها نمیگفت بروید قلم، کتاب یا عینک من را بیاورید خودش بلند میشد و کار خودش را انجام میداد. شاید الان این به نظر خیلیها عادی بیاید ولی متأسفانه من نتوانستم این کار را بکنم خیلی سخت است. این کار امام زمینه اسلامی دارد روایت داریم که عدهای از اصحاب خاص حضرت رسولاکرم(صلیالله علیه و آله و سلم) که از هر جهت شایسته و وارسته بودند خدمت ایشان آمدند و عرض کردند یا رسولالله! بهشت را برای ما ضمانت کن! حضرت تأملی فرمودند و پاسخ دادند که من به یک شرط بهشت را برای شما ضمانت میکنم آن شرط این بود که هیچوقت کارهای خودتان را به دیگری واگذار نکنید. خیلی عجیب است! حضرت رسول نمیفرمایند نماز شبتان ترک نشود، نماز را اول وقت بخوانید، زیاد عبادت کنید، میفرمایند کار خودتان را به دیگری تحمیل نکنید، از کسی چیزی نخواهید. در روایت است که شخصی سوار شتر بود چوب از دستش میافتاد به عابران پیاده نمیگفت آن چوب را به من بدهید، میدانید که سوار شدن بر شتر و پیاده شدن از آن خیلی سخت است. باید با زحمت آن را خواباند و از آن پیاده شد و بعد دوباره سوار آن شد. تأمل میکرد از شتر پیاده میشد چوب را بر میداشت بعد سوار میشد آنهایی که به پیامبر قول دادند که کار خودشان را به دیگری تحمیل نکنند اینگونه عمل میکردند در این زمینه تکلیف ما آقایان سختتر است دایماً از خانمهایمان میخواهیم برایمان غذا، آب و میوه بیاورند، لباسهایمان را بشویند و اتو کنند، اتاقها را جارو کنند، اینها ارزان تمام نمیشود، اینها مشکلاتی است که نمیخواهم بگویم نعوذبالله انسان را از بهشت محروم میکند اما زمینه بیتوفیقی انسان را فراهم میکند و انسان کمکم از عبادت لذت نمیبرد، نمازش را با بیحالی میخواند، عبادتش را با زحمت انجام میدهد یا اصلاً انجام نمیدهد، مسئله واگذار کردن کار به دیگران معصیت و گناه نیست اما عامل بیتوفیقی است. این مسئله را از امام یاد بگیریم و از امروز تصمیم بگیریم که اینگونه عمل کنیم. من که نتوانستم این کار را انجام دهم شما لااقل کار خودتان را حتی به همسرتان واگذار نکنید. از همسرتان چیزی نخواهید اگر لباستان احتیاج به اتو دارد خودتان اتو کنید، خودتان بروید آشپزخانه برای خودتان غذا بکشید، خودتان بروید برای خودتان چای بریزید، در این زمینه من فکر میکنم خانمها موفقیت بیشتری دارند لطف خدا نسبت به آنها است که یا مجبور هستند یا ناامید هستند و نمیتوانند از همسرشان چیزی بخواهند که کاری برای آنها انجام بدهد. این خاطرهای بود که انشاءالله در زندگی من و شما مؤثر باشد و در سرنوشت ما نقش بسزایی ایفا کند.
اما پاسخ سؤال بعد؛ وقتی نهضت و مبارزه آغاز شد همه آمدند. اینطور نبود که سر در راه امام گذاشتن و وارد صحنه مبارزه شدن جنبه نفاق و تاکتیک داشته باشد. مبارزه بود و همه هم وارد شدند و مبارزه آغاز شد اما وقتی روز تقسیم غنیمت فرا رسید مشکلات آغاز شد. در جنگ احد افرادی نسبت به غنایم ضعف نشان دادند و باعث شدند آن ضربه سنگین از طرف دشمن وارد بشود. پیامبر اکرم آنها را در آن گلوگاه گماشت و گفت چه ما پیروز شویم و چه شکست بخوریم شما این گلوگاه را رها نکنید اگر اینجا غنیمتی به دست بیاید سهم شما محفوظ است. آنهایی که در گلوگاه نشسته بودند دیدند لشکر اسلام پیروز شد و دشمن پا به فرار گذاشت و غنیمت زیادی باقی ماند. آنها به آن صحنه نگاه میکردند و وسوسه به آنها اجازه نداد که سر جای خودشان بایستند. هوس به دست آوردن غنیمت، آنها را به گونهای از خود بیخود ساخت که به طرف میدان جنگ حرکت کردند زیرا غنیمت زیادی در آنجا وجود داشت. فرمانده آنها هر چه اصرار کرد و گفت که پیامبراکرم گفته از جایتان حرکت نکنید شما در غنایمی که بهدست میآید شریک هستید آنها گوش ندادند. دشمن هم که در کمین بود وقتی دید اینها گلوگاه را ترک کردند و سنگر را رها کردند از همانجا حمله کرد و آن چند نفری را که به دستور پیامبر آنجا مانده بودند شهید کردند و ضربه سنگینی بر مسلمانها وارد شد که لشکر اسلام را مانند طوماری به هم پیچید. عموی پیامبر، حضرت حمزه، شهید شد. بسیاری از اصحاب شهید شدند و آن مصیبت پیش آمد. اینطور نبود که آنهایی که واقعاً سر در راه امام گذاشتند و مبارزه کردند، زندان رفتند و شکنجه دیدند از اول چنین بوده باشند. این اصلاً اشتباه است که ما متأسفانه گرفتارش هستیم و وقتی میخواهیم یک نفر را بکوبیم سعی میکنیم از ریشه او را زیر سؤال ببریم. میگوییم از اول چنین و چنان بودند، ما باید بین زمانی که شخص مبارزه کرده، شلاق خورده، زندان رفته، شکنجه دیده، در یاری امام کوتاهی نکرده و کمک کرده است و روزی که به خاطر قدرت، مقام و منصب به انحراف رفته است تمایز قائل شویم. وقتی که سر و شمشیر طلحه یا زبیر را در جنگ جمل جلوی حضرت علی(علیهالسلام) میاندازند حضرت نگاهی به این شمشیر میکند و میگوید چقدر این شمشیر دل رسول خدا را شاد کرد نمیگوید این از اول آدم منحرفی بود، سابقه درخشان او را نادیده نمیگیرد، در هر صورت مسئلهای که الان پیش آمده بر میگردد به همان جریان غنایم جنگی؛ روز قدرت است، روز تقسیم مقام و منصب است شخص احساس میکند که در این بازی حرف اول را نمیزند و انتظار دارد که در رأس قدرت باشد و قدرت در دست او باشد و سهم بسزایی در منصب و مقام داشته باشد. وقتی احساس میکند که چنین وضعی نیست ناگزیر میشود که به کارهای ناشایستی روی بیاورد. شهوت مقام به مراتب از شهوت جنسی خطرناکتر است. اگر نعوذبالله یک جوانی در یک جای خلوتی جنس مخالفی را ببیند شهوت او را چنان در بر میگیرد که هیچچیزی نمیفهمد جز اینکه به آن هوس شیطانی خودش برسد شهوت مقام هم اینطوری است وقتی بر قلب و نفس شخص مستولی شود شخص هیچچیزی نمیفهمد جز اینکه به آن مقام برسد و این چیزی است که متأسفانه وجود دارد. این رویشها لطف خدا است. اسلام در جزیرهالعرب بعد از رحلت پیامبر با مشکلاتی مواجه شد اما در اقصی نقاط دنیا سر بلند کرد. انقلاب اسلامی ما هم الان هم در ایران هم در خارج کشور همین وضع را دارد. میبینیم که در غزه، لبنان و در اقصینقاط جهان کم نیستند کسانی که سر در راه امام گذاشتند و از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفتند و دارند این راه را دنبال میکنند. طبیعی است که رویش روز به روز بیشتر خواهد شد اما ریزش هم متأسفانه وجود دارد. به تعبیر قرآن کریم «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون» فکر میکنید همین که گفتید ما ایمان آوردهایم رهایتان میکنیم و آزمایش نمیشوید؟ روز آزمایش معلوم میشود چه کسی پایدار است، چه کسی استوار است، چه کسی به لغزش و خطا میرود، این هم مسئلهای است که باید به آن توجه داشت. کسانی که در سالهای اخیر و مخصوصاً بعد از انتخابات روسیاه شدند و در این امتحان نتوانستند سربلند بیرون بیایند اینطور نیست که از اول به صورت ریشهای فاسد، منحرف و منافق بودند؛ اینها زحمت کشیدند، زندان رفتند، شکنجه دیدند از یاران امام بودند و به ایشان علاقه داشتند اما احساس کردند الان روز تقسیم غنایم است و اینها دارند محروم میشوند و احساس کردند که باید بیایند و سهم خودشان را بگیرند و اینها بدبختی بشر است که به اینجا کشیده میشود.
مطالبی که عرض کردم شامل حال آقای هاشمی هم میشود ایشان هم بالاخره در انقلاب سهم و نقش داشتند اما غروری ایشان را گرفت که فکر کرد باید حرف آخر را ایشان بزند. شما اگر کتاب خاطرات ایشان را مطالعه کنید میبینید که به گونهای بحث را مطرح میکند که انگار ایشان بوده که انقلاب و نهضت را رهبری کرده و امام هم از نظریات ایشان استفاده میکرده. قهراً وقتی او این احساس را دارد الان فکر میکند که انگار خیلی در مسائل مملکتی نقشی ندارد و دولت به او بها نمیدهد، در دوران نهم بر خلاف گذشتهها دولتی که در رأس کار قرار گرفت نه برای تشکیل کابینه در مسائل کشوری با او مشورت کرد نه به او اعتنا کرد و نه از دار و دسته او کسی را در کابینه راه داد و او احساس کرد که دارد کلاه سرش میرود و خواست زرنگی کند و سهم خودش را بگیرد. اینکه گفته میشود ایشان نقشه این را دارد که رهبری را از دست مقام معظم رهبری بگیرد درست نیست چون او واقعاً میداند که جز مقام معظم رهبری کسی نمیتواند این کشتی طوفانزده را به ساحل برساند. درایت و هوشیاری مقام معظم رهبری و عنایتی که خداوند به او دارد چیزهایی نیست که برای هر کسی حاصل بشود اما آنچه برای او مهم است این است که سهم خودش را در اینجا داشته باشد؛ مقام معظم رهبری با او مشورت کند و به او بها بدهد و دولتهایی که روی کار میآیند نوکر و مجری نظریات او باشند که «و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین» شاید خدا لطفی کند و با این تودهنی که به او خورد متنبه بشود و برگردد و دریابد که راه باطل جز بیآبرویی و رسوایی چیزی به همراه ندارد.
در مورد بیت امام حقیقت این است که هنوز نمیتوان به درستی در این زمینه نظر قاطعی داد. اجمالاً باید بگویم که اینها یا ساکت هستند یا موضع صریحی ندارند. این بر میگردد به ضعفی که شخص دارد. ببینید وقتی از دوستی من و شما ۲۰ سال میگذرد و من ضعفی از شما میبینم خیلی صلابت یا پررویی میخواهد که من بیایم به شما اعتراض کنم که چرا این کار را انجام دادهاید. خیلی چیزها هم باعث رودربایستی میشود خیلی چیزها باعث میشود موضوع به مجامله کشیده بشود در هر صورت در مورد بیت امام هنوز زود است که انسان نظر قاطعی ارایه بدهد و امیدواریم که انشاءالله راه و روشی که امام مشخص کرده و صلابتی که از بیت امام انتظار میرود انشاءالله تحقق پیدا کند.
مجری: آیا دستاوردهایی که حضرت امام برای آنها جهاد کردند و به آنها تحقق بخشیدند به همان شکلی که به دست آمد باقی است؟
آقای روحانی: مسلماً اهداف امام به صورت کلی محقق نشد. آرمانهای امام که همان آرمانهای اسلام بود کاملاً تحقق پیدا نکرد. خود امام هم فرمودند. طبیعی هم بود یعنی پیاده کردن مبانی اسلام و اجرای احکام اسلامی در نظام جمهوری اسلامی کار سادهای نیست. اگر قرار بود انسانها بتوانند اسلام را در همه ابعاد پیاده کنند و احکام اسلامی و عدالت الهی را تحقق ببخشند شاید دیگر نیازی به ظهور امام زمان (عجلالله تعالی فرجهالشریف) نبود اما اگر اوضاع امروز را با اوضاع گذشته مقایسه کنیم میبینیم که کشور ما چه از نظر دنیایی چه از نظر آخرتی دستاوردهای عظیمی داشته است. کشور ما در سی سال گذشته بدون اغراق به اندازه سه قرن گذشته پیشرفت داشته است. در کشور ما کارهایی انجام شد که دنیا باور نمیکرد ملت ایران آنها را انجام داده است. کشور ما از نظر معنویت هم پیشرفت کرده است مثلاً در ایام ماه رجب جوانان به مساجد میروند و در آنجا به عبادت میپردازند. جوانها در آنجا روزه میگیرند در صورتی که این مسائل در گذشته اصلاً مفهومی نداشت و این بسیار ارزشمند است. ما هم از نظر پیشرفت کشور و هم از نظر مسائل معنوی پیشرفت زیادی داشتهایم اما هنوز خیلی مانده تا به آرمانهایی که امام داشت و خدا میخواهد جامه عمل پوشانده شود ولی مسلماً با همت و آگاهی این ملت آرمانهای دیگر امام هم در آینده تحقق پیدا خواهد کرد. ما الحمدلله رو به پیشرفت هستیم. به رغم سمپاشیها و جوسازیهایی که میشود و سعی میکنند که ملت ما را ناامید کنند مطمئن باشید که انقلاب ما رو به پیشرفت است و انشاءالله ما به آرمانهای اسلامی خواهیم رسید.
مجری: آیا آقای هاشمی به جمع ما میپیوندند؟
آقای روحانی: دعا میکنیم که انشاءالله به جمع ما بپیوندند.
مجری: شرایط امروز ایشان را بیان کنید؟
آقای روحانی: آقای هاشمی متأسفانه هنوز سر موضع خودش است. هنوز هم سعی میکند کارشکنیهایی داشته باشد اما تقریباً مشخص است که موفق نمیشود و شاید همین عدم موفقیت و اینکه سرش به سنگ خورده او را به راه بیاورد و هدایتش کند.
مجری: در زمان انتخابات ریاست جمهوری بنیصدر و مرحوم بازرگان امام فرمودند والله من نه به مهدی بازرگان و نه به بنیصدر رأی دادم بلکه بنا به اصرار دوستان بوده است آن دوستان چه کسانی بودند؟ آیا همین خواص در انتخابات اخیر سکوت اختیار کردند؟
آقای روحانی: یکی از بزرگترین ویژگیهای امام این بود که نظر خودش را بر نظر جمع تحمیل نمیکرد و به افکار مردم احترام میگذاشت. روش اکثر سیاستمداران این است که تا وقتی به قدرت نرسیدهاند خیلی از مردم دم میزنند ولی وقتی به قدرت میرسند دیگر مردم را بهحساب نمیآورند. وقتی نظام جمهوری اسلامی پیروز شد، امام به عنوان رهبر انقلاب بر قلبها حکومت میکرد اما در عین حال مراقب بود که به افکار مردم احترام بگذارد. خوشبختانه بنیصدر در خاطراتش که در خارج منتشر شده نوشته که وقتی من رفتم به خمینی گفتم میخواهم برای ریاست جمهوری کاندید بشوم گفت تو صلاحیت نداری. وقتی او کاندید شد امام میتوانست با به یک اشاره کاری کند که مردم به او رأی ندهند اما امام میخواست که مردم روی پای خودشان بایستند و حق را از باطل تشخیص بدهند؛ وقتی یک بچه میخواهد راه بیفتد شما دستش را نمیگیرید. میگویید خودش باید راه بیفتد. ممکن است این بچه زمین هم بخورد عیبی ندارد باید زمین بخورد تا یاد بگیرد که مستقل حرکت کند. امام میخواست ملت متکی به فرد نباشد. اگر ملتی متکی به فرد باشد با رفتن فرد همهچیز میرود. اما اگر ملتی روی پای خودش بایستد ممکن است چند اشتباه بکند اما بعد میتواند به راه ادامه بدهد. بنیصدر رئیسجمهور شد امام هم به نظر مردم احترام گذاشت و حکم مردم را تنفیذ کرد. بعداً در روز مراسم تنفیذ امام جملهای گفتند که اهل نظر دریافتند که ایشان نسبت به بنیصدر ذهنیت منفی دارد؛ امام فرمود آقای بنیصدر بدانند که حب الدنیا رأس کل خطیئه. در جریان مهندس بازرگان امام شورای انقلاب را تشکیل داده بود وقتی اکثریت اعضای شورای انقلاب تشخیص دادند که آقای مهندس بازرگان دولت موقت را تشکیل بدهد امام میتوانست بگوید نه اما در آن صورت چه میشد؟ اعضای شورای انقلاب یک دکور محسوب میشدند و امام خودش همهکاره میشد. امام میخواست واقعاً قانون اجرا بشود. رأی شورای انقلاب که مسئول این کار بودند برای ایشان محترم بود. وقتی مجلس خبرگان داشت آقای منتظری را به عنوان قائممقام تعیین میکرد امام پیغام فرستاد که این کار را نکنید. امام از این سادهلوحها زخمهای عمیقی بر پشت داشت و دیده بود که سادهلوحها چقدر زود آلتدست قرار میگیرند اما مجلس خبرگان بر خلاف نظر امام ایشان را به عنوان قائممقام تعیین کرد و امام هم به این نظر احترام گذاشت؛ از این موارد در زندگی امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی فراوان است که اکنون مجال بازگو کردن آنها نیست و علت آن این است که امام استبداد رأی نداشت و نمیخواست نظر خودش را بر جمع تحمیل کند و این راهی بود که امام به مسئولان نظام آموخت که از استبداد و خودرأیی بپرهیزند و به افکار مردم احترام بگذارند و حکومت اسلامی به معنای واقعی کلمه مردمی باشد. والسلام علیکم. همه شما را به خدای بزرگ میسپارم.