صدام:”ما سید صدر را کشتیم تا یک خمینی دیگر در عراق پیدا نشود.”
این سخنان را “صدام حسین” برای توجیه به شهادت رساندن آیت الله سید محمد باقر صدر بر زبان آورد اما هزار معنی از خوف و هراس گرفته تا ضعف و سستی در همین اظهار نظر کوتاه او نهفته است. با تحلیل رفتار مردم عراق در همین سالها در می یابیم آن که کشته شد صدام بود و آنکه جاویدان ماند سید محمد باقر صدر بود……
شهید محمد باقر صدر فیلسوفی مفسر و بنیانگذار منطق استقرائی حوزه است. محمد باقر صدر و امام خمینی(ره) قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران با یکدیگر در تماس بوده اند. ایشان نهضت امام خمینی در ایران را روزنه امیدی برای نجات امت اسلامی می دانست.
تصویر تلگراف آقای محمد باقر صدر از بغداد به حضرات آیات خمینی، شریعتمداری، گلپایگانی و… در رابطه با حوادث مدرسه فیضیه قم (به زبان عربی)
او با نگارش کتابهای “فلسفتنا” و “اقتصادنا” مکاتب فلسفی مادی و اقتصادی مارکسیسم و کاپیتالیسم را به نقد کشید و از روشی نو در این مورد استفاده کرد.
شهید صدر در مدت حیات علمی خود شاگردان ارزندهای تربیت نمود که برخی از ایشان از فقهای معاصرند . او و بنت الهدی خواهر شهیدهاش به بیداری و اگاهی مردم میاندیشیدند و یکی از عواملی که زمینهساز شناسایی بیشتر او نزد مردم شد و آوازه او را از چهار دیوار مدرسه فراتر برد، ایراد سخنرانیهای ادیبانه و حماسی و خواندن اشعاری پر مایه بود که وی در مراسم عزاداری سرور شهیدان امام حسین(علیهالسلام) با بیان آهنگین و گفتار روان بدون کمترین درنگ، کلمات را ادا میکرد، همه را غرق در شگفتی میساخت.
وی سرانجام در سن ۴۶ سالگی به همراه شهیده بنت الهدی صدر توسط رژیم خون خوار بعث و به دستور صدام به شهادت رسید. صدام در مورد علت این اقدام خود می گوید:” ما سید صدر را کشتیم تا یک خمینی دیگر در عراق پیدا نشود.”
پس از شهادت محمد باقر صدر و خواهرشان، در روز ۲ اردیبهشت ۱۳۵۹ امام خمینی در پیامی ضمن محکوم کردن اقدام رژیم بعثی عراق، سه روز عزای عمومی اعلام کردند.
پیام امام خمینی پس از شهادت شهید صدر :
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
انا للَّه و انا الیه راجعون
با کمال تأسف حسب گزارش جناب آقاى وزیر خارجه که از منابع متعدده و مقامات کشورهاى اسلامى به دست آورده است و حسب گزارشاتى که از منابع دیگر به دست آمد. مرحوم آیت اللَّه شهید سید محمد باقر صدر و همشیره مکرمه مظلومه او- که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود- به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشى به درجه رفیعه شهادت رسیدهاند. شهادت ارثى است که امثال این شخصیتهاى عزیز از موالیان خود بردهاند؛ و جنایت و ستمکارى نیز ارثى است که امثال این جنایتکاران تاریخ از اسلاف ستم پیشه خود مىبرند. شهادت این بزرگواران که عمرى را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذراندهاند به دست اشخاص جنایتکارى که عمرى به خونخوارى و ستمپیشگى گذراندهاند عجیب نیست؛ عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند و ستمگران جنایت پیشه، دست خبیث خود را به خون آنان آغشته نکنند. عجب نیست که مرحوم صدر و همشیره مظلومهاش به شهادت نایل شدند؛ عجب آن است که ملتهاى اسلامى و خصوصاً ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاهها و سایر جوانان عزیز عراق از کنار این مصایب بزرگ که به اسلام و اهل بیت رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله- وارد مىشود بىتفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را یکى پس از دیگرى مظلومانه شهید کنند. و عجب تر آنکه ارتش عراق و سایر قواى انتظامى آلت دست این جنایتکاران واقع شوند و در هَدم اسلام و قرآن کریم به آنان کمک کنند… .
من از ردۀ بالای قوای انتظامی عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و درجهداران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشمداشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند همان سان که در ایران واقع شد؛ و یا از پادگانها و سربازخانهها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند. من از کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث مأیوس نیستم؛ و امیدوارم که با ملت عراق دست به دست هم دهند و این لکۀ ننگ را از کشور عراق بزدایند. من امیدوارم که خداوند متعال بساط ستمگری این جنایتکاران را درهم پیچد.
این جانب براى بزرگداشت این شخصیت علمى و مجاهد، که از مفاخر حوزههاى علمیه و از مراجع دینى و متفکران اسلامى بود، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت سه روز عزاى عمومى اعلام مىکنم، و روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت را تعطیل عمومى اعلام مىنمایم، و از خداوند متعال خواستار جبران این ضایعه بزرگ و عظمت اسلام و مسلمین مىباشم. و السلام على عباد اللَّه الصالحین. دوم اردیبهشت ۵۹
روح اللَّه الموسوی الخمینى “