معجزه حزب‌الله

سیدحسن نصرالله چگونه مقاومت را از یک ابزار صرفا نظامی به جنبشی فراگیر تبدیل کرد؟

ساخت اجتماعی مقاومت

سخنان سیدحسن نصرالله، فراتر از شعارهای سیاسی یا نظامی، نمادی از یک جهان‌بینی عمیق و همه‌جانبه بود که مفهوم «مقاومت» را به عنوان هسته مرکزی هویت، وجود و هستی انسانی و جمعی تثبیت می‌کند. سخنرانی‌های سیدحسن نصرالله تنها برای تحریک احساسات نبود، بلکه یک «گفتمان‌سازی نظام‌مند» بود. او با بیانی روشن، پیچیده‌ترین مفاهیم نظری را به زبان مردم ترجمه می‌کرد. گزاره مورد بحث ما، در این گفتمان چند کارکرد دارد؛ ابتدا یک تکلیف دینی- اخلاقی را به انرژی برای عمل جمعی تبدیل می‌کند، دوم به رنج‌ها و ایثارها معنابخشی می‌کند و مثلا شهادت نه یک پایان تراژیک، بلکه اوج تحقق کرامت در این جهان تفسیر می‌شود و سوم اینکه این گفتمان، خود را به لبنان محدود نمی‌کند و تمام مستضعفان جهان را خطاب قرار می‌دهد. این یک دعوت به مقاومت جهانی در برابر هر شکل از استکبار است.

نصرالله نه‌تنها یک سخنران ماهر، بلکه معمار روایت‌هایی بود که تجربیات روزمره و زیسته حامیانش را به یک روایت کلان و الهام‌بخش از مقاومت پیوند می‌زد. او با بهره‌گیری هوشمندانه از زبان نمادها و استعاره‌ها، از یادبود شهدا و قهرمانان مقاومت گرفته تا بازنمایی‌های عاطفی از رنج‌های جامعه محلی – مانند بمباران‌های اسرائیلی در جنوب لبنان یا محاصره‌های اقتصادی – روایتی می‌ساخت که فراتر از واقعیت‌های تلخ، افق‌های امید و استقامت را ترسیم می‌کرد. این خطابه‌ها که اغلب در سخنرانی‌های زنده یا پخش‌شده از پناهگاه‌های زیرزمینی ایراد می‌شد، افق انتظارات مردم را به دقت تنظیم می‌کرد؛ پیروزی را نه صرفاً به عنوان فتح نظامی، بلکه به عنوان حفظ کرامت و هویت جمعی تعریف می‌کرد؛ عقب‌نشینی را به عنوان تاکتیک استراتژیک برای بقا توجیه می‌کرد و تاب‌آوری را به مثابه یک ارزش اخلاقی و فرهنگی، ریشه‌دار در سنت‌های شیعی و مقاومت، معنا می‌بخشید. در واقع، این مدیریت انتظارات، فراتر از یک ابزار ارتباطی، نوعی حکمرانی هوشمندانه و پیشگیرانه به شمار می‌رفت؛ می‌توان آن را به عنوان سپری در برابر شکاف‌های احتمالی میان وعده‌های ایدئولوژیک و واقعیت‌های عملیاتی دانست. نصرالله با این رویکرد، سرمایه اجتماعی حزب‌الله را در دوران‌های فرسایشی – مانند جنگ ۲۰۰۶ یا بحران‌های اقتصادی لبنان – حفظ و حتی تقویت می‌کرد.

نقش سیدحسن نصرالله در ارتقای مقاومت حزب‌الله از یک گروه چریکی محدود به عملیات نظامی، به یک جنبش جامعه‌محور و چندبعدی، بیش از هر چیز در ۲ سطح کلیدی قابل ردیابی است. نخست، معماری یک شبکه گسترده و شبکه‌ای از خدمات اجتماعی و اقتصادی که خلأهای عمیق دولت مرکزی لبنان – بویژه در مناطق شیعه‌نشین مانند بقاع و جنوب بیروت – را پر می‌کرد. این شبکه، شامل مدارس، بیمارستان‌ها، مراکز بهداشتی و برنامه‌های حمایت از خانواده‌های شهدا و بیکاران، نه‌تنها سرمایه اجتماعی سازمان‌یافته‌ای تولید می‌کرد، بلکه حزب‌الله را به عنوان یک «دولت در سایه» تثبیت می‌کرد؛ جایی که مردم، به جای وابستگی به دولت ناکارآمد، به ساختارهای حزب متکی می‌شدند. دوم، بازتعریف مفهوم مقاومت از یک کنش صرفاً واکنشی و دفاعی – مانند حملات موشکی در برابر تجاوزات اسرائیلی – به یک کنش هویت‌ساز و ریشه‌دار در زندگی روزمره. نصرالله مقاومت را به عنوان یک سبک زندگی ترویج می‌کرد؛ از آموزش ایدئولوژیک در مدارس حزب تا جشنواره‌های فرهنگی که نمادهای مقاومت را در هنر و رسانه ادغام می‌کرد. این تحول، حزب‌الله را از یک نیروی حاشیه‌ای به یک بازیگر مرکزی در سیاست لبنان و منطقه تبدیل کرد و آن را به مثابه یک «حرکت همه‌جانبه» – با ابعاد اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی – بازسازی کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *