دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی
در سال ۱۳۴۲ همزمان با اوج نهضت امام، دو تن از « #روشنفکران » ماسونى به نامهاى #اصغر_مهدوى و #ایرج_افشار یکباره دفترى به نام مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سیدجمالالدین مشهور به افغانى را به نمایش گذاشتند!
لیکن نکته درخور بررسى و شایان نگرش اینکه چه رازى در کار بوده است که #روشنفکران_مرموز این مرز و بوم پیوسته همزمان با نهضتها و حرکتهاى عالمان اسلامى بر ضد زورمداران حاکم و جهانخواران استعمارگر، به بررسى و پژوهش پیرامون زندگى و کارکرد #سید مىنشستند و روزى با دستاویز «دفاع» و گاهى به بهانه «افشاگرى»، بر ضد او قلم مىزدند؟! #ایرج_افشار در مقدمه «مجموعه» یادشده آورده است:
… اسناد و کتب سید که در خانه امینالضرب بوده است سالهاى دراز از طرف (امینالضرب ثانى) حفظ و حراست شده است. دوست ارجمند من دکتر اصغر مهدوى، دانشیار دانشگاه تهران جمیع آنها را از میان خزانه گرانبهاى مکاتبات و نوشتجات پدرى خود مجزا ساخت و به من که از افتخار دوستى و محبتش برخوردارم افتخار بخشید..
نامبرده روشن نساخته است که دکتر اصغر مهدوى با آن «شوق تمام» که براى پخش این «مجموعه» داشته است، چگونه در پى گذشت نزدیک به پنجاه سال از عمر خود و بیش از هفتاد سال از شهادت سید، یکباره همزمان با آغاز نهضت امام در اندیشه جدا کردن این «سندها» از به اصطلاح خزانه گرانبهاى مکاتبات و نوشتجات پدرى خود افتاده است؟! چه رازى نهفته داشته است که «شوق» و آزمندى خود را براى پراکندن به اصطلاح سندهاى یادشده در درازاى دهها سال از زندگى خود، پنهان کرده است؟!
#ایرج_افشار براى آنکه بتواند آنچه را که به نام مجموعه اسناد به بازار آورده است با نوشتههاى #تقیزاده پیوند دهد و چهره سید را مرموز، پیچیده و ناشناخته بنمایاند در این مجموعه چند برگ به اصطلاح «سند» که نشاندهنده فراماسونى بودن سید مىباشد آورده است که مىتوان گفت اصولاً آن «مجموعه» را تنها براى به نمایش گذاشتن این سندها چاپ و پراکنده ساخته است.
در این سند که ادعا شده توسط مرحوم سید جمال نوشته شده است آمده : در لیله عاشورا دهم شهر محرم الحرام داخل لُج گردیدم و در آن زمان در مصر اقامت داشتم. سنه ۱۲۹۳
با چشم پوشى از پرسشهایى که درباره این یادداشت از نظر «خط» مطرح است نکتههایى در خور بررسى و نگرش است:
۱. هر انسان باسوادى مى داند که «عاشورا» با دهم شهر محرم برابر است، و آوردن آن دو به دنبال یکدیگر، کارى نیست که معمولاً از تحصیلکردههاى حوزه اسلامى سر بزند.
۲. جمله «در لیله عاشورا… داخل لج گردیدم» و جمله «آن زمان در مصر اقامت داشتم» با یکدیگر سازگارى ندارد؛ زیرا جمله نخستین به سبک و روش خاطرهنویسى است لیکن دومى با عنوان «در آن زمان» یادى از گذشتههاست و نیز «اقامت داشتم» که با فعل ماضى آمده است. اگر #سیدجمالالدین به خاطرهنویسى خو داشته و رویدادهاى زندگى خود را در دفترى یادداشت مىکرده است، آوردن جمله «در آن زمان در مصر اقامت داشتم»، چه مفهومى دارد؟ و اگر در روزگار دیگرى آن را نگاشته باید دید چه انگیزهاى او را به نگارش آن واداشته است؟!
۳. نکته سؤال برانگیز دیگر اینکه در زیر این یادداشت مهر « سید جمالالدین حسینى ۱۲۷۷ » زده شده است! مهر زدن پاى جملهاى از خاطرات، آن هم به شکلى که در کتاب یادشده دیده مىشود، به هیچوجه با عرف و عادت، سازگار نیست و اگر خوى سید چنین بوده است باید در زیر همه یادداشتهاى او این مهر دیده مىشد، لیکن در زیر دیگر یادداشتهایى که به نام او در کتاب یادشده آمده است، این مهر دیده نمىشود. آیا سید این مهر را تنها براى اینکه ماسونى شدن خود را براى همگان روشن سازد، ساخته است؟! آیا سید بر آن بوده است که ننگ ماسونى را مانند چک بانکى با مهر و امضا از خود به یادگار گذارد؟!
بهراستى اگر ما براى روشن کردن این موضوع که سید، حتى براى دورهاى کوتاه به سازمان فراماسونرى سرنسپرده است، هیچ سند و برهانى نداشته باشیم آیا مدرک یادشده به تنهایى گویا و نمایانگر این واقعیت نیست که ماسونى بودن سید از دروغهاى ساخته و پرداخته مزدوران استعمار براى بدنام کردن و به زیر سؤال بردن سید است؟!(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۰)
«سند» دیگر نامهاى است که #لژ_کوکب_الشرق در قاهره به شخصى به نام «#جمال_الدین» نوشته و به او خبر داده است که در جلسه اعضاى لژ با اکثریت آرا به عنوان رئیس لژ براى یک سال برگزیده شده است
درباره این نامه نیز بایسته است نکتههایى یادآورى شود:
۱. اگر مقصود از « #جمالالدین » سید جمال الدین اسدآبادى است باید با پیشوند «الشیخ» آورده مى شد. در کشورهاى عربى عنوان «شیخ» براى روحانیان از اهمیت ویژهاى برخوردار است و تنها در هنگام خوار داشتن از آوردن آن خوددارى مىشود. به ویژه اینکه لازمه محتواى نامه یادشده نیز تجلیل بیشتر از سید بوده که به ریاست لژ برگزیده شده است!!
۲. این نامه بدون آرم و سربرگ سازمان فراماسونرى است و در واقع نامه رسمى سازمان شمرده نمىشود. آیا باور کردنى است که سازمانى با آن سیستم پیچیده و گسترده، براى شخصیتى که به ریاست یکى از لژهاى آن برگزیده شده است، نامه غیررسمى و فاقد عناوین معمولى بفرستد؟!
۳. آنان که ماسونى بودن سید را مطرح کردهاند، خود اعتراف دارند که سید پس از پیوستن به فراماسونرى، دیرى نپایید که از آن بیرون آمد و یا بیرونش کردند، بنابراین چگونه پذیرفتنى است که عضو تازه واردى را که هنوز بهدرستى آزمایش نشده است، به ریاست لژ برگزیده باشند؟!
۴. تاریخ این نامه سال ۱۸۷۸ مىباشد در صورتى که سید در همین سال بنا بر فرمان ارباب فراماسونها (#استعمار_انگلیس) از مصر بیرون شده بود و اصولاً در مصر حضور نداشت تا به مراسمى در لژ فراخوانده شود.
برگهاى دیگرى نیز پیرامون ارتباط سید با فراماسونها در این «مجموعه» آورده شده است که اگر ساختگى نباشد دست کم نمى تواند براى اثبات ماسونى بودن سید گواه درخور توجهى باشد و چون در این دفتر براى بررسى زندگى سید جمال و نقش مزدوران استعمار در ناپسند نمایاندن چهره سید، مجالى نیست، ناگزیر آن را مىگذاریم و مىگذریم و برآنیم که به یارى خداوند در فرصتى مناسب به بررسى زندگى سید و نوشتههاى دیگران درباره او بنشینیم و از روى دروغپردازىها و نیرنگبازىها و خیانتهایى که پیرامون سید انجام گرفته است پرده برداریم.
لیکن نکتهاى که بایسته است پیرامون مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده… ناگفته نماند این است که سازمان فراماسونرى، هیچگاه رخصت نمىدهد که سندها، نوشتهها و دیگر نشانههاى فراماسونى یکى از اعضاى سازمان، پراکنده شود و در دسترس مردم قرار گیرد، اکنون باید دید که چگونه به اصطلاح «اسناد و مدارک» ماسونى بودن سید را آشکارا چاپ و پراکنده ساختند؟!
اسماعیل رائین آورده است: … چون براى سید بازماندگانى نبوده، #سازمان_فراماسونرى نمىدانسته است که نوشتهها، سندها و کتابهاى سید در کجا و در دست چه کسانى قرار دارد؛ از این رو به آن دست نیافته و سرانجام آن سندها و نوشتهها چاپ و پراکنده گردیده است!!
این دسته از نویسندگان بر آن بودهاند، چاپ و پخش مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره #سید_جمال را بر خلاف سیاست سازمان فراماسونرى بنمایانند و اینگونه وانمود کنند که با پخش این «مجموعه» در واقعیت فراماسونها غافلگیر شدند، لیکن آنچه که این دروغ را بر ملا و نیرنگبازان را رسوا مىکند، این است که نه تنها حاج امینالضرب از اعضاى #فراماسونرى بوده است بلکه #اصغر_مهدوى و #ایرج_افشار که «مجموعه» یادشده را دستهبندى کرده و در دسترس مردم گذاشتهاند نیز از ماسونها مىباشند و اصولاً بیشتر آنان که سید را فراماسون وانمود کردهاند، خود از سرسپردگان سازمان فراماسونرى مىباشند…(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۲-۸۸)