ارتباط انسانها اگر بر پایه آراستگی و وارستگی نباشد، طبعاً با ناسازگاری، به درگیری و کشمکش میان توانمندان و ناتوانان کشیده خواهد شد و آن کسانی که از زور و قدرت افزونی برخوردارند با انحصارطلبی، تمامخواهی، قانونشکنی و تجاوزگری تلاش میکنند بر ناتوانان، ناداران و مستضعفان چیره شوند و آنان را زیر سلطه خود به بردگی، بندگی و ذلت و خواری بکشند.
تاریخ از دورههای گذشته تا به امروز شاهد کشمکشهای خونین و جانکاه میان زورمداران و فزونخواهان، که هرگز احساس سیری نمیکنند، با تودههای ناتوان و محرومی است که در راه رهایی از چنگ سلطهجویان و ستمپیشگان به جان میکوشند و برای گرفتن حق خود از پای نمینشینند.
در درازای تاریخ نمرودیان، فرعونیان، بتپرستان جزیرهالعرب، یزیدیان، امویان، عباسیان و شاهان ایران و روم را میبینیم که در راه سلطه بر تودههای ناتوان و محروم و به بردگی کشاندن آنان به چه جنایتهایی دست زدند که روی تاریخ را سیاه کردند و به دنبال آن قلدرمآبانی مانند استالین، چرچیل و هیتلر را میبینیم که برای بلعیدن جهان از هیچ جنایتی پروا نکردند و دنیا را به آتش و خون کشیدند؛ چون میدانستند که جز با خونریزی، جنگافروزی و تجاوز نمیتوانند سلطه خود را استواری بخشند و ملتها را استثمار کنند.
دستنشاندگان خودفروخته و گماشتگان بیاراده قدرتهای جهانی و دولتهای استعماری نیز با تأسی از اربابان قلدرمآب، پایههای حکومت خود را بر خودکامگی، قانونشکنی، بیدادگری و خفقان استوار میکردند و اکنون نیز با همین شیوه غیر انسانی بر ملتهای ستمدیده حکم میرانند و از قانون و قانونمداری و موازین انسانی و اخلاقی گریزانند.
اصولاً قانونمداری و قانونخواهی و پایبندی به قانون از بزرگترین نشانههای تمدن، فرهنگ و انسانیت است. انسانهای تکاملیافته و آراسته میتوانند پایبند به قانون باشند، به قانون احترام بگذارند و در مرز قانون حرکت کنند. اما جاهطلبان خودپرست و مغرور که شهوت مقام آنها را کور و کر و از خوی انسانی و اخلاقی تهی کرده است هیچگاه نمیتوانند در مرز قانون حکومت کنند. قانونمداری با مقامپرستی و جاهطلبی مغایرت دارد.
رضاخان سوادکوهی معروف به رضا پالانی از روزی که طبق سیاست استعمار انگلیس برای آنکه خون ملت ایران را در شیشه کند و روحیه آزادیخواهی و آزاداندیشی را در مردم بخشکاند، به صحنه آورده شد، جز زورگویی، قلدری و خودکامگی اندیشهای نداشت و روش دیگری بلد نبود. از آغاز، پیش از آنکه به سلطنت برسد با ملت ایران با سرنیزه برخورد کرد، مردمی را که در مجلس شورای ملی در اعتراض به خودکامگیهای او اجتماع کرده بودند با چماق و سرنیزه مورد ضرب و شتم قرار داد، با قانونشکنی و ایجاد رعب و وحشت و خفقان مجلس شورای ملی را بر آن داشت که به سلطنت او رأی دهند. با زور و قلدری مانند دزدهای سر گردنه زمینها و املاک مردم را به چنگ آورد و به نام خود ثبت کرد. با شیوه فاشیستی چادر از سر زنان کشید و طرح لباس متحدالشکل را اجرا کرد. با دیکتاتوری و سفاکی و به راه انداختن جوی خون به اجتماعکنندگان مسجد گوهرشاد تاخت؛ با زیر پا گذاشتن قانون، مخالفان خود را یکی پس از دیگری از میان برد و مدرس را به شهادت رسانید.