نامه حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید حمید روحانى به حجتالاسلام والمسلمین شیخ مهدى کروبى
«هوالعزیز»
آنچه اکنون در درسترس خوانندگان عزیز قرار میگیرد، نامهاى است که در تاریخ ۲۹ اردیبهشت/۱۳۸۸ به دوست دیرینهام جناب آقاى کروبى نگاشتم. بر این امید بودم که نامبرده به خود آید و از کژراهه برهد و به انتشار این نامه هیچگاه نیازى نباشد، لیکن چه توان کرد که دستهاى مرموز عناصر پشت پرده، رخصت اندیشیدن را از او سلب کردهاند و او را به ورطهاى افکندهاند که راه بازگشت ندارد و هر روز بیش از پیش از اسلام و امام «سلامالله علیه» دور میگردد به گونهاى که امروز هر گونه دفاع از اسلام، انقلاب و رهبرى را «دینفروشی»!! میخواند و همصدایى با آمریکا، صهیونیستها و دیگر دشمنان اسلام را «دینمداری»!! میداند.
اگر حضرت امام در قید حیات بودند، بیتردید امروز با آقاى شیخ مهدى کروبى همان برخوردى را میکردند که دیروز با آقاى شیخ حسینعلى منتظری کردند. حضرت امام که آقاى منتظرى را «فاسد، فاسق و مفسد» خواندند براى این بود که میدیدند نامبرده با تأثیرپذیرى از منافقان و جاسوسان حاکم بر بیت خود به نامهپراکنى دست میزند و دروغپردازیها و شایعهسازیهاى بى شرمانه اطرافیها را به عنوان «وحى منزل» در نامههاى خود منتشر میسازد، کارى که امروز جناب آقاى کروبى به آن مبادرت میورزد و خوراک چرب و نرمى براى رادیوهاى استکبار جهانى و رژیم صهیونیستى فراهم میسازد. اعاذناالله من شرور انفسنا
سیدحمید روحانى ـ ۲۵مرداد/۱۳۸۸
«هوالعزیز»
فذکر فان الذکرى تنفع المؤمنین
برادر گرامى حجتالاسلام والمسلمین حاج آقاى کروبى
تسلیم و تحیت وافر بعرض رسانیده به دعوات خالصانه یادآورم
در تاریخ ۲ اسفندماه گذشته تلفنى با جنابعالى احوالپرسى کردم و فرصتى را براى دیدار و گفتگو خواستم پاسخ دادید حتما وقتى را براى ملاقات مشخص میکنم و به شما خبر میدهم، لیکن تا امروز که زمان درازى از آن تاریخ میگذرد خبرى ندادید از این رو، ناگزیر شدم آنچه را که میخواستم حضورى با شما در میان بگذارم به صورت کتبى تقدیم دارم، امیدوارم که ارسال آن مایه آزردگى خاطر مهر مظاهر جنابعالى نگردد و رنجیدگى از اینجانب را فزونى نبخشد. دوستى و دلبستگى و پیشینه دیرینهاى که میان ما وجود دارد ایجاب میکند که در این برهه حساس که جنابعالى را در ورطه خطرناکى میبینم آرام و بیتفاوت نمانم، زنگ خطر را به صدا درآورم و این کمترین کاریست که میتوانم در عوالم دوستى و برادرى به عنوان حقشناسى انجام دهم «تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال».
جناب آقاى کروبى
آن روز که من و شما به همراه حاج آقاى جمارانى آن نامه غمبار را به آقاى منتظرى نگاشتیم هرگز مرا این باور نبود که روزى من ناگزیر شوم هشدارنامهاى همسان براى جنابعالى بنگارم و همان نکتههاى تلخى را که به او گوشزد کردیم به جنابعالى یادآور شوم.
این نکته که جنابعالى امروز روشى ناهمگون با گذشتههاى درخشان خود در پیش گرفتهاید و شاید موضعى همسان با آقاى منتظرى دارید، حتما براى آن جناب شگفتآور و باورنکردنى باشد، از این رو رخصت میخواهم که پیش از هر گونه بحث و بررسی، به دفتر خاطراتم نگاهى داشته باشم و به دیدگاه گذشته جنابعالى گذر کنم:
دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۶۷ ـ ساعت ۴۰/۲۲
سرگرم مطالعه بودم که تلفن منزل به صدا درآمد، حاج خانم کروبى بودند که پس از حال و احوال مختصر گوشى را به حاج آقاى کروبى دادند. آقاى کروبى از من خواست به منزلشان بروم، خواستند ماشین بفرستند، گفتم خودم میآیم. بیدرنگ رهسپار منزل او شدم، آقاى کروبى از دست آقاى منتظرى سخت گرفته و کلافه بود میگفت این روزها سخنان آقاى منتظرى در سخنرانیهایى که میکند دشمن شادکن و دهنکجى به نظام جمهورى اسلامى ایران است، تهمتهاى ضدانقلاب را تکرار میکند، به دوستان چندین ساله خود بیاعتماد شده است و حرفهاى افرادى را که دور و برش را گرفتهاند قبول دارد و آن حرفها را وحى منزل میداند و جوسازیها و دروغپردازىهاى آنان را دائم تکرار میکند و سخنان او امروز خوراک تبلیغاتى براى رادیوهاى بیگانه شده است، نمیدانم باید با او چه کار کرد؟ گفتم همه اینها را که گفتید میدانم و بیش از یک سال است به شما پیشنهاد دادهام و چند بار هم تکرار کردهام که بیا با هم نامهاى خطاب به او بنویسیم و هشدار دهیم شاید به خود آید و اگر در روش خود تجدید نظر نکرد این نامه را منتشر کنیم. آقاى کروبى گفت: این درست نیست که ما به قائم مقام رهبرى نامه تندى بنویسیم و حرمتشکنى کنیم و بعد هم او را تهدید کنیم که اگر به حرفهاى ما گوش نکردید این نامه را منتشر میکنیم! گفتم ما نمینویسیم که اگر به حرفهاى ما گوش نکردید، این نامه را منتشر میکنیم بلکه روى نقاط ضعف او انگشت میگذاریم و توضیح میخواهیم، یا ما را میخواهد و درباره روش و منش خود توضیح میدهد، در آن صورت میتوانیم با بحث و گفتگو او را به برخى از اشتباهاتش متوجه سازیم و او را از کژراهه برهانیم. شاید ما را نپذیرد و با ما گفتگو نکند لیکن نسبت به رفتار و گفتار خود تجدید نظر کند که خیلى ارزشمند است. پس از این گفتگو آقاى کروبى موافقت کردند که نامهاى خطاب به آقاى منتظرى بنویسیم و تأکید داشت که نامه تند نباشد.
جناب آقاى کروبى
چنانکه میبینید محورهاى اعتراض و انتقاد جنابعالى به آقاى منتظرى در آن روز در این چند نکته خلاصه میشد:
۱- اظهارات دشمنشادکن در سخنرانیها و مصاحبهها
۲- تکرار اتهامات دشمن به نظام جمهورى اسلامی
۳- ذهنیت و بیاعتمادى نسبت به دوستان دیرینه
۴- باورمندى نسبت به دگراندیشان و مخالفان و معاندان
۵- دهنکجى به نظام
اکنون بایسته است به بررسى دیدگاهها، موضعگیریها و سخنرانیهای جنابعالى بپردازیم و ببینیم موضع امروز شما با آنچه که آقاى منتظرى را به جرم آن مورد عتاب و خطاب قرار دادیم و محکوم کردیم تفاوتى دارد؟ یا خداى نخواسته همان راه و روش و خطا و لغزش او را امروز جنابعالى ندانسته و ناخودآگاه در پیش گرفتهاید و در واقع آن عناصر مرموز و نیرنگبازى که دیروز آقاى منتظرى را به چالش کشیدند و از ملت و نظام گرفتند امروز با همان شیوه و تاکتیک شما را در میان گرفتهاند و دور شما گرد آمدهاند و میخواهند شما را به همان شیوه و شگرد از ملت و پیشینه درخشانتان جدا سازند.
جناب آقاى کروبى
چرا یکباره به دوستان دیرینه و پنجاه ساله خود پشت کردید و آنان را معاند و مغرض پنداشتید؟! این چه دست مرموزى بود که جنابعالى را توانست از یاران و همرزمان دیرینه جدا سازد و براى شما نسبت به آنان ذهنیت پدید آورد؟! چه راز مگویى در کار بود که برخى از عناصر مرموزى که جنابعالى تا دیروز آنان را مخالف امام و انقلاب اسلامى میدانستید، یکباره «مقرب الخاقان» شدند و آنان را یار و دلسوز خود و زبان گویاى خویش پنداشتید و با طناب آبیرنگ! آنان به چاه رفتید؟!
آیا به یاد دارید که آقاى ابطحى را «عامل نفوذى مشارکتیها» میدانستید و میگفتید دفتر ریاست جمهورى را به پایگاه مشارکتیها بدل کرده و آقاى خاتمى را در محاصره عناصر مشارکتى قرار داده به گونهاى که ما نمیتوانیم یک جلسه مشورتى با او داشته باشیم؟! آیا به خاطر دارید که از دست آقاى ابطحى مینالیدید که میخواهد مشارکتیها را در همه محافل نفوذ دهد و گفتید در جلسه « مجمع روحانیان مبارز» خطاب به او گفتهاید «دفتر ریاست جمهورى را که به پایگاه مشارکتیها بدل کردهاید، حالا خواهش میکنم مجمع را به پایگاه دیگرى براى آنها تبدیل نکنید»؟! آیا این «عامل نفوذى مشارکتیها» امروز براى پیشبرد آرمانهاى مقدس امام و انقلاب اسلامى به سراغ شما آمده یا خداى ناکرده در جنابعالى دگرگونى پدید آمده که او را به طمع انداخته است؟!
جناب آقاى کروبى
هیچ اندیشیدهاید که در شما چه ناخالصى پدیده آمده است که مهرهها و چهرههاى مرموزى مانند قوچانی، باقی، سحرخیز، ابطحی، دباغ و…و… شما را از سنخ خود یافتهاند و پشت سر شما قرار گرفتهاند؟! آیا شما بر این باورید که این حضرات به ویژه جناب آقاى دباغ امروز شما را در خط امام و انقلاب میدانند که از شما حمایت میکنند؟! شما در یک سخنرانى اعلام کردید «… من همان مهدى کروبى خط امام هستم… و به این خط عشق میورزم…»!! (اعتمادملى ۲۱/۲/۸۸) با عرض پوزش باید بگویم مطمئن باشید که اگر جنابعالى در عمل ـ نه در شعار ـ «همان مهدى کروبى خط امام» بودید، این مهرهها و چهرههایى که امروز شما را در میان گرفتهاند و گرداگرد شما به پایکوبى و دستافشانى پرداختهاند، هیچ گاه به شما نزدیک نمیشدند و به شما بها نمیدادند و با شما همانگونه برخورد میکردند که تاکنون با پیروان راستین راه امام برخورد کرده و میکنند.
اگر میخواهید دریابید که دشمنان امام و انقلاب اسلامى درباره جنابعالى چگونه میاندیشند و دید و دأب شما را چگونه ارزیابى میکنند، نکتهاى را که آقاى دباغ درباره میرحسین موسوى آورده است با ریزبینى و تیزبینى گذر کنید: «…من در سخنان آقاى موسوى نکته تازهاى نمیبینم، در عملکردش هم کار دلچسبى مشاهده نمیکنم، گمان میکنم با افکار پیشیناش وداع نکرده است و به رغم اینکه گاهى در سخنرانی اشارات تازهاى دارد، اما ریشهها، همان ریشههاى پیشین است…»!! (اعتماد ملى ۲۱/۲/۸۸)
جان کلام اینجاست که این عناصر بیگانهزده و انقلاببرانداز در کنار کسانى لانه میکنند که بدانند و دریابند که آن کسان «با افکار پیشیناش وداع کرده است»! و از انقلاب اسلامى دست شسته است و چون امروز دریافتهاند که جناب آقاى کروبى با هزاران آه و افسوس «با افکار پیشیناش وداع کرده است»، گرد او را گرفتهاند تا با دست و زبان او بتوانند امیال و اغراض شیطانى خود را به اجرا درآورند.
بایسته یادآوریست که اینجانب دیرزمانیست دریافته است که چرخش تندى در موضع جناب آقاى کروبى پدید آمده است، دست کم از آن روزى که باند ایشان به جایگاه ریاست جمهورى دست یافتند و یکباره همه آن شعارهاى انقلابى و ضدآمریکایى را کنار گذاشتند و اینجانب در دیدارى با حاج آقا کروبى درباره موضع باند او توضیح خواستم و پاسخ او این بود: امروز دیگر شعارهاى ضدآمریکایى بردى ندارد! امروز دیگر دنیا اینگونه شعارها را برنمیتابد!! مورد دیگرى که اینجانب را به این واقعیت تلخ رسانید که جناب آقاى کروبى «با افکار پیشیناش وداع کرده است» واکنشى بود که او در برابر شعار مقدس امام مبنى بر «اسرائیل بایستى از صفحه روزگار حذف شود» که از سوى رئیس جمهور امروز ایران مطرح شده بود، از خود نشان داد. آقاى کروبى اینجا و آنجا در انتقاد به این موضع رئیس جمهور، پیوسته تکرار میکرد که «امام به شهید رجایى گفته بود من حالا یک حرفى بزنم، شما به موضع من کارى نداشته باشید شما ببینید در عرف بینالملل در موارد مختلف چگونه باید برخورد کرد»!!، و نیز روى این نظر تأکید داشت که شعارهاى امام تنها برازنده خود امام است و هر کسى نشاید آن را به زبان آورد؟!
حضرت آقاى کروبى
آیا بهتر از این میتوان راه امام را بیرهرو ساخت؟ و خط امام را کور کرد؟ آیا از دید جنابعالى امام آنچه را که میگفت باور نداشت و سخنان او جنبه شعار داشت؟ و اصولاً شعارها و دیدگاههاى امام درخور پیروى و الگو نیست؟ میبینید عناصر وابسته به بیگانه و مزدوران سرسپرده به شیطان بزرگ و صهیونیسم بینالملل چگونه توطئههاى امامزدایى را به دست عناصر خوشسابقهاى چون جنابعالى پیاده میکنند؟ تا دیروز تلاش میکردند که راه حضرت امام حسین(صلواتالله علیه) و راه عاشوراییان را بیرهرو سازند و نهضت عاشورا را منحصر به آن حضرت و یاران او بنمایانند که انگار در خور الگوبردارى نیست و امروز از زبان کسانى مانند جنابعالى میکوشند که راه امام را بیرهرو سازند و اندیشههاى امام را به موزه تاریخ بفرستند که صد البته «عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند».
شما در توجیه همکارى خود با عناصر معلومالحال و نوکران وظیفهخوار یا بیمزد و مواجب آمریکا چنین داد سخن دادهاید: «… ما اگر بخواهیم به هر بهانهاى افراد را از خود طرد کنیم یک روزى بگوییم صهیونیست دشمن است(؟!!) یک روز بگوییم پایگاه و بلندگوى دشمن است که درست نیست، دشمنسازى که هنر نیست، ما باید سعى کنیم همه کسانى را که در کشور زندگى میکنند زیر یک سقف گردآوریم و اصل براى آن کشور و نظام است. ما براى جذب کردن آمدیم، نه براى دفع کردن…» (اعتماد ملى ۲۱/۲/۸۸)
اولا این دیدگاه امروز جنابعالی، سیاست دیرینه مهدى قاتل (بنا به تعبیر امام(س)،) بود که در بیت آقاى منتظرى به اجرا درآمد و عناصر منافق، لیبرال، سکولار، دگراندیش و… زیر عنوان «ترکشخوردهها» در آنجا گرد آمدند و حرفهایشان را از زبان آقاى منتظرى بازگو کردند و اکنون به برکت حضور باقیها در کنار شما میبینیم که تز باند مهدى هاشمى نیز گویا از سوى جنابعالى پذیرفته شده است. ثانیا اگر امروز به راستى نظر جنابعالى این است همه کسانى را که در کشور زندگى میکنند «زیر یک سقف گردآوریم»، چرا برخى از کسانى که با «انجمن حجتیه» ارتباط دارند و آن گروهک را زیر پر گرفتهاند، از نظر جنابعالى به زیر سئوالاند و جنابعالى آنان را مورد نکوهش قرار میدهید؟ ثالثا جنابعالى که چنین دید بازى دارید! و از چنین سعه صدری! برخوردارید که میخواهید «همه کسانى را که در کشور زندگى میکنند زیر یک سقف گرد» آورید! چرا تحمل چاپ یک نامه تاریخى از آیتالله مصباح را در فصلنامه پانزده خرداد نداشتید و با اینجانب به سبب چاپ آن نامه قطع ارتباط کردید؟! رابعا آیا میتوانید توضیح بفرمایید منظور از آن «سقف» که قرار است «همه کسانى را که در کشور زندگى میکنند» زیر آن گرد آورید در کجا قرار دارد؟ به نظر میرسد آن «سقف» ستاد انتخاباتى جنابعالى باشد، از این رو، عناصر ضدانقلاب، سکولار، ناباور، آنگاه که در زیر «سقف» ستاد قرار بگیرند غسل تعمید مییابند! و «سیئات اعمالشان به حسنات» بدل میگردد!! آقاى دباغ و آقاى باقى تا روزى که زیر این سقف قرار نگرفتهاند، خطرناک، مرموز، و غیر قابل اعتمادند لیکن آنگاه که در ستاد انتخاباتى جناب آقاى کروبى ثبت نام کردند «منا اهل البیتند»! آقاى ابطحى تا روزى که در کنار آقاى خاتمى باشد «عامل نفوذى مشارکتیها» است و باید از او برحذر بود، لیکن روزى که در زیر «سقف» ستاد انتخاباتى جناب کروبى قرار گرفت فرزند انقلاب است!! و همه باید بدانند که «ما براى جذب کردن آمدیم، نه براى دفع کردن»!! آیا احتمال نمیدهید که این حب جاه و مقام است که مشکلساز شده باشد؟ آقاى منتظرى نیز بر آن بود همه کسان را (ترکشخوردهها را) در زیر یک سقف گردآورد و البته «سقف» مورد نظر او «بیت» بود، کسانى که در زیر آن سقف قرار میگرفتند، حتى قربانیفر (جاسوسسیا) نیز از هر زشتى و پلیدى مبرا بودند و او بر خود واجب میدانست که با همه قوا از آنان پشتیبانى کند و آنان را مورد ستایش قرار دهد! زینهار که پا جاى پاى آقاى منتظرى نگذارید.
جناب آقاى کروبى
جنابعالى آن روز از آقاى منتظرى نگران و ناراحت بودید که سخنان دشمن شادکن بر زبان میراند و به نظام جمهورى اسلامى دهنکجى میکند، چرا شما پیوسته سخنانى بر زبان میآورید که مایه شادى شیطان بزرگ، رژیم صهیونیستی، سلطنتطلبان ورشکسته و ضدانقلابهاى درونمرزى و برونمرزى شود؟ و خوراک و تبلیغاتى براى بوقهاى شیطان بزرگ و صهیونیسم بینالمللى و… فراهم آورد؟؟ با نگاهى به روزنامه «اعتماد ملی» این تیترهاى آمریکاپسند جلب نظر میکند:
«اعدام کودکان را متوقف کنید»! (۸/۲/۸۸)
«هولوکاست واقعیت دارد»! (۱۰/۲/۸۸)
«با ماجراجویى در سیاست خارجى مخالفم»! (۱۷/۲/۸۸)
مبادا همانها که دیروز اینگونه سخنان دشمن شادکن را براى آقاى منتظرى دیکته میکردند، امروز به زبان شما بگذارند و از زبان شما به نظام جمهورى اسلامى آسیب برسانند، دور از واقعیت نیست که عناصر وابسته به سازمانهاى سیا و موساد سالیان درازى مترصد بودهاند تا چنین روزهایى که رژیم صهیونیستى به جرم قتلعام کودکان در غزه در جهان بیآبرو شده است، بتوانند با اینگونه تیترهاى ننگبار افکار جهانیان را از جنایات آن رژیم منصرف سازند و جنابعالى با خوشباورى بر این گمانید که با یک عذرخواهى خشک و خالى از مردم، تأثیر سوء این تیتر را در جهان از میان بردهاید!! باید بدانید افکار عمومى در جهان هیچ گاه باور نخواهند کرد که چهرهاى به نام شیخ مهدى کروبى که چند دوره ریاست مجلس را بر دوش داشته تا این پایه بیاراده و بیاختیار باشد که چند مهره دست و رو نشسته او را بگردانند، بچرخانند و به نام او دروغ بسازند و تیتر بتراشند، برداشت مردم جهان این خواهد بود که رئیس مجلس سابق در برابر سیل اعدام کودکان در ایران به اعتراض برخاست و از مقامات مسئول خواست این اعدامها را متوقف کنند، لیکن بعد از فشار و تهدید حاکمان قدارهبند!! ایران ناگزیر شد آن را تکذیب کند و عذر بخواهد! تاریخنویسان غربى و قلمبهمزدان درونمرزى آنان در آینده نیز با همین تحلیل و برداشت به بررسى اینگونه عنوانها خواهند نشست و نظام جمهورى اسلامى و در واقع اسلام را به زیر سئوال خواهند برد. میبینید که عناصر همراز و همراه که جنابعالى آنان را در زیر یک سقف گردآوردهاید چگونه از زبان جنابعالى تیشه به ریشه نظام زدند؟ چنانکه این عناصر دیروز از آقاى منتظرى نیز چنین سوء استفادههایى کردند و از زبان و قلم او اتهاماتى بر امام، نظام و اسلام وارد کردند که با آب زمزم نیز پاک نمیشود. نکته درخور نگرش اینکه جنابعالى در نامه خود به شوراى نگهبان یادآور شدهاید که: «… نمیدانم که آیا اعضاى محترم شوراى نگهبان به رسانههاى بیگانه توجه دارند که تا چه اندازه از این سخنان سوء استفاده کرده… آیا نباید از حیثیت نظام در این مورد دفاع کرد؟… (اعتماد ملى ۱۸/۱/۸۸) از اینکه جنابعالى در اندیشه دفاع از حیثیت نظام هستید! و اینکه میدانید رسانههاى بیگانه از سخنان مسئولان نظام تا چه اندازه سوء استفاده» میکنند! در خور قدردانی، سپاسمندى و امیدوارى است! لیکن بایسته است که جنابعالى به این پرسش پاسخ دهید که آیا این تنها «اعضاى محترم شوراى نگهبان» هستند که بایستى مراقب باشند که «رسانههاى بیگانه از سخنان آنان سوء استفاده نکنند و سخنانى بر زبان نیاورند که مایه بهرهگیرى نارواى رسانهها و دستگاه تبلیغاتى بیگانگان شود؟! جنابعالى هر آنچه بگویید، بنویسید و یا اطرافیهاى شما، به نام شما به دروغ و راست تیتر بتراشند، خوراک تبلیغاتى براى رسانههاى بیگانه فراهم نمیسازد؟! و آب به آسیاب دشمن نمیریزد؟! آقاى منتظرى بر این باور بود که آنچه میگوید و مینویسد، مایه استوارى نظام جمهورى اسلامى است!! حتما امروز هم باند واداده و ورشکستهاى که دور شما گرد آمدهاند به شما باوراندهاند که گفتار و نوشتار شما حیثیت نظام را در خارج بیمه میکند و به نظام جمهورى اسلامى آبرو و اعتبار میبخشد!! جهانیان از اینکه ایران چنینچهره مترقی، روشنفکر و راستگویى به نام «مهدى کروبى» دارد به خود میبالند و به او افتخار میکنند که این ابر مرد در برابر اعدام سیلآساى کودکان، به پا خاسته و شجاعانه خواهان توقف این جنایت شده است!
جناب آقاى کروبى
جنابعالى روى ماجراى هولوکاست تا چه پایهاى تحقیق مطالعه و بررسى کردهاید که چنین قاطع و صریح میگویید: «هولوکاست واقعیت دارد»!! (اعتماد ملی۱۰/۲/۸۸) اگر به راستى درباره این ماجرا مطالعه دارید! و تحقیق علمى و مستند صورت دادهاید! و اسنادى بر این ادعاى خود به دست آوردهاید خوبست که دستاورد علمی! و پژوهشى خود را درباره هولوکاست انتشار دهید!، همچنانکه روژه گارودى و دهها دانشمند غربى با دلایل عقلى و قراین و شواهد علمى هولوکاست را رد کردهاند، جنابعالى نیز با دلایل و شواهد متقن! آن را اثبات کنید! و اگر اصولاً در این مورد کوچکترین اطلاع و مطالعهاى ندارید و دیگران براى جنابعالى این موضوع را دیکته کردهاند و به دست شما دادهاند، کاش لحظهاى درنگ میکردید و میاندیشیدید که این نفوذیهاى مرموز و سرسپرده از مطرح کردن این جریان چه نقشهاى در سر دارند؟ و از زبان جنابعالى به کدام یک از زورمداران مقتدر و فزونخواه جهان چراغ سبز نشان میدهند؟! آیا جنابعالى لحظهاى نیاندیشیدهاید که پیش کشیدن جریان هولوکاست در این شرایط چه لزومى دارد و چه گرهاى از مشکلات این کشور باز میکند؟ البته بعید نیست که اطرافیان مترقى و دموکراتمآب جنابعالى دستور گرفته باشند که نه تنها هر ایرانى را زیر یک «سقف» گردآورند، بلکه جهانیان و در پیشاپیش آن، صهیونیستها را نیز زیر یک «سقف» گردآورند! چون «براى جذب کردن آمدیم، نى براى دفع کردن» !! و شاید اکنون نیز در گوش جنابعالى زمزمه میکنند که موضع شما درباره هولوکاست، ایران را از یک حمله اتمى نجات داد! فشار اقتصادى را کاهش داد!! ایران را از ورشکستگى رهایى بخشید! افکار جهانیان را نسبت به ایران دگرگون کرد و از همه مهمتر اینکه ایران را از انزوا رهانید و به جامعه جهانى بازگردانید!! و… و… از این رو، میبینیم مطالبى که براى شما تهیه و دیکته میشود به گونهاى است که انگار استکبار جهانى در سرنوشت انتخابات نقش زیربنایى دارد و همانگونه که حضرت کروبى براى گردآورى آراى مردم ایران باید صلح کل شود و با همه اندیشهها، باورمندیها و دیدگاهها خود را همراه و همفکر بنمایاند، با سیاستبازیهاى استکبار جهانى نیز انگار ناگزیر است همراهى نشان دهد، هولوکاست را به رسمیت بشناسد، از حماس و حزبالله هرگز سخنى نگوید، شعار ملى ـ مردمى «انرژى هستهاى حق مسلم ماست» را نادیده بگیرد و رسماً اعلام کند «با ماجراجویى در سیاست خارجى مخالفم» (اعتماد ملى ـ ۱۷/۲/۸۸) و با این فراز آمریکاپسند دل شیطان بزرگ، صهیونیسم بینالملل و دیگر جهانخواران و فزونخواهان را نیز به دست آورد!!
جناب آقاى کروبى
استکبار جهانى و عناصر و عوامل نفوذى آن و نیز مهرهها و گروهکهاى بیگانه از راه و مرام مردم، از ترفندهایى که براى به زیر سئوال بردن حرکتهاى انقلابى و حماسى و عملکردها و موضعگیریهاى مردمی، به کار میگیرند نعل وارونه و سیاهنمایى است، آنگاه که در برابر موضع حماسى و انقلابى ملتها ناتوانیهایشان آشکار میشود، با نیرنگبازی، پشتهماندازی، جاروجنجالهاى تبلیغاتی، فریبکارى و هوچیبازى تلاش میکنند ناتوانیهاى خود را لاپوشى کنند و درماندگی، فرومایگى و بیچارگى خود را تاکتیکی، مقطعى و حتى پیروزى بنمایانند و پیروزیهاى چشمگیر ملتها را ظاهری، روبنایى و زودگذر وانمود کنند. در منطق استکبار جهانى و عوامل آن، انقلاب اسلامى ایران طبق خواست آمریکا بود!! و به نفع آمریکا تمام شد! سیاست آمریکا اقتضا میکرد که ملت ایران دست آن ابرقدرت را از سرنوشت ایران قطع کند! و مهره دستنشانده و بیاراده آن (محمدرضا پهلوی) را از ایران بیرون بیندازد!! تصرف لانه جاسوسى بزرگترین خدمت را به آمریکا کرد! و به ادعاى جناب بنیصدر «ملت ایران را گروگان آمریکاییها کرد»!! حکم اعدام سلمان رشدى خدمت به این عنصر بینام و نشان بود، دنیا را به نفع او متحد ساخت!! و کتاب آیات شیطانى در میلیونها نسخه به فروش رفت! عدم مذاکره با آمریکا، ایران را در دنیا بدنام کرد و به نفع آمریکا تمام شد و سرانجام بنا بر ادعاى جنابعالى «این دولت با مطرح کردن هولوکاست بزرگترین خدمت را به اسرائیل کرد(!!) زیرا دنیا را به نفع اسرائیل متحد کرد»(!!) و اصولاً انکار هولوکاست حمایت از هیتلر بود.(اعتماد ۲۶/۲/۸۸)
مهرهها و گروهکهایى که راهشان از مردم جداست و به علت بیعرضگی، بیغیرتی، وادادگى و خودباختگى نمیتوانند کار مردمى کنند، حماسه بیافرینند، موضع انقلابى داشته باشند و پا به پاى مردم حرکت کنند، ناگزیرند، راه ملتها را به زیر سئوال ببرند، موضع انقلابى مردم را دور از خردمندى وانمود کنند و با سفسطه بافى و گزافهگویى راه ملتها را بیرهرو سازند. ملتها را نومید و دلسرد کنند و ناتوانیهاى جهانخواران را قدرتمندى جلوه دهند.
جناب آقاى کروبى
تکرار بافتههاى بیپایه مهرههاى ورشکسته، و سرسپرده به بیگانگان، نه تنها هنر نیست، بلکه نشان از جوزدگى و دنبالهروى کورکورانه از عناصرى است که راهشان از مردم جداست و نه آنها زبان مردم را میفهمند و نه مردم به بافتههاى سفسطهآمیز و فریبکارانه آنها بها میدهند.
راستى جنابعالى از دنیا چه میدانید که اعلام میکنید: «دنیا را به نفع اسرائیل متحد کرد»! دنیایى که محمد قوچانی، عمادالدین باقی، عیسى سحرخیز و محمد ابطحى براى جنابعالى ترسیم میکنند، دنیاى کاخنشینان است، نه دنیاى مردم کوچه و بازار که این روزها مقامات رژیم صهیونیستى به هر کشورى گام میگذارند با تظاهرات تنفرآمیز آنها روبهرو میشوند.
جنابعالى به دنبال اندیشه مترقیانهای! که در سایه همنشینى با نیروهاى پیاده نظام و عاشقان یقهچاک آمریکا به دست آوردهاید داد سخن دادهاید که: «… اگر فردى رئیس جمهور شد باید بداند که حرفهایش براى کشور هزینه دارد و باید متوجه باشیم به گونهاى سخن نگوییم که هزینهاى بر مردم هزینه کنیم»!! (اعتماد ملى ـ ۱۷/۲/۸۸) این سخنى است که «نهضت آزادی» و دیگر گروهها و نیروها و چهرههایى که رو به قبله کاخ سفید به نیاز ایستادهاند از روز پیروزى انقلاب اسلامى تا به امروز آن را دم گرفتهاند و به آن باورمندند و یکى از مأموریتهاى ویژه آنان این است که به افراد مؤثر نزدیک شوند و با وسوسههاى شیطانى آن اندیشه تسلیمطلبانه را زیر پوشش «اصلاحطلبی» به آنان «تلقین» کنند، دیروز این مأموریت را در مورد آقاى منتظرى به انجام رسانیدند و آن چهره انقلابى را که روزى با پشتیبانى از نهضتهاى آزادیبخش کشورهاى مختلف به دنیا اعلام جنگ میداد، به گونهاى مسخ کردند که امروز همه آرمانهاى انقلابى و اندیشههاى امام خمینى را نادرست، تندروى و افراطیگرى میداند و همانند جنابعالى گردآورى همه کسانى را که در ایران زندگى میکنند، ـ حتى بهاییهاـ را در زیر یک «سقف» که عبارت است از بیت او و زیر نظر او لازم و بایسته میخواند، اکنون میبینیم که همان عناصر، و اشباه آنان در اطراف جنابعالى گرد آمدهاند و مأموریت خود را درباره شما دنبال کردهاند که آثار آن را یکى پس از دیگرى میبینیم، از آن جمله موضع جنابعالى که در بالا آمد، نشان از تأثیرپذیرى عمیق از آن تلقینات شیطانى دارد. لیکن نکتهاى که بایسته است جنابعالى به آن پاسخ گویید این است که از جناح جنابعالى (باند تسلیمطلبان) درست ۸ سال قدرت را در دست داشتند و هر گونه شعار انقلابى و روش حزباللهى را تعطیل کردند و پیوسته به گوش مردم خواندند: پرچم آمریکا را آتش نزنید، مرگ بر آمریکا نگویید، من شعار مرگ را دوست ندارم، ما به زندگى نیازمندیم (چیزى به این مضامین) با شعار تشنجزدایى و گفتگوى تمدنها کوشیدند که ملت ایران را به تسلیم و سازش بکشانند و عصر تاریک پهلوى را که دوران پوچى و بیهویتى ملت ایران بود، زنده کنند، در آن ۸ سال ننگبار استکبار جهانى و نفتخواران بینالمللى چه گلى بر سر زمامدار تسلیمطلب ایران و باند او زدند؟! و در این برههاى که شعارهاى ضدآمریکایى و موضع انقلابى ملت ایران اوج گرفت و جهانخواران را در سطح بینالمللى و در محافل و مجامع جهانى به چالش کشید، چه هزینهاى بر ملت ایران تحمیل شد؟ البته میتوان آمار و ارقام کیلویى و فلهاى به نمایش گذاشت که در آن ۸ سال به برکت لبخند شیرین! و دلنشین! رئیسجمهور آمریکا نعمت در ایران فراوان بود! تورم و گرانى نداشتیم! لیکن در این چند سال به علت موضع تند و توفنده ایران در سطح جهانى گرانى و تورم بیشتر شد «ایران در میان جوامع جهانى بیش از پیش منزوى گردید»! توطئه آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستى دست به دست هم داد که بخشهایى از ایران با بیآبى و خشکسالى روبهرو شود!! و شیطان بزرگ و فرزند نامشروع آن (اسرائیل) ایران را به حمله اتمى تهدید کنند و در برخى از فصلها گوجهفرنگى گیر نیاید! شکلات رنگارنگ آمریکایى بر سر سفره مردم نباشد! و… و… لیکن واقعیت این است نه در آن دوران که تسلیمطلبان بر سر کار بودند و نه در این چند سالى که مردم ایران در برابر آنها قهرمانانه ایستادند در موضع جهانخواران، تفاوتى پدید نیامد نه در آن دوران ذلتبار در برابر ایران کوتاه آمدند و نه در این دوران افتخارآمیز توانستند به ملت ایران آسیبى برسانند و هزینه مضاعفى بر مردم تحمیل کنند، اینگونه دیدگاهها ریشه در روحیه کسانى دارد که از جوانمردى و شهامت ذاتى بیبهرهاند و در برابر زور و قدرت جز سازش، کرنش، تملق و ترس، هنرى ندارند و به گفته یکى از بزرگان این بیگانهپرستان به اصطلاح «روشنفکر» به هر کسى که نزدیک شوند او را «اخته» و خودباخته میسازند، چنانکه میبینیم دیروز این بلا را بر سر آقاى منتظرى آوردند و امروز میخواهند بر سر جنابعالى بیاورند و با دستاویز اینکه هرگونه سخنى که مورد پسند استکبار جهانى نباشد براى کشور هزینه دارد، افراد را به آنجا میکشانند که به خود رخصت ندهد بر خلاف سیاست آمریکا سخنى بر زبان آورد. در اینجا بایسته است صفحهاى از نامه عتابآمیزى را که جنابعالى و اینجانب به آقاى منتظرى نوشتیم عیناً بیاورم تا بهتر روشن شود که امروز پا جاى پاى او گذاشتید و آنچه را که در آن روز «پشت کردن به انقلاب» و خانواده شهدا و ملت انقلابى ایران میدانستید اکنون با افتخار انجام میدهید و با وجود این ادعا دارید که هنوز در خط امام هستید! در صفحه ۸ نامه تاریخى به آقاى منتظرى چنین آوردهایم:
… شما در سخنرانیهاى خود روى این نکته بارها تأکید دارید که برخى از شعارهایى که دادیم غلط بود، تندروى بود موجب رمیدن افکار جهانى شد! حتى در دیدار با هیئت فلسطینى سفارش کردید که اشتباهى را که ما مرتکب شدیم شما تکرار نکنید، شعار نابودى اسرائیل را ندهید.
باید این نکته را یادآور شویم که استکبار جهانى براى منحرف کردن مسیر یک انقلاب، نخست از این راه وارد میشود که به برخى از سردمداران انقلاب بباوراند که قاطعیت و انعطافناپذیرى و ایستادگى روى آرمانهاى انقلاب غیر عملى و موجب انزواى کشور انقلابى در جهان میشود! و میکوشند افکار جهانى را به شکل لولوى سر خرمن، در برابر چشمان مسئولان انقلاب، پیوسته به رژه وادارند. غافل از آنکه، افکار جهانى را مشتى زراندوزان بیوجدان، رفاهطلبان بیدرد و انسانهاى تهى از انسانیت میسازند و آنانکه در کشورهاى مقتدر و استکبارى هنوز از انسانیت تهى نشدهاند، خود از بسیارى حقوق محروماند و در معادلات جهانى نقشى ندارند.
مسئولان نظام جمهورى اسلامى باید بکوشند شعارها و آرمانهایى را دنبال کنند که مورد پشتیبانى امت قهرمانپرور ایران است و خانوادههاى معظمى در راه تحقق آن آرمانها بهترین عزیزان خود را فدا کردهاند و هرگونه کمبود، کاستى و ناراحتى را در راه پیشبرد آرمانهاى مقدس انقلاب تحمل میکنند و مسلماً هیچگاه از آرمانهاى مقدس خود دست نمیکشند و به آن پشت نمیکنند.
آرى ما باید بکوشیم شعارها و آرمانهایى را که امت اسلامى در راه پیاده کردن آن قربانیها داده، رنجها برده و میبرد حفظ کنیم و جامه عمل بپوشانیم. نه آنکه براى خوشایند بیتفاوتها، رفاهطلبها سرمایه داران و سوداگران اروپا و آمریکا، به شعارهاى اسلامى ـ انقلابى پشت کنیم و آن را غیر عملى بخوانیم.
جناب آقاى کروبى
آیا هنوز هم بر این باورید که در خط امام و انقلابید؟! آیا ناخودآگاه پا جاى پاى آقاى منتظرى نگذاشتهاید؟! راستى موضع دیروز شما که در بالا آمد درست است یا موضع امروز جنابعالى که در روزنامه رسمیتان منتشر میشود؟ آیا جنابعالى هم همانند آقاى منتظرى اظهار میکنید که «انا فى کل یوم رجل»!! آیا معنى پیروى از خط امام این است؟؟
مشکل اصولى و ریشهاى جهانخواران با ما به اصل انقلاب اسلامى و احیاى اسلام ناب محمدی(ص) برمیگردد، آنها کودک سیاسى نیستند که به شعار تند یا کند ما بدحال یا خوشحال شوند، آنها از اینکه ایران به عنوان امالقرا براى مستضعفان جهان الگو شده است، سخت آشفته و آزردهاند و بر آنند این انقلاب را درهم بشکنند و ملت ایران را به تسلیم بکشانند تا مستضعفان جهان نتوانند از انقلاب اسلامى ایران الگو بگیرند، آنها بر آنند که اسلام راستین و اسلام ناب محمدی(ص) را از میان ببرند. چنانکه قرآن کریم که امروز میان ما مهجور است اعلام میکند: «و لن ترضى عنک الیهود و لاالنصارى حتى تتبع ملتهم» نیز امام مظلوم انقلاب که امروز بسیارى نان او را میخورند و آش دشمنان او را هم میزنند، هشدار داد:
… همه توطئه جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلى گرفته تا حصر اقتصادى و غیره براى این است که ما نگوییم اسلام جوابگوى جامعه است و حتى در مسائل و اقدامات خود از آنها مجوز بگیریم…
و نیز تأکیدکرد:
… نقشه آن است که قدم قدم پیشروى کنند، شما هر قدر عقبنشینى کنید، آنها پیشروى میکنند، آنها کمر به نابودى شما بستهاند، گمان نکنید با ملایمت و تسلیم دست بردار هستند، بلکه با استقامت و ایستادگى و اظهار حق و فریاد مظلومانه عقب مینشینند…
جناب آقاى کروبى
آیا شما میتوانید دولتى را در دنیا به ما نشان دهید که مبعوث ملت باشد و استکبار جهانى با او نه یک ارتباط حسنه، بلکه یک ارتباط عادى و به دور از تشنج و توطئه داشته باشد؟ دولتهاى مردمى پیوسته مورد بغض و کینه و توطئه و تنفر جهانخواران هستند چون منافع ابرقدرتها همواره با منافع ملتها در تضاد است. در برابر، هر دولتى که دیکتاتور و ضد مردمى باشد مورد حمایت استکبار جهانى و در رأس آن شیطان بزرگ میباشد.
ارتباط و همکارى با مهرههاى هرزشده، ورشکسته و دلبسته آمریکا نه تنها مردانگی، دلاوری، جرئت و جسارت، غیرت و شجاعت و همت و حمیت را از انسان میگیرد، بلکه دین و ایمان و حتى انسانیت انسانها را نیز به یغما میبرد. آقاى منتظرى اگر در چنگال باندهاى لیبرالیستى و نفاقپیشه قرار نمیگرفت تا این پایه سقوط نمیکرد که ملتهاى مسلمان کشورهاى دیگر را مورد نکوهش و سرزنش قرار دهد که چرا در برابر کاریکاتورهاى اهانت آمیز به پیامبر اکرم(صلواتالله و سلامه علیه) در روزنامههاى دانمارک به اعتراض برخاستند و به تظاهرات دست زدند!! و امروز میبینیم که جنابعالى با تأثیرپذیرى از برخى مهرهها و چهرههاى واداده و تسلیمطلب تا آن پایه از راه امام و اسلام ناب محمدی(ص) دور شدهاید که برآنید ملت مسلمان ایران را از وظایف اسلامى و انسانى که در برابر دیگر مسلمانها و انسانها بر دوش دارند بازدارید و بدین منظور به این آیه شیطانى تمسک کردهاید:
«… اما آنچه باید بگویم این است که چراغى که به خانه رواست به مسجد حرام است. ما باید اول مشکل خودمان را در اولویت قرار دهیم و به طور معمول و عرف بینالمللى به گونهاى معقول و حسابشده به دیگران کمک کنیم…»!! (اعتماد ملى ۲۵/۱/۸۸)
«چراغى که به خانه رواست در مسجد حرام است» بر خلاف سفارش مؤکد حضرت پیامبر اسلام (صلواتالله و سلامه علیه) است که اعلام میدارد «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، «من سمع رجلا ینادى یاللمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»، بر خلاف روش اخلاقى پرورشیافتگان مکتب تشیع است که «الجار ثمالدار» و سرانجام مخالف موازین انسانى و اخلاقى میباشد، چو «بنیآدم اعضاى یکدیگرند» بگذریم از اینکه امروز هر گونه کمک به فلسطینیها در واقع دفاع از مرز و بوم ایران است چرا که رژیم صهیونیستى خواب دستیابى بر مراکز نفتى و تشکیل دولت «از نیل تا فرات» را دیده است و اگر تا کنون به این آرزوى خود دست نیافته براى این است که در خاکریز اول زمینگیر شده و نتوانسته است فلسطینیها را به تسلیم و سازش بکشاند و یا نابود کند و اگر روزى ـ خداى نخواسته ـ این خاکریز را فتح کند مردم ایران باید در مرز خود با صهیونیستها بجنگند و به فرموده حضرت علی(ع) بدبخت ملتى که آنقدر بنشیند تا دشمن وارد خانه او شود و در درون خانه خود با دشمن نبرد کند. نکته درخور توجه اینکه هر گونه کمک به فلسطینیها را «به عرف بینالملل» منوط ساختهاید که خود خوب میدانید که در به اصطلاح «عرف بینالملل» هر گونه کمکى به فلسطینیها «کمک به تروریسم است» و جرم شمرده میشود و رژیم دستنشانده و مزدور حسنى مبارک چون پایبند به «عرف بینالملل» است راه مرزى رفح را بست و از رسیدن دارو و غذا به کودکان غزه پیشگیرى کرد و اجازه داد هزاران زن و کودک از گرسنگى و بیدارویى جان بسپرند چون پایبند به «عرف بینالملل» بود و اگر ملت ایران ـ خداى نخواسته ـ به «عرف بینالملل» بخواهد بها دهد به امثال حاج آقا مهدى کروبى نیازى ندارد، بلکه به سراغ رضا پهلوی، مسعود رجوی، ابوالحسن بنیصدر و… میرود که بهتر از او میتوانند به این «عرف بینالملل» عمل کنند!
شما در تبلیغات انتخاباتى خود شعار دادهاید: «حاکمیت قانون مستلزم آن است که هیچ ارادهاى فوق قانون رسمیت نداشته باشد و همه در برابر آن خاضع باشند. تفکیک و استقلال قوا یکى از شرایط لازم تحقق این شعار است، به ویژه استقلال دستگاه قضایى و قاضى رکن رکین آن است… بنابراین سیاستمحورى اینجانب دفاع از حاکمیت قانون و برابرى مردم و مسئولان در برابر این سیاست است و نمیپذیرم که قانون فقط براى رعایت مردم و نه مسئولین باشد…» (اعتماد ملى ـ ۲۴/۱/۱۳۸۸)
متأسفانه جنابعالى به همین شعارى که دادهاید باورمند نبوده و از هم اکنون آن را زیر پا گذاشته و بر خلاف آن نظر دادهاید:
…اگر من رئیس جمهور شوم با استفاده از اختیاراتم تمام دانشجویانى را که در زندان هستند و از تحصیل محروم شدهاند، به دانشگاه برمیگردانم… (همان ـ ۶/۲/۸۸)
شگفتا! جنابعالى انگار که در دوران ناصرالدینشاهى زندگى میکنید و اصولاً نمیدانید که در کشورى به سر میبرید که داراى قواى مستقل و منفک از یکدیگر است و قوه اجراییه حق دخالت در امور قضایى ندارد؟ مگر جنابعالى در بالا شعار نداید «تفکیک و استقلال قوا یکى از شرایط لازم تحقق این شعار است، به ویژه استقلال دستگاه قضایى و قاضى رکن رکین آن است… و نمیپذیرم که قانون فقط براى مردم و نه مسئولین باشد»! شما اگر رئیس جمهور شدید روى چه مجوزى در امور قضایى دخالت میکنید و «تمام دانشجویانى را که در زندان هستند» آزاد میکنید و به دانشگاه برمیگردانید؟ چرا به دانشجویان وعده دروغ میدهید؟ چرا هنوز که دستتان به هیچجا بنده نشده است میخواهید قانون را زیر پا بگذارید؟ چرا تا این پایه به قانون و مقدسات مردم بیاعتنا هستید و بر آنید که همه ارزشها را در راه رسیدن به قدرت به بازى بگیرید؟ جنابعالى روزى نزد من در مقام نکوهش از «مشارکتیها» و «مجاهدین…»! از اینکه از تغییر قانون اساسى نظام اسلامى دم میزنند سخت اظهار خشم میکردید و اظهار داشتید در ترکیه پس از گذشت هفتاد سال، هنوز قانون لائیک پابرجاست و هنوز به آن احترام میگذارند لیکن در کشور ما بیش از چند صباحى از قانون نظام اسلامى نگذشته است تغییر در آن را مطرح میکنند، لیکن امروز براى اینکه بتوانید آراى چند جوجه روشنفکر خودباخته را به دست آورید تغییر در قانون اساسى را وعده میدهید و اعلام میکنید: «… قانون اساسى که کتاب خدا نیست که نتوان تغییر داد…» (همان ـ ۹/۲/۸۸)
میبینید که حب جاه تا چه پایهاى خطرناک است، چنانکه پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «آخر ما یخرج من رؤس الصدیقین حبالرئاسه.»
جناب آقاى کروبى
از قلم گزنده من که از سر دلسوزی، نگرانى و دردمندیست آزردهخاطر نگردید و به واقعیتهایى که در این هشدارنامه آمده است: بنگرید و روى آن تأمل کنید. من با آزمونى که از تاریخ دارم و با نگاه ژرف و پندآمیزى که در درازاى این سى سال به کارکردهاى ریز و درشت گروهکها، چهرهها و عناصر واپسگرا و روشنفکرمآب داشتهام به این واقعیت رسیدهام که این دو دسته در یک موضوع با یکدیگر همراه، همراز و هماندیشهاند و آن به کارگیرى تز استعمارى «اسلام منهاى روحانیت» است. اینجانب از سالیان درازى پیش از پیروزى انقلاب اسلامى به یاد دارم که دستپروردههاى «انجمن حجتیه» به همان اندازه از عالمان دینى و پیشوایان روحانى نفرت و ذهنیت داشتند که هواداران این تز مانند «نهضت آزادی»، و نکته در خور توجه اینکه هر دو دسته یک روحانى را با خود همراه کرده بودند، اصولاً بسیارى از اعضا و افراد انجمن حجتیه را میبینیم که پس از پیروزى انقلاب اسلامى رنگ عوض کردند و در جامه روشنفکری، نواندیشی، اصلاحطلبى و… بازیگر صحنه شدند. جناب آقاى دباغ که امروز پدرخوانده روشنفکرمآبها پنداشته میشود، خود از دستپروردههاى انجمن حجتیه است. این گروهکها و باندها که ریشه در فراماسونهاى عصر مشروطیت دارند، با همان شیوه و شگرد در راه از میان بردن و خنثى کردن روحانیان وارسته کار میکنند. در دوران مشروطیت، فراماسونها با پنهان شدن در پشت سر این و آن عالم دینى و رهبران روحانى توانستند آنان را رویاروى یکدیگر قرار دهند و رهبران بزرگ و سترگ آن نهضت را یکى پس از دیگرى از پاى درآوردند، حاج شیخ فضلالله نورى را به دار بکشند، حاج سید عبدالله بهبهانى را ترور کنند و بسیارى دیگر از عالمان برجسته را در اطراف و اکناف ایران از میان ببرند و راه براى سلطه و حاکمیت استعمار انگلیس هموار سازند و رضاخان قلدر را از اصطبل انگلستان بیرون بکشند و بر تخت سلطنت بنشانند و خون ملت را در شیشه کنند. در پى پیروزى انقلاب اسلامى نیز نخست به همان شیوه و شگرد به رویارویى با روحانیان برجسته و وارسته برخاستند، شخصیتهاى روحانى بزرگى مانند مطهری، بهشتى و شهداى محراب را از پاى درآوردند لیکن به طور عینى دریافتند که این خونریزیها بر آبرو و اعتبار روحانیت افزود و جایگاه آنان را در میان ملتها استوارى بیشترى بخشید، از این رو، تغییر تاکتیک دادند و کوشیدند که به ترور سفید روحانیان دست بزنند. امروز این گروهکها و مهرههاى ورشکسته که نقش نیروهاى پیاده نظام آمریکا را ایفا میکنند، آنگاه که به یک روحانى نزدیک میشوند در گام نخست دنبال این هستند که او را ناخودآگاه از خط امام دور کنند و در گام دوم در میان مردم او را ساقط و بیآبرو سازند. دیروز آقاى منتظرى را در میان گرفتند و گرداگرد او به صحنهگردانى برخاستند و دیدیدم او را چگونه از امام و انقلاب جدا کردند و به روز سیاه نشاندند و به دنبال آن سراغ دیگر روحانیان رفتند و چه بسا کسانى از روحانیان را نه تنها از راه امام دور ساختند، بلکه زیر پوشش «اصلاحطلبی» به ورطه تسلیمطلبى کشاندند و آنان را خنثى و بیاعتبار کردند که بحث و بررسى آن از مجال این هشدارنامه بیرون است. امروز به سراغ شما آمدهاند و در گرد شما بساط گستردهاند، شاید جنابعالى بر این باور باشید این مهرههایى که پشت سرتان صف کشیدهاند، به شما ایمان دارند و در مقام احترام به مقام روحانى شما سر در راهتان گذاشتهاند، این شیادان نفاقپیشه در محافل درونى شما را مسخره میکنند و از اینکه توانستند شما را اینگونه آلت دست خود کنند و از زبان شما و در روزنامه مربوط به شما حرفهاى خود را بازگو کنند، به خود میبالند. آنها این نقشه را دنبال میکنند تا افرادى مانند جنابعالى را اگر توانستند به قدرت و ریاست برسانند در آن دوران به ندانمکاریها، چوب لاى چرخ گذاشتنها، کارشکنیها و کاغذبازیها و… ادامه دهند تا روحانیان در میان مردم کاملاً بیاعتبار شوند، مردم از روحانیان ناامید گردند و به آنان پشت کنند تا راه براى به قدرت رسیدن مهرهها و چهرهها و گروهکهاى دلبسته به شیطان بزرگ هموار شود و با به قدرت رسیدن آنان فرش قرمز براى بازگرداندن سرجوخههاى خونآشام آمریکایى به ایران پهن شود و آمریکا به ایران بازگردد، آن روز مأموریت این حضرات پایان میپذیرد. البته این خواب طلایى و آرزوى شیطانى هیچ گاه تحقق نمییابد، چرا که ملت ایران به رشد کافى و بلوغ سیاسى کامل رسیده است و توطئهگران از این ترفندها نمیتوانند طرفى بربندند لیکن آسیبهایى که به چهرههاى انقلابى مانند جنابعالى وارد میکنند، مایه تأسف است.«زمستان میرود و روسیاهى به ذغال میماند». این جار و جنجالها و گرد و خاکهاى تبلیغاتى فرومینشیند لیکن خوراک تبلیغاتى که براى رادیوهاى بیگانه فراهم ساختید و ضربهاى که از این طریق به اسلام، امام و انقلاب و نظام جمهورى اسلامى وارد کردید، سخت جبرانناپذیر مینماید، بیتردید وزر و وبال آن دامنگیر جنابعالى خواهد شد. چنانکه خود مستحضرید همه ما در معرض آزمون هستیم و متأسفانه تا کنون بسیارى از مدعیان خط امام و انقلاب در این آزمون، سربلند و رستگار نشدند، برخى امام و انقلاب را در راه حفظ اطرافیان قاتل خود قربانى کردند، برخى براى ۶۰هزارى راى بیقابلیت به امام پشت کردند! برخى براى اینکه امروز خواب رهبرى میبینند و آرزو دارند که دوران سیاه شاه و رعیت را زنده کنند و مردم را به عنوان رعیت دنبال خود بکشانند میبینید که به چه دروغها، تزویرها، ترفندها و نیرنگهاى فضاحتبارى دست میزنند، برخى نیز به گونهاى شهوت مقام آنها را کور کرده که آمادهاند همه آرمانهاى انقلاب را زیر پا بگذارند و به امام پشت کنند و با هر مهره و چهره ضدانقلاب و وابسته به استکبار جهانى همدم و همنفس شوند تا به قدرت برسند.
احسبالناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لایفتنون.
واقعیت این است که انقلاب به هیچ فرد و باند و گروهى متکى نیست و راه امام و انقلاب در کشورهاى دور و نزدیک با استوارى و صلابت رو به حرکت و پیشرفت است و این حرکت و خروش هیچگاه باز نمیایستد و هیچ چیزى نور خدا را خاموش نمیکند چه رسد فوت سست فروهشتگان سست پایه و فرومایه، و کید شیطان ناتوانتر از آن است که بتواند راه امام را بیرهرو سازد، راه امام راه ملتهاست و راه ملتها جاویدان است. هر چند آمریکا و آمریکاپرستها را خوش نیاید.