احسان شاکری

تحیر متفکرینی چون میشل فوکو در شناخت و تبیین انقلاب اسلامی اگر چه بیانگر عظمت انقلاب در دگرگونی های دوران جدید است اما از جهت دیگر نارسایی قالب های نظری فلسفه سیاسی غرب را در در تبیین انقلاب اسلامی نیز اثبات می کند. فوکو حتی اگر در تیببن و تحلیل بنیاد های نظری انقلاب اسلامی به رهیافت جدیدی نرسیده باشد، شجاعت و جسارت او در ساختار شکنی سیطره قالب های نظری حاکم بر جنبش های انقلابی در غرب، قابل تقدیر است و تحیر فلسفی- جامعه شناختی او را در فهم انقلاب اسلامی، باید تحیر مبتنی بر معرفت شناسی انتقادی این متفکر دانست. از این زاویه، نقد و توصیف چنین دیدگاه هایی در شناخت ماهیت منحصر بفرد انقلاب اسلامی بی تأثیر نیست.

اگر چه، تأیید یا تکذیب این گونه نظریات هیچ تأثیری در اصالت انقلاب اسلامی ندارد. انقلاب اسلامی با همه ارکانش نمایان‌گر اراده مطلق جمعی مردم ایران در نفی رژیم کهنه و پوسیده شاهنشاهی، طرد نظریه های سیاسی و اجتماعی غرب و پایه ریزی یک نظم جدید مبتنی بر باورها و ارزش‌های نهادینه شده جامعه است، نظمی که آرمان های خود را در اعتقادات اسلامی جستجو می کند. نویسنده در مقاله حاضر به دنبال آن است که تحیر فلسفی ـ سیاسی میشل فوکو را در تبیین انقلاب اسلامی نشان دهد.

نسخه کامل PDF