طرح «اسلام ایرانی» به دنبال این زمزمه آمریکا پسند که «دوران اسلام خواهی به سر آمده است» و سخن گفتن از «ملت اسرائیل» نشان از ژرفایی خطر و توطئهای دارد که پس از شکست توطئه سهمگین فتنه انتخابات، گویا در دستور کار قرار گرفته است…
* * *
آقای مشایی چه روی انگیزه جاه طلبی و چه روی نقشهها و توطئههایی به این یاوهگوییها دست زده باشد در نزد ملت ایران ساقط، بی آبرو و بی اعتبار است و سرنوشتی بهتر از سرنوشت آغاجریها، اکبر گنجیها و سروشها نخواهد داشت…
* * *
آنچه مایه نگرانی شماری از بزرگان، صاحب نظران و بسیاری از مردم کوچه و بازار شده است موضع رییس جمهور محترم آقای احمدی نژاد در برابر بافتههای آقای مشایی است که با موازین اسلام و خط امام همخوانی ندارد…
* * *
… من وظیفه میدانم به عنوان برادر دینی به آقای رییس جمهور هشدار دهم که مراقب اطرافیان، نزدیکان و فریبکاران هفت خط و بازیگر باشند.
* * *
امروز جریانهای مرموزی همه نیروی خود را به کار گرفتهاند تا ملت ایران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی را از راه و خط و آرمانهای امام و مقام معظم رهبری جدا سازند…
* * *
… به نظر میرسد که سازمانهای جاسوسی بینالمللی دریافتهاند که تاریخ مصرف سروش پایان یافته و بافتههای او دیگر در میان مردم ایران گیرایی ندارد، شاید برآنند از مشایی سروشی بسازند…
* * *
… کسانی که اهل قلم و بیان هستند باید این مسایل را برای مردم توضیح دهند و اسلام را به مردم معرفی کنند و بگویند که اسلام برای ملیت خاصی نیست و ترک و فارس، عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ، قبیله و زبان در این نظام ارزش ندارد. قرآن کتاب همه است و این تبلیغات که این عرب است، آن ترک است و یا فارس و کرد، تبلیغاتی است که اجانب برای چپاول مخازنی که در این ممالک است رواج میدهند که مسلمانان را از هم جدا کنند. مسلمین باید هوشیار باشند که تحت تاثیر این تبلیغات واقع نشوند… امام خمینی (س) (صحیفه امام ـ ج ۵ ـ ص ۱۸۷)
در پی پیروزی انقلاب اسلامی، استکبار جهانی، صهیونیسم بین المللی و در راس آن شیطان بزرگ که از تاثیرپذیری تودههای مسلمان در سراسر جهان، از انقلاب اسلامی و راه و خط امام، سخت نگران و هراسناک بودند، توطئهها و ترفندهایی را در راه رویارویی با آن به کار گرفتند، از جنگ تحمیلی تا ترورها و کودتای نافرجام داخلی و رواج دادن ملی گرایی برای این بود که از صدور انقلاب اسلامی پیشگیری کنند و نگذارند که انقلاب از مرز ایران فراتر رود و ملتهای مسلمان و آزادیخواهان را بیدار و آگاه سازند و به خشم و خروش وادارد.
از نقشهها و نیرنگهایی که در این راه به کار گرفتند این بود که رواج دادند اسلام حاکم در ایران جدا از اسلام محمدی (صلی الله علیه و آله) میباشد!! اسلام ایرانیها آمیخته با اندیشههای کفرآمیز آتش پرستی است! اصولا اسلام ایرانی ریشه در دسیسه یهودیها برای انتقام از اسلام راستین دارد! ایرانیها بدعت گذارند! ایرانیها مشرکند و بتپرستند و خمینی را در حد خدا میدانند! و شعار میدهند: «الله اکبر، خمینی اکبر!» «الله واحد، خمینی واحد!» ایرانیها گبرند که به شکل مسلمان ظاهر شدهاند. صدام خون آشام در درازای جنگ تحمیلی رواج میداد که با مجوس در حال جنگ است، جنگ او با ایران، جنگ با کفر و شرک است! رژیم سعودی، صهیونیستی که بیش از ۶۰۰ تن از زایران خانه خدا را به جرم برپایی تظاهرات و اعلام برائت از امریکا و صهیونیستها به شهادت رسانید در تبلیغات زهرآگین خود ادعا کرد که ایرانیها میخواستند «اسلام ایرانی» و «اسلام زندیق»ها را در خانه خدا رواج دهند! ایرانیها قم را «بیت الله الحرام» میدانند و این نقشه را در سر دارند که خانه کعبه را به قم انتقال دهند و مسلمانان جهان را به عبادت در آن بتکده فرا خوانند! اسلام خمینی، اسلام ایرانی است و اسلام ایرانی ضد اسلام محمدی و دیگر مسلمانان است!
این دروغ پردازیها و جوسازیها که پیوسته از بوقهای تبلیغاتی رژیمهای عفلقی، سعودی، صهیونیستی، انگلیسی، امریکایی و دیگر بوقهای شیطانی وابسته به جهانخواران و زورمداران حاکم در منطقه پخش میشد نتوانست در برابر موج انقلاب اسلامی که سراسر منطقه و بخشهایی از جهان را فرا گرفته و روز و روشنی آفریده بود، سیاه نمایی کند، تیرگی و تاریکی پدید آورد، شب و سیاهی را پاس دارد در شناخت ملتها از خط امام و انقلاب اسلامی خدشه ایجاد کند و تودههای مسلمان و مستضعفان جهان را از راه و خط امام دور سازد. انقلاب اسلامی اوج گرفت، پیش رفت و نه تنها در خاور میانه، بلکه در دور دستترین نقطههای افریقا و امریکای لاتین موج آفرید و قلبها و اندیشهها را به سوی خود کشید و میان ملت ایران و ملتهای مستضعف، ستمدیده و آزادیخواه جهان پیوند عمیق ناگسستنی پدید آورد، تودههای ستمدیده و سرخورده در فلسطین و لبنان، الجزایر و سودان و دیگر کشورها با الگوگیری و الهام پذیری از خط امام و انقلاب اسلامی به پا خاستند و حماسهها آفریدند و خوابهای طلایی جهانخواران و دست نشاندگان آنان در منطقه خاور میانه را پریشان و آشفته ساختند. سیدحسن نصرالله این فرزند روحانی امام و رهبری با حماسه ۳۳ روزه در سرزمین لبنان به اسطوره شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی پایان داد و نظام سست تر از تار عنکبوتی «اسرائیل» را به نمایش گذاشت. حماس و جهاد در غزه با پایداری و فداکاری قهرمانانه خود ناقوس نابودی رژیم صهیونیستی را به صدا درآوردند و این تز امام را که اگر ملتهای مسلمان تنها یک سطل آب به سوی فلسطین اشغالی بریزند، سیل و توفان، اشغالگران را غرق خواهد کرد، به درستی نمایان ساختند.
صدور انقلاب اسلامی و دگرگونیهای ژرف و گسترده در منطقه خاورمیانه و امریکای لاتین و افریقا آن گونه لرزهای بر اندام کاخ نشینان امریکا و انگلیس افکند که برای رهایی کاخها و تخت و تاجهای خود ناگزیر به لشگرکشی به عراق و افغانستان شدند تا با اشغالگری، خون ریزی و مسلمانکشی کاخهای خویش و دستنشاندگان شرف فروخته خود را در منطقه از فروپاشی رهایی بخشند. با پرورش تروریستهای خون آشامی به نامهای «طالبان»، «القاعده»، «جندالشیطان» و… نیز با سروسامان بخشیدن به تروریستهای کهنه کار و خود فروخته منافقان و با بدل کردن کشورهای اسلامی به حمام خون بتوانند از نابودی صهیونیستها در سرزمین فلسطین و فروپاشی رژیمهای ارتجاعی و دست نشانده منطقه مانند رژیم کثیف و جنایت پیشه سعودی پیشگیری کنند و اسلام را از جهانی شدن بازدارند. اکنون پس از گذشت نزدیک به سی سال از جریان «اسلام ایرانی» و شکست این توطئه استعماری میبینیم این نغمه شوم از حلقوم برخی از عناصری بیرون میآید که در دفتر ریاست جمهوری لانه کرده و به عیاری و نابکاری برخاستهاند، عناصر مجهول الهویهای که روشن نیست تا دیروز کجا بودند و در آب نمک چه دستگاه و جریانی خوابیده بودند، نه در انقلاب نقشی داشتند، نه برای اسلام یک سیلی خوردند و نه از الفبای اسلام درکی دارند، و نه اصولا باورمندی درستی از اسلام دارند، از این رو، دوران اسلام را پایان یافته میپندارند.!
طرح «اسلام ایرانی» به دنبال این زمزمه امریکا پسند که «دوران اسلام خواهی به سر آمده است»!! و سخن گفتن از «ملت اسرائیل»! نشان از ژرفایی خطر و توطئهای دارد که پس از شکست توطئه سهمگین فتنه انتخابات، گویا در دستور کار قرار گرفته است با مطرح کردن اسلام ایرانی میخواهند ملتهای مسلمان دیگر کشورها را از الگوگیری و الهامپذیری از انقلاب اسلامی باز دارند و به انقلاب ایران جنبه ناسیونالیستی دهند، به گونهای که که دیگر ملتها روی تعصبات نژادی عار داشته باشند از انقلاب اسلامی و راه امام خمینی دم بزنند، حزباللهیها و انقلابیهای دیگر کشورها که سر در راه امام و انقلاب اسلامی گذاشتهاند، دیگر به خود جرئت ندهند از خط امام و انقلاب اسلامی ترویج کنند. افزون بر این، تز اسلام ایرانی زمینه برای دیگر کشورها باشد تا آنها نیز از اسلام خود دم بزنند اسلام سعودی، اسلامی سوری، اسلام مصری، اسلام سودانی درست شود و جهان اسلام را بیش از پیش به اختلاف بکشاند. بی تردید این توطئه شوم نیز همانند دیگر توطئههای ارتجاعی، استعماری راه به جایی نمیبرد و با شکست حتمی رو به رو میشود، لیکن در این میان رسالت روشنگری دانایان امت و آگاهان ملت نباید و نشاید زمین بماند و خدای نخواسته به دست فراموشی سپرده شود. اندیشمندان متعهد و آگاه که از کجرویها و بیراههپوییها به درستی آگاهی دارند و سفسطهبازیها و غلط اندازیها را به روشنی میبینند نباید آرام بنشینند و از کنار نقشهها و نیرنگها بی تفاوت بگذرند. باید ابوذرگونه غریو برکشند، فریبکاران رسوا سازند، علی دوران و رهبر مظلوم زمان را یاری کنند.
باید دانست طرح «اسلام ایرانی» بر روی دیگر سکه «جمهوری ایرانی» است که از سوی مزدوران انگلیسی امریکای و رژیم صهیونیستی با هزینه میلیارد دلاری در دوران فتنه مطرح شد، چنانکه دم زدن از «ملت اسرائیل» نیز دنباله سیاست ننگین شاه سرنگون شدهای است که طبق دیکته امریکا نخست با عنوان به رسمیت شناختن «اسرائیل» به شکل «دفاکتو» مطرح شد و زمینه را برای رخنه و نفوذ رژیم صهیونیستی در همه شئون اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی ایران هموار ساخت، امروز نیز «قورم، قورم» آن زیر پوشش «مرشدی» ، «انسان ماورایی» و سازکارهای امام زمانی و با ادعای خط امامی، آغاز شده است.
رژیم جنایت پیشه شاه با ادعای ارتباط با امام زمان، ایران را به پایگاه صهیونیستها وحیات خلوت امریکا بدل کرد، امروز نیز به نظر میرسد با «اسلام ایرانی» قرار است که امام زمان را به ایران بیاورند! و چون «اسلام ایرانی» همان اسلام امریکایی میباشد، طبعا امام زمان آن امریکا و زاییده نامشروع آن «اسرائیل» خواهند بود!
بایسته یادآوری است که توطئه گران بین المللی و دست پرودههای درون مرزی و برون مرزی آنان از آنجا که در درازای سی سال گذشته با آزمونهای گوناگون دریافتند که رویارویی مستقیم و آشکار با خط امام راه به جایی نمیبرد و در میان ملت ایران بردی ندارد، این نقشه را در پیش گرفتهاند که با دم زدن از امام و با ادعای خط امام، تیشه به ریشه اندیشه امام بزنند و راه امام را بی رهرو سازند، از این رو، میبینیم که فتنهگران ورشکسته و جاه طلبان شرف فروخته که با امریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی همصدا شده و با تروریستهای منافق، سلطنت طلبان، تجزیه طلبان، هم جنسبازان بهاییها و دیگر مزدور صهیونیستها اتحاد نامقدسی بر ضد نظام و انقلاب اسلامی پدید آوردهاند، نیز لیبرال دموکراتهای سکولاریزم، مشارکتیها، مجاهدین انقلاب اسلامیها، حجتیهایها و دیگر گروهها و عناصر مرموزی که قبلهگاهشان غرب و تکیهگاهشان شیطان بزرگ و کاخ امیدشان کاخ سفید است با یک دنیا بی شرمی و پررویی خود را در خط امام مینمایانند و از امام دم میزنند! آقای اسفندیار مشایی نیز که از دوستی با «ملت اسرائیل» دم میزند و «دوران اسلام را پایان یافته»! میخواند و اسلام ایرانی را مطرح میکند، این رخصت و جرأت را به خود میدهد که اعلام کند،آنچه را که میگوید مطابق با خط امام است.
آنچه که امروز مایه نگرانی مردم شریف ایران و نخبگان و اندیشمندان میباشد، گفتهها و بافتههای بیمایه و ابهام آمیز آقای مشایی نیست. ملت بزرگ ایران در تاریخ کشور خود چه در دورههای گذشته و چه در دوران انقلاب اسلامی یاوهسرایانی چون حکمیزاده، علی اکبر برقعی، احمد کسروی، سنگلجی، حاج فرج دباغ (سروش) کم و زیاد دیده و شنیده است که چند صباحی بازیگر صحنه بودهاند و از میان رفتهاند، امروز نیز به نظر میرسد که سازمانهای جاسوسی بینالمللی دریافتهاند که تاریخ مصرف سروش پایان یافته و بافتههای او دیگر در میان مردم ایران گیرایی ندارد، شاید برآنند از مشایی سروشی بسازند که امیدوارم چنین مباد. آقای مشایی چه روی انگیزه جاه طلبی و چه روی نقشهها و توطئههایی به این یاوهگوییها دست زده باشد در نزد ملت ایران ساقط، بی آبرو و بی اعتبار است و سرنوشتی بهتر از سرنوشت آغاجریها، اکبر گنجیها و سروشها نخواهد داشت. طبعا «هر که گریزد زخراجات شهر خارکش غول بیابان شود»، لیکن در آن میان آنچه مایه نگرانی شماری از بزرگان، صاحب نظران و بسیاری از مردم کوچه و بازار شده است موضع رییس جمهور محترم آقای احمدی نژاد در برابر بافتههای آقای مشایی میباشد که با موازین اسلام و خط امام همخوانی ندارد. چنانکه در آغاز این نوشتار آمد امام با صر احت اعلام میدارد که «اسلام برای ملیت خاصی نیست… اسلام متعلق به همه است… و… اجانب برای چپاول مخازنی که در این ممالک است رواج میدهند که مسلمانان را از هم جدا کنند، مسلمین باید هوشیار باشند…» در مورد دیگر نیز امام آورده است:
… اسلام همه افرادی که ایمان به خدا آوردهاند، همه آنها را برادر میداند و حساب جداگانه ندارد که حسابی برای عرب باز کرده باشد، یک حساب برای عجم باز کرده باشد، یک حساب برای ایران باز کرده باشد… این حسابهایی که پیش مردم مادی مطرح است که ما ایرانی هستیم و برای ایران باید چه بکنیم… در اسلام نیست….» (صحیفه امام ـ ج ۱۳ ـ ص ۱۶۷)
آقای رییس جمهور اظهار میدارند: «ما در آزادترین نظام دنیا یعنی جمهوری اسلامی زندگی میکنیم و هر کسی حق دارد تحلیل و نظریه خود را اعلام کند»! اولا «هر سخن جایی و هر نقطه مقامی دارد». جای بحثهای علمی و اعتقادی در مدرسه و دانشگاه است، نه در کوچه و بازار که مایه تشنج و اختلاف شود و با اعصاب مردم بازی شود. ثانیا هر کسی در چارچوب تخصص و دانایی خویش میتواند بحثی را مطرح کند، کسی که اصولا نمیداند اسلام با سین یا صاد میباشد، چگونه میتواند در مورد اسلام اظهار نظر کند؟ بزرگترین آسیبهایی که بر اسلام وارد آمده و میآید از سوی کسانی است که کوچکترین آگاهی، اطلاع و تخصصی از اسلام ندارند و با وجود این به خود رخصت میدهند که در مسایل پیچیده کلامی، الهی و فقهی و…. اظهار نظر کنند و سنگی را به چاه بیندازند که صد عاقل نتوانند آن را بیرون آورند.
من وظیفه میدانم به عنوان برادر دینی به آقای رییس جمهور هشدار دهم که مراقب اطرافیان، نزدیکان و فریبکاران هفت خط و بازیگر باشند. امروز جریانهای مرموزی همه نیروی خود را به کار گرفتهاند تا ملت ایران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی را از راه و خط و آرمانهای امام و مقام معظم رهبری جدا سازند و به مصداق «فدلیهما بغرور» مسئولان را گمراه کنند و به آنان بباورانند که پایگاه مردمی آنان بی مانند است و سخن آنان فصل الخطاب است، دیدگاه آنان آسمانی است، رای و نظر و دستور و فرمان آنان واجب الاطاعه میباشد و آنان دیگر به رهبر و مرجع و پیشوا نیازی ندارند و «احکم الحاکمین» میباشند! این توطئه و وسوسه در گذشتهها بسیاری از مسئولان را به خاک سیاه نشانید و به گرداب سقوط کشانید. مصدق باور کرده بود که قیام سی تیر روی عشق و علاقه مردم به شخص او بوده است و نقش آیت الله کاشانی و پیروی مردم از روحانیت را ندید و خود را از عالمان دینی و رهبران روحانی بی نیاز دانست و با این پندار که «مستظهر به پشتیبانی ملت» میباشد، راه خود را از روحانیت و اسلام جدا کرد. و در نتیجه آن مردمی که در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ با رهبری روحانیت به صحنه آمدند و او را به قدرت برگرداندند، در ۲۸ مرداد/۳۲ به تماشا ایستادند و در برابر آن کودتای سیاه بی تفاوت گذشتند به آقای بنی صدر نیز باوراندند که محبوبیت او در میان مردم بیش از امام است! او نیز خود را «مستظهر به پشتیبانی ملت» پنداشت و دیدیم که ناگزیر شد با سر و صورت بزک کرده و آرایش زنانه بگذارد و بگریزد. آقای شیخ حسینعلی منتظری نیز به همین غرور دچار شد و چنین پنداشت که رهبر واقعی ایران است، راه خود را از امام جدا کرد و همصدا با منافقان، لیبرالها و بوقهای شیطانی امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی به قدرتنمایی دست زد و با سر سقوط کرد. ورشکستههای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و تشنگان قدرت، آن گاه که به ملت پشت کردند، رهنمودهای مقام معظم رهبری را نادیده گرفتند و با استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی و مزدوران آنها همدست و هم صدا شدند، دیدید که به چه روز سیاه و رسوایی نشستند و در میان مردم ساقط شدند.
امروز گروهکهایی مانند «نهضت آزادی» مشارکتیها «مجاهدین انقلاب اسلامیها»، انجمن حجتیهایها و دیگر عناصر و گروهکهای سکولار یا وابسته به اسلام امریکایی دست در دست یکدیگر به رویارویی با مقام معظم رهبری برخاستهاند و میکوشند که چهرهها، شخصیتها و نیروهای موثر را از خط امام و رهبری جدا کنند و از ملت ایران که در ۹ دی ماه و ۲۲ بهمن ماه حماسهها آفریدند انتقام بگیرند. البته راه به جایی نمیبرند و «عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند» لیکن هشیاری مسئولان میتواند آنان را از سقوط در دام خناسان باز دارد و از رسوایی و روسیاهی رهایی بخشد، بایسته است این هشدار امام را هیچ گاه از یاد نبریم:
… حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند… (صحیفه امام ـ ج ۲۱ ـ ص ۵۸۰)
سخن گفتن از «اسلام ایرانی» در واقع گرویدن به «اسلام آمریکایی» است که برخی دانسته یا ندانسته ماموریت تبلیغ و ترویج آن را بر دوش گرفتهاند. ملت ایرانی به پیروی از اسلام ناب محمدی و با الهام از خط و راه امام و مقام معظم رهبری از اسلام آمریکایی و هواداران آن بیزار است و آنان را از دشمنان انقلاب اسلامی و استقلال و آزادی ایران میداند.