پرسشی پیرامون سخن امام (ره) در مورد نهضت آزادی و اصل ولایت فقیه (۱۳۸۷/۱/۲۸)

آقای براتی از تهران می‌نویسد: … آیا راست است که حضرت امام (رحمت‌الله علیه) در جواب عده‌ای که در محضر ایشان از گروهک به اصطلاح «نهضت آزادی» شکایت داشته و اظهار کرده بودند که «اینها علیه مقام ولایت فقیه یعنی شخص شما صحبت می‌کنند»‌ جواب فرموده باشند: «خب، صحبت کنند، مگر من از اصول دین هستم که اگر کسی علیه من سخن گفت از اسلام خارج شده باشد»؟!! اگر این نقل قول صحت دارد پس بنابراین تکلیف اصل ولایت فقیه چه می‌شود؟ و شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه»‌ دیگر چه معنی دارد؟ ثانیا هدف از مطرح کردن این موضوع در آستانه انتخابات مجلس هشتم چه می‌تواند باشد؟!!»

* * *

 پیش از پاسخ گفتن به پرسش بالا باید این نکته را به عنوان یک هشدار یادآور شویم که توطئه امام‌زدایی دیر زمانیست که در کشور ما آغاز و دنبال شده است و در طول نزدیک به سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی، روزی نیست که نقشه و شایعه‌ای در راه پیشبرد این توطئه شوم در دست اقدام قرار نگیرد. البته بررسی آن به مقاله‌ای مبسوط و مفصل نیازمند است و در این فرگرد محدود مجالی برای بررسی و تحلیل و تفسیر آن نباشد. لیکن ما ناگزیریم به دو جریان مرموز و حساب شده‌ای که اخیرا بر سر زبان‌ها افتاده است نگاهی گذرا داشته باشیم و تا آنجا که در توان این قلم است رفع شبهه و ابهام کنیم.

آن روز که رئیس جمهور محترم آقای احمدی‌نژاد این فرمان الهی ـ سیاسی حضرت امام را بر زبان آورد که «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود» بی‌درنگ واکنش‌های منفی از اینجا و آنجا دیده و شنیده شد، برخی از روی حسادت زمزمه کردند که «فرمایشات امام وقتی از زبان امام بیرون بیاید برازندگی دارد و نباید هر کسی ژست امام را بگیرد و سخن امام را بر زبان آورد»!! البته با دید خوش‌بینانه باید بگوییم این دیدگاه از روی حسادت و تنگ نظری مطرح می‌شد، چه بسا دست‌های مرموزی در پشت پرده این اندیشه را هدایت می‌کرد که به ملت ایران بباوراند که نظریات امام و موضع‌گیری‌های امام تنها ویژه خود او بود و با رفتن او کسی را نشاید که آن سخنان را تکرار کند و آن‌گونه موضع بگیرد، به همآن‌گونه که درباره قیام حضرت سیدالشهدا (سلام‌الله علیه) چنین وانمود کردند که حرکتی ویژه و منحصر به فرد بود و دیگران را نشاید که به آن حضرت تأسی کنند و از آن حضرت الگو بگیرند!!

واکنش دومی که دیده شد و می‌توان گفت از واکنش نخست مرموزانه‌تر و شگفت‌آورتر است، این شایعه بود که «بله! امام به شهید رجایی فرموده بودند شما به موضع‌گیری‌ها و نظریات من نگاه نکنید من حالا به عنوان یک مقام غیر مسئول یک حرفی می‌زنم شما کار خودتان را بکنید و طبق سیاست خودتان و اصول دیپلماسی موضع‌گیری کنید و برخورد نمایید»!!

اگر بپذیریم که امام چنین سخنی بر زبان آورده باشند، معنی آن این است که اولا امام روی اصل ولایت فقیه قلم قرمز کشیده‌اند، ثانیا نظریات، فرامین و احکامی را که از مقام عظمای ولایت صادر می‌شود در حد یک شعار توخالی و بدون ضمانت اجرایی پایین آورده‌اند. بنابراین شایعه اینکه امام نوشتند: «من به دنیا اعلام می‌کنم که علمای اسلام، زعمای دین و ملت دیندار و نجیب ایران با ملل اسلامی برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پیمان و ارتباط با اسرائیل ـ دشمن اسلام و دشمن ایران ـ متنفر و منزجر است» (نزدیک به این مضامین). یک شعار توخالی است که از یک مقام غیر مسئول صادر شده است! و ضمانت اجرایی ندارد! و در همان شرایط دولت نظام جمهوری اسلامی اگر صلاح دانست می‌تواند پا پیش بگذارد و با رژیم صهیونیستی رابطه برقرار کند، پیمان ببندد و داد و ستد داشته باشد. ثالثا باید دانست که امام، هیچ‌گاه اهل شعار نبودند، شعار بی‌جا نمی‌دادند و موضوعی را که جنبه شعاری داشته باشد و به اجرا و انجام آن باورمند نباشند، هرگز و هیچ‌گاه بر زبان نمی‌آوردند و آنچه مطرح می‌کردند، مسائل و موضوعاتی بود که امام آن را از نظر شرع لازم و واجب می‌دانستند و مصالح اسلام، ایران و ملت مسلمان را در اجرای آن می‌دیدند، رابعا امام یک مقام غیر مسئول نبودند، مقام ولایت در نظام جمهوری اسلامی در رأس همه مسئولیت‌ها قرار دارد و رکن نظام است، خامسا نظریات، دستورات و احکام سیاسی که از جانب امام صادر می‌شد، ریشه در قوانین قرآن و احکام اسلام دارد و مسائلی نیست که به شخص امام برگردد تا بتوان روی آن تأمل کرد که آیا جنبه شعاری یا واقعی دارد و طبق وظیفه شرعی مطرح شده یا از روی عصبانیت و احساسات آنی بازگو گردیده است، آنچه امام(ره)رهنمود می‌دادند برگرفته از قرآن و احکام اسلام بود، مانند، مبارزه با ظلم، دفاع از مستضعفان و ستمدیدگان، اجرای عدالت، دفاع از حدود و ثغور سرزمین‌های اسلامی، قطع دست اجانب از سرنوشت کشورهای اسلامی، و ملت‌های مسلمان، همدردی و همراهی با مسلمانان تحت ستم، حمایت از کوخ‌نشینان و رویارویی با کاخ‌نشینان، ‌آشتی‌ناپذیری با دشمنان اسلام، پاسداری از حقوق توده‌های پابرهنه، خدمت به مظلومان و محرومان و… و… از مسائلی است که امام آن را با الهام از مکتب اسلام و قوانین قرآن کریم گرفته و روی آن پافشاری داشتند. حتی این موضع امام که «امروز مرگ بر شاه و مرگ بر امریکا عبادت است»‌ می‌بینیم که ریشه در قوانین قرآنی دارد: لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما. (۱)

در مورد پرسش بالا که امام در پاسخ گله و شکایت از «نهضت آزادی» مبنی بر اینکه «اینها علیه مقام ولایت فقیه یعنی شخص شما صحبت می‌کنند» فرموده باشند: «خب، صحبت کنند مگر من از اصول دین هستم…» ‌به نظر می‌رسد که در آن سفسطه‌ای نهفته است زیرا:

اولا بنابراین روایت در محضر امام بحث بر سر این نیست که « نهضت آزادی»‌ با اصل ولایت فقیه مخالف است و علیه این اصل سخنرانی و موضع‌گیری می‌کند، بلکه پرسش این است که گروه مزبور نسبت به شخص شما که دارای مقام ولایت هستید انتقاد و اعتراض دارد و شما را تخطئه می‌کند. چنان‌که دیگران نیز همین کار را می‌کردند؟ مگر برخی از مقامات روحانی در پی فتوای امام درباره شطرنج زمزمه نکردند که این فتوای امام مبنای فقهی ندارد؟ مگر جامعه مدرسین به امام نامه انتقادآمیز و می‌توان گفت شدیدتر از انتقاد ننوشتند؟ که امام فرموده بود شبیه نامه نهضت آزادیست منتهی «مزین به فحش است»!؟ بنابراین کسانی که به انتقاد و اعتراض به امام و یا مقام معظم رهبری بر می‌خیزند، نمی‌توان گفت که از دین خارج و کافر شده‌اند، ثالثا از این جمله‌ای که از امام روایت شده است: «مگر من از اصول دین هستم که اگر کسی علیه من سخن گفت از اسلام خارج شده باشد» به دست می‌آید که در حضور امام بحث بر سر خروج اعضای «‌نهضت آزادی» ‌از جرگه اسلام بوده و شاید پرسش‌کنندگان خواستند از امام صریحا یا تلویحا حکم ارتداد این گروه را بگیرند و دلیل آورده‌اند که اینها علیه امام سخن می‌گویند که امام پاسخ‌ داده‌اند: «مگر من از اصول دین هستم که اگر کسی علیه من سخن گفت از اسلام خارج شده باشد؟!!» رابعا این روایت بر فرض صحت هیچ تغییری در سرنوشت گروه «نهضت آزادی» ‌از نظر مبانی امام و موازین نظام جمهوری اسلامی پدید نمی‌آورد و هرگونه برداشتی از این روایت برای تطهیر این گروه، بیراهه‌پویی و در واقع «اجتهاد در مقابل نص» است و اگر راویان این خبر با آوردن این روایت برآنند که این گروه را غسل تعمید دهند و اعتبار سیاسی ببخشند باید بدانند که آب در هاون می‌کوبند زیرا دیدگاه امام درباره این گروه به حدی صریح، قاطع، روشن و مبرهن است که با این‌گونه ترفندها نمی‌توان آن را خدشه‌دار کرد و این گروه ورشکسته را توانایی بخشید. امام در یک پیام تاریخی درباره این گروه چنین هشدار می‌دهند:

… من به طلاب عزیز هشدار می‌دهم علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانی‌نماها و مقدس‌مآب‌ها باشند، از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی‌نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده‌اند، عبرت بگیرند که مبادا تفکر گذشته (۲) و خیانت آنان فراموش [شود] و دلسوزی‌های بی‌مورد و ساده‌اندیشی‌ها سبب مراجعت آنان به پست‌های کلیدی و سرنوشت‌ساز نظام شود.

من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می‌کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته‌اند اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی‌رود، گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت به سوی امریکای جهانخوار قناعت نمی‌کنند. در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند… (۳)

امام در نامه ۶/۱/۶۸ به آقای شیخ حسینعلی منتظری آنچه را در پیام خود به طلاب آورده بود که در بالا آمد با صراحت بیشتری اعلام می‌کند: … والله قسم من با نخست‌‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم من رأی به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم… (۴)

و سرانجام در تاریخ بهمن ماه ۶۶ در پاسخ به وزیر کشور وقت اعلام می‌دارد:

… پرونده این نهضت [آزادی] و همین طور عملکرد آن در دولت موقت [در] اول انقلاب شهادت می‌دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفداری جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل بر صحت اگر داشته باشد آن است که شاید امریکای جهانخوار را که هر چه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملت‌های تحت سلطه او دارند، از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد می‌دانند و این از اشتباهات آنهاست.

… به حسب این پرونده‌های قطور و نیز ملاقات‌های مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملت‌های مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا می‌زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می‌خورد که قرن‌ها سر بلند نمی‌کرد… نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری، یا قضایی را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل‌های جاهلانه [که] موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر، حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است… (۵)

اما اینکه پرسیده‌اید هدف از مطرح کردن این گزارش و به تعبیر جنابعالی «نقل قول» در آستانه انتخابات مجلس هشتم چه می‌تواند باشد» پاسخ آن را به آینده و تاریخ واگذار می‌کنیم و در پایان بایسته است خاطرنشان کنیم که دنیا دار امتحان و آزمایش است. والله لتغربلن غربله. عناصری که عنوان «یار امام» را یدک می‌کشند طبیعی است که مورد آزمایش قرار می‌گیرند تا آن راست‌قامتانی که در راه امام استوار و پایدارند از عناصر لغزش خورده و ناتوان و ضعیف النفس به درستی ممتاز و مشخص گردند.

احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون. (۶) صدق الله العلی العظیم

پاورقی:
. قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۱۴۸. «خدا دوست نمی‌دارد کسی به گفتار زشت (ناسزاگویی) صدا بلند کند مگر آنکه ظلمی به او رسیده باشد همانا خداوند شنوا و داناست».
۲. در اصل: گذشته تفکر.
۳. صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۵.
۴. همان، ص ۳۳۱.
۵. همان، ج۲۰، ص۴۸۱ ـ ۴۸۲.
۶. قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه ۲. آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند: ما ایمان آورده‌ایم رهاشان کنند و هیچ امتحانشان نکنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *