پاسخ به برخی افسانهبافیهای سلطنتطلبان (۱۳۸۷/۶/۳)
پاسخ به برخی افسانهبافیهای سلطنتطلبان (۱۳۸۷/۶/۳)
دکتر سید حمید روحانی: در پاسخ به این پرسش بایسته است نکتههایی را خاطرنشان کنم، به نظر میرسد سادهلوحانهترین و کمارجترین داوری نسبت به تاریخ یک ملت و از همه مهمتر یک انقلاب بزرگ اجتماعی مثل انقلاب کبیر اسلامی این باشد که بخواهیم آن را منتسب به کشوری مثل امریکا کنیم. کسانی که این ادعا را دارند یا جاهل به عظمت انقلاب و به تاریخ ایران هستند، یا مثل سلطنتطلبان اسیر توهم توطئهاند و یا مزدورانی هستند که از ناتوانی غرب در به شکست کشاندن انقلاب اسلامی عصبانیاند، بنابراین، تلاش میکنند با چسباندن چنین برچسبهای ناچسبی، عقدهگشایی نمایند. اسناد موجود انقلاب اسلامی و دشمنی امریکا با این انقلاب تا آن پایه گویا است که نیاز به دلیل ندارد. پشتیبانی بیدریغ کارتر و دیگر مقامات آمریکایی از شاه، پیش از سقوط، طراحی کودتاهای پیدرپی، حمایت از گروهکهای مزدور و تروریست، تحریمهای اقتصادی، وادار کردن صدام برای حمله به ایران، دادن سلاحهای کشتار جمعی به صدام برای نابودی ملت ایران و انقلاب اسلامی، حمایت قاطع از نظام سلطنت، مقابله با پیشرفتهای علمی ایران و دهها جریان، رویداد و نوشتههای به جا مانده از مأموران امریکایی و دیگر دستاندرکاران غربی در مبارزه با انقلاب اسلامی و دهها گواه زنده دیگر برای ابطال چنین دیدگاههایی کافی است.
بیتردید میدانید که شاه با کودتای سازمان سیا و دلار امریکا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تاج و تخت از دست رفته خود را بار دیگر بازیافت و بر گرده ملت ایران سوار شد. او پایگاه مردمی نداشت و با یاوری و پشتیبانی بیدریغ امریکا به سلطنت و حکومت ادامه میداد و اگر روزی امریکا دست از پشت او برمیداشت، بیدرنگ سقوط میکرد و قدرت سلطنت خود را از دست میداد. بنابراین، اگر امریکا میخواست او را از قدرت و سلطنت کنار بزند به برپایی انقلاب نیازی نداشت، میتوانست به وسیله یکی از فرماندهان ارتش با یک کودتای نظامی او را سرنگون کند و یا به شکلی به ترور او دست بزند و یا با دارویی مرگآور، بدون سر و صدا او را از میان ببرد و اصولا شاه در برابر امریکا تا آن پایه خودباخته، بیاراده و ناتوان بود که اگر امریکا به او رو ترش میکرد، او بیدرنگ دستها را بالا میبرد و همهچیز را رها میکرد و میرفت و دیگر لازم نبود امریکا برای بیرون کردن او انقلاب به راه بیندازد. همانطوری که پدر او در مقابل انگلیس دستها را بالا برد و همهچیز را رها کرد و از چنگ ملت ایران گریخت.
استکبار جهانی و نفتخواران بینالمللی و در رأس آنان آمریکا و انگلیس میتوانند با پخش دلار و با سمپاشیها و فتنهگریها مشتی اراذل و اوباش را به خیابانها بکشانند و حکومتهایی را که از پایگاه مردمی برخوردارند، به چالش بکشند، لیکن هیچگاه نمیتوانند یک ملت را در راه پیشبرد سیاست شیطانی و استعماری خود به حرکت درآورند و انقلاب پدید آوردند. آمریکا میتواند یک انقلاب را به چالش بکشد و حتی براندازد، لیکن نمیتواند انقلاب بیافریند. انقلاب همواره در راه کوتاه کردن دست تبهکاران و زورمداران درونمرزی و چپاولگران و تجاوزکاران برونمرزی از سرنوشت کشورها و ملتها میباشد، نه در راستای منافع آنها.
اینکه گفته شود شاه به دنبال ساختن ژاپن دیگری در ایران بود و امریکاییان نمیخواستند این اتفاق بیفتد نیز تحریف آشکار تاریخ است. برای اینکه جنابعالی اوضاع اقتصادی و اجتماعی به هم ریخته دوران شاه را که ناشی از سیاستهای اصلاحات ارضی و انقلاب سفید بود بهتر درک کنید شما را به نوشتههای غربگرایانی چون: فرد هالیدی، احمد اشرف، همایون کاتوزیان، ماشاالله آجودانی، آموزگار، مسعود کمالی، حسین بشیریه، بازرگان، گراهام رابرت، محسن میلانی، مهدی پرهام و صدها نویسنده دیگر ـ که اوضاع نابسامان و بیبرنامه و به هم ریخته اقتصادی دوره شاه را در آثارشان به خوبی ترسیم کردهاند ـ ارجاع میدهیم. این افراد هیچکدام طرفدار انقلاب اسلامی نیستند که بگوییم با جانبداری نوشتهاند. ژاپن شدن ایران در دوره شاه افسانهای است که سلطنتطلبان بعد از سقوط شاه درست کردند. حتی در همان دوره نیز به ندرت اثری پیدا میکنید که سیاستهای رژیم پهلوی را تشبیه به سیاستهای ژاپن کرده باشند. رژیمی که از فرق سر تا نوک پا امریکایی و غربی بود و توانایی حتی تولید یک لولهنگ را نداشت و سازمان برنامه، ارتش، وزارت اقتصاد، وزارت جنگ، وزارت صنایع، وزارت کشاورزی و دیگر سازمانهای برنامهریزی و اجرایی آن را بیگانگان اداره میکردند و حتی از تکنسینهای داخلی هم محروم شده بود، چگونه میتوانست ایران را به ژاپن تبدیل کند؟
بنیادهای این ادعا عموما از ناحیه سلطنتطلبهایی مطرح میشود که به خاطر وعدههای پوچ امریکا در سرنگونی انقلاب اسلامی و شکست ذلتباری که در ایران نصیب امریکا، نظام شاهنشاهی و غربگرایان وابسته به امریکا و سلطنت شده است به دنبال روزنههایی برای ایجاد تردید در تاریخنگاری انقلاب اسلامی هستند تا دست کم نسلهای آینده را از همراهی و پشتیبانی از انقلاب اسلامی بازدارند و انقلاب اسلامی را بیرهرو سازند، لیکن «زهی خیال باطل»!