متن کامل سخنرانی آیت الله سیفی مازندرانی
در وبینار 《مجتهد شهید؛ الگوی حوزه انقلابی》
همایش بزرگداشت چهل و سومین سالگرد شهادت آیتالله شهید سیدمصطفی خمینی
این همایش مجازی، با قرائت پیام مکتوب آیت الله العظمی سبحانی و سخنرانی آیت الله سیفی مازندرانی و استاد سیدحمید روحانی به همت بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در یکم آبان ۹۹ برگزار شد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین لاسیما البقیه الله فی الارضین ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا
با تشکر از این اقدام به جا و مرضی خدای تعالی که برای بزرگداشت از فقیه مجاهد آیت الله سید مصطفی خمینی تغمده الله برحمته و حشره مع اجداده الطاهرین گرفتید این بزرگداشت را و در حقیقت قبل از ورود به سخن اصلی نکته ای را متذکر می شوم و آن این است که اینگونه بزرگداشتها عمل به سنت ائمه معصومین علیهم السلام سنت و روش ائمه معصومین ما این بود که از فقهای روات تجلیل می کردند و هرگز خوش نداشتند کسی نسبت به آنان بد بگوید یا تعریف کند.
اهمیت بزرگداشت شخصیتهای برجسته عالم تشیع
من به عنوان نمونه فقط یک روایت می خوانم صحیحه جمیل ابن دراج عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیث انه ذم رجلا جمیل می گوید که امام صادق علیه السلام وارد بر ایشان شدم دیدم راجع به مردی حضرت بدگویی می کند «وقال عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ، قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَاسْتَقْبَلَنِی رَجُلٌ خَارِجٌ مِنْ عِنْدِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)…، فَقَالَ لَا قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ وَ لَا قَدَّسَ مِثْلَهُ، إِنَّهُ ذَکَرَ أَقْوَاماً کَانَ أَبِی (ع) ائْتَمَنَهُمْ عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ کَانُوا عَیْبَهَ عِلْمِهِ وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ هُمْ عِنْدِی، هُمْ مُسْتَوْدَعُ سِرِّی أَصْحَابُ أَبِی (ع) حَقّاً إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِأَهْلِ الْأَرْضِ سُوءاً صَرَفَ بِهِمْ عَنْهُمُ السُّوءَ، هُمْ نُجُومُ شِیعَتِی أَحْیَاءً وَ أَمْوَاتاً یُحْیُونَ ذِکْرَ أَبِی (ع) بِهِمْ یَکْشِفُ اللَّهُ کُلَّ بِدْعَهٍ یَنْفُونَ عَنْ هَذَا الدِّینِ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأَوُّلَ الْغَالِینَ ثُمَّ بَکَى فَقُلْتُ مَنْ هُمْ فَقَالَ مَنْ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ أَحْیَاءً وَ أَمْوَاتاً، بُرَیْدٌ الْعِجْلِیُّ وَ زُرَارَهُ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ»
فرمود آن شخص آمد نزد من نسبت به بعضی از فقهای روات اصحاب پدر بزرگوارم امام باقر و اصحاب من هم که هستند بدگویی کرد خدا او را نیامرزد اینها کسانی هستند که پدر من امام باقر بر آنها اطمینان کرد بیان حلال و حرام خدا میکردند و در زمان من هم همینطور یعنی فقها و عالمان دینی بودند احکام و حدود الهی را بر مردم روشن می کردند و بیان می کردند این عالمان فقها ستارگان شیعه هستند چه مرده و به رحمت خدا رفته باشند و چه زنده باشند آنان ذکر ما اهل بیت را زنده کردند خداوند هر بدعتی را توسط اینها زائل می کند خدای تعالی اگر بلا و مصیبتی بر جامعهای بخواهد نازل شود به برکت وجود این فقهای مبین حلال و حرام این بلا و مصیبت را از آن جامعه دفع می کند نقش یک عالم تا این اندازه حضرت در واقع او را بالا برده است فقیه اهل بیت را حضرت بعد از اینکه از اینها تعریف کرد گریه کرد گریه برای چه؟ گریه بر وفاداری اینها گریه بر اینکه این عالمان وفادار بهدین و مذهب مورد سوء تبلیغ مورد هجمه تبلیغاتی و بدگویی بدخواهان هستند گریه کرد حضرت وقتی که گریه کرد حضرت من گفتم اینها کی هستند که گریه می کنید شما بر اینها گفتند حضرت فرمود انها کسانی هستند که سلام خدا بر آنها باد و رحمت خدا بر انان باد چه زنده باشند چه نباشند برید العجلی ابوبصیر و زراره و محمد ابن مسلم خب این روایت و نظیر این روایات ما زیاد دیدیم بیش از حد استفاضه هست در حد تضافر هست که از اصحاب خود حضرات تجلیل می کردند دفاع می کردند در زمان حیاتشان حتی ولذا این سنت و این روش که بعضی از شما ها دارید به اینکه می آئید بزرگداشت می گیرید برای فقهای دین، عالمان دین، آن هم فقهایی که فقهای مجاهد بودند یعنی جان خودشان را امنیت خودشان را آسایش خودشان را درخطر انداختند برای مبارزه با طاغوت و طاغوتیان برای بیان حق دین خدا و نهراسیدند از تهدید تهدید کنندگان در بیان آنچه را که مر دین است و حقیقت دین است. یکی از آنان که واقعا مصداق بارزشان است جناب آیت الله سید مصطفی خمینی است.
ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام از نگاه مجتهد شهید
که ایشان کتابهای مختلفی که علمی وزین در آن حد از سن که هنوز سن زیادی نبوده تالیف فرمودند مخصوصا کتاب ولایت فقیه که ایشان نوشتند من فقط می خواهم بگویم آن مشرب و مسلک فقهی که ایشان داشت با امام راحل عظیم الشان ما مو نمی زد در مساله ولایتفقیه ایشان می گفت ولایت فقیه ثابت است به نحو مطلقه هم ثابت است یعنی نه تنها بر عوام الناس ولایت دارد فقیه بلکه بر بقیه هم فقها و مراجع دینی هم ولایت دارد ایشان این ولایت را در تمام شئون حکومت سریان می داد عبارتی است در کتاب ولایت فقیه ایشان که من نص کلام ایشان را می خوانم دقت کنید ایشان در این عبارت دارد:
جعل الله تعالی للفقیه کلما جعله لالامام علیه السلام آنچه را که برای معصوم ثابت بود برای فقیه خدای تعالی در عصر غیبت از ولایت قرار داد من «حیث أنه» از جهت تشریع اختیار تشریع دین داشتن که بعضی ها اشکالات بیمطالعه می کنند که خب پس شما می گوئید مثل امام معصوم می تواند تشریع بکند نه «من حیث رئاسته علی کافه الانام» از این جهت که او ولایت بر حکومت بر همه مردم دارد و «سلطنته علی سائر العباد» که او خدای تعالی ولایت وسلطنت و سلطه بر همه بندگان بر او جعل کرده و «ادارته لشئون الملته و الامامته لقیاده الامه» برای رهبری و زعامت مردم خدای تعالی همان اختیار که برای معصوم قرار داد برای فقیه عصر غیبت هم قرار داد و تنفیذ القوانین الدینیه یعنی اجرای تمام حدود الهی خب شما می دانید به قول امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
« الحمدلله الذی لم یخرجنی من الدنیا حتی بینت لامتی جمیع ما یحتاجون الیه حتی الارش فی الخدش» هیچ چیزی نیست که در اسلام برایش حدی بیان نشده باشد « تنفیذ القوانین الدینیه و تطبیقها و
تدبیر الشؤون الحیاتیه فی الرعیّه و تنظیمها» یعنی آن چیزی که در زندگی مردم تاثیر دارد در آسایش مردم در امنیت مردم در اقتصاد مردم از هر جهت مردم نیاز به ان دارند که شان یک حکومت قوی هست ولایت بر چنین حکومتی را خدای تعالی در عصر غیبت برای فقیه قرار داد کما اینکه برای امام از هر جهت ثابت بود بعد ادامه دارد «و هی التی من آثارها الإفتاء و القضاء … نصب الولاه على الأمصار و الوکلاء و النوّاب و العمّال … سیاسه الرعیّه، وإعطاء الرایه و العلم و اللواء، و تقسیم الغنیمه … حلّ جمیع المشاکل الفردیه و الاجتمالیه، و تشکیل الوزاراه فی مختلف شؤون المملکه» فرمانداران را نصب کند استانداران و رئیس جمهور نصب کند تا اینکه می فرماید و بسیاری از این موارد… از آن مواردی که ایشان ذکر کرده من یک پنجمش را خواندم یعنی یک حکومت قوی مطلق با قوت در تمام شئونش می گوید برای فقیه عصر غیبت خدای تعالی برایش ولایت جعل کرده
معنای جمله «ولایتفقیه همان ولایت رسول الله است»
و در جای دیگر دارد. بحث مفصلی البته در مورد ولایت فقیه می کند و می گوید آنچه را ما نتیجه گرفتیم از این ادله «و الذی حصّلناه إلى الآن: أنّ الفقیه الجامع، له الرئاسه الکلّیه على جمیع الشؤون السیاسیه فی مملکه الإسلام، و
یکون له إفناء المصالح الشخصیه حِذاء المصالح العالیه النوعیه» این یعنی اگر یک شخصی یک فقیهی یک مرجعی یک عامی اگر بگوید من چهاردیواری اختیاری و من مالک زمین خودم هستم و الناس مسلطون علی اموالهم و کسی حق تعرض به من ندارد و یا اینکه من میخواهم اینگونه زندگی کنم اینگونه مشی کنم ایشان می گوید نه! فقیه برای حفظ مصالح اسلام و مسلمین مصالح نوعیه حق ولایت بر او دارد که تو حق نداری حتی از ملکت استفاده بکنی این مثال بود تمام مصالح شخصیه عبارت را می خوانم «له إفناء المصالح الشخصیه حِذاء المصالح العالیه النوعیه فله التصرّفات فی أموال الناس، و له السلطنه على أنفسهم» یعنی حتی ولایت دارد بر جان و مال اینها همان ولایتی که رسول مکرم داشته که در آیه شریفه داشته النبی اولی بانفسهم این است که امام راحل می فرمود ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است این همان حرف آقا سید مصطفی است
حکم تزاحم آراء فقها و ولیفقیه
بیت امام اوست بیت امام سید مصطفی است بیت امام سید احمد است که در حضور مقام معظم رهبری آمده همان سال اولی که رهبری به رهبری انتخاب شد دو زانو، زانو زده و گفته انت مولای مولای من هستی سید من هستی آقای من هستی هر چه امر کردی من مطیع تو هستم این خلف صالح است بیت امام ما که می گوئیم مقصود ما اینگونه است بیت آن است که حریم امام را حفظ کند حریم فقهی امام را حریمی که امام راحل عمر خودش را برای آن مایه گذاشته است آن مکتب امام را این مکتب سید مصطفی است و در جای دیگر که خیلی جالب است حتی تصریح کرده که «ثمّ إنّ من الممکن دعوى أنّ الزعیم الفقیه هو الذی تُعیّن علیه الواجبات الکفائیه، فلا یجوز للآخر مزاحمته، و لاالتدخّل فی سلطانه» یعنی هیچ فقیه دیگری در زمان که فقیهی که زعامت را به دست گرفته است و مردم او را انتخاب کردند و حکومت را به دست گرفته است، فقیه دیگر حق مزاحمت و تضعیف برای او هرگز ندارد. حرام است. معنای این می دانید یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر چنان که فقیه دیگر با هر حرکتی، هر سکوتی به گونه ای عمل کند، به گونه ای مشی کند که موجب تضعیف آن ولی امر فراهم شود، او فعل حرامی مرتکب شده است. طبعا ارتکاب فعل حرام مسقط عدالت و شرایط مرجعیت در این شخص منتفی است. نکته مهمی است این مطلب. نکته مهمی است که آقای سید مصطفی به آن اشاره کرده است و آن عبارت است از اشتراط حمایت، مسانده و پشتیبانی از آن ولی امر. یعنی آن فقیهی که جامع شرایط فتوا است، جامع شرایط قیادت و زعامت و رهبری امت و امت او بیعت کرده و انتخاب کرده است و اخذ زمام حکومت کرده است و مجری احکام الهی است، انفاذ حدود الله است و اقامه کننده ی دین خداست. «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ( یا محمد صلی الله علیه و آله) وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسى أَنْ أَقیمُوا الدِّین.»(شوری/۱۳) فقیه عصر غیبت که آخذ زمام حکومت شد چه می کند؟ اقامه دین الهی می کند. «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ» (النساء/۱۰۵) قرآن نازل شده است برای چه چیزی؟«لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ» ( النساء/ ۱۰۵) برای اینکه این قرآن حکومت کند بر مردم. خوب او[ ولی امر] حکومت قرآن را ایجاد کرده است. طبعا مرجعیت یک منصب توقیفی است. چون عقل که طاعت بشری از بشر دیگر را جایز نمی دانند. « لایری العقل ولایه لأحد علی أحد من الناس». چون عقل می گوید به نظر من ملاک طاعت یا در «شکر منعم» هست. منعمی که نعمت های اصلی [مثل] عقل و حیات و حواس پنجگانه و «کالتی لا تود سائر النعم نعمه بدونها» یا به خاطر دفع عقاب خالد اخروی است که « من بیده العقاب و الثواب هو الله تعالی » که خالق باشد فقط، فلذا از نظر عقل به قول فقها، حتی امام و نبی ولایت ندارد بر بشر چون پیامبر منعم به نعمت های اصلی نیست. او عقل ایجاد نکرده، حیات به بشر نداده است. اصل اولی در مسئله ولایت این است که ولایت فقط منحصر در ذات باری تعالی است. این حکم عقل است. ولکن چون از جانب همان خالق وقتی عقل مشاهده می کند کلام آن کسی را که در او حق الطاعه و ولایت می بیند که او فرمود « اولی الامر منکم» لذا موضوع حکم عقل توسعه پیدا می کند. می گوید « طاعه النبی طاعه الله» لماذا؟ « لأن الله أمر»، « أمر بطاعه النبی و طاعه النبی طاعه الله، لأن الله تعالی امر بطاعه اولوا الامر و طاعه اولوا الامر طاعه الله» که ادله ولایت فقیه وقتی اثبات کند ولایت فقیه را یعنی « الفقیه من اولوا الامر» فقیه را داخل عنوان «اولو الامر» می کند. به قول آقایان طلبه ها و اهال فن اصول که نصوص ولایت مطلقه فقیه حاکم است – حکومت اصولی را می گوییم – بر آن آیه شریفه ی اولوالامر. یعنی موضوع وجوب طاعه که اولوا الامر باشد را ادله ولایت فقیه توسعه می دهد. اولوا الامر اصلی و بالذات ائمه معصومین و بالحکومه و التوسعه فقهای عصر غیبت. بنابراین قصور دارد وقتی اصل عقلی مخالف بود بر این منصب، مثل منصب قضا، آقایان گفتند که منصب قضا منصب توقیفی است. مرجعیت هم همینطور. مرجع تقلید امر توقیفی است. چون مخالف اصل عقلی است که عرض کردیم. آن دلیل توقیف نصوص شرعیه است که باید قائم بشود بر ولایت فقیه بر منصب مرجعیت. آن نصوصی که مثل « فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ»[۱] ، « فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللَّه»[۲] این نصوص که قائم شده است بر این مرجعیت و مشروعیت این مرجعیت تشریع کرده است این منصب را، آن نصوص قاصر هست، توان اثبات این منصب را، یعنی قاصر است از اینکه بخواهد شامل بشود آن فقیهی را که او حمایت از ولی امر نمی کند. ساز سیاست خودش را بزند. در مواضع سرنوشت ساز که ولی امر که عبارت باشد از فقیه جامع شرایط فتوا و رهبری که به انتخاب امت زعامت را بدست گرفته است، حالا این فقیه بیاید در مواقع مهم او را حمایت نکند. وقتی که صحبت می کند علیه اختلاس گران او سکوت بکند. وقتی که صحبت بکند که مذاکره با سران استکبار سم است، او سکوت بکند. وقتی او مسائل مختلف را مطرح کند در باب های مختلف نظام ، او سکوت بکند. این هرچقدر فقیه قوی باشد، اعلم الفقها باشد و در دید مردم اتقی الاتقیا باشد با این سکوت شقاقی را که ایجاد می کند و تضعیفی را به آن مقام ولی امر می کند بیشتر می شود. مردم می گویند این بزرگوار، این عالم اعلم، این فقیه اعلم اینی که اصلا کفشش خود به خود جفت می شود وقتی او حرف نمی زند یعنی قبول ندارد. مردم عموم از این سکوت و عدم حمایت در مواقع حساس چه استفاده می کنند ؟ واضح است ، روشن است که استفاده ضعف خواهند کرد. آیا آن نصوص مرجعیت از هر عالمی، حتی از هر مسلمانی سوال بکنند که شارع مقدس هدفش از تشریع منصب مرجعیت چه بوده؟ بدون شوکت مذهب، اقتدار مذهب، اعزاز مذهب، عزت مذهب.
حمایت از ولیفقیه؛ شرط مرجعیت
خوب آن فقیهی که چنین مسلکی را اختیار کرده است، حامی ولی امر نیست، با عدم حمایت تضعیف را فراهم می کند، آیا این نصوص این منصب ولایت فقیه بر مرجعیت را برای چنین فقیهی جعل می کند؟ آیا این مخالف غرض از تشریع منصب مرجعیت نیست؟ مخالف با اصل مذهب و اصول مذهب ما نیست؟ قطعا مخالف است. اینجاست که جناب شهید ما آیت الله سید مصطفی خمینی وقتی که می گوید که بر هیچ فقیهی جایز نیست که مداخله کند در آن اموری که تحت حکومت ولی فقیه جامع است به گونه ای که موجب تضعیفش فراهم بکند، ریشه در این دارد که خود نفس این حمایت از ولی امر شرط اصل مرجعیت است. یکی از شرایط مرجعیت تقلید این است که او حامی ولی امر باشد. در زمانی که حکومت اسلام است تحت امر و تحت حکومت یک فقیه جامع شرایط فتوا و رهبری. آیه شریفه « اقیموا الدین»(شوری/۱۳) که خواندیم. این آیه دلالت دارد که تمام انبیا الهی، خود آیه اسم برده است. پنج پیامبر اولوالعزم را اسم برده است. ابراهیم، موسی، عیسی، نوح و پیامبر اسلام . همه را اسم برده است. که گل سر سبد نشانه از همه انبیا دارد. آنی که بر همه انبیا واجب بود من جمله بر پیامبر ما، اقامه دین بوده است. اصلا برای این نازل شده اند و مبعوث شده اند. کتب آسمانی برای این نازل شدند. این اقامه دین. همه موظفیم. همه مکلفیم. آیا هیچ فقیه ولو مخالف اصل ولایت فقیه باشد او می تواند بگوید دین خدا نباید در عصر غیبت اجرا بشود؟ آیا می تواند بگوید اقامه دین الهی را بگوید فقط و فقط مختص زمان ظهور بوده است؟ به قول امام راحل در کتاب «البیع» خلاف مقتضای حکمت است. خدای تعالی این نبی مکرم را فرستاده است کتاب قرآن را فرستاده و ائمه آمدند که فقط در زمان حضور خودشان دین اقامه شود؟ زمان غیبت که به اضعاف اضعاف، چندین برابر از زمان حضور زمانش بیشتر است. آن موقع در نهایت بیست سال بوده است. تا الان هزار و چهارصد سال و بعد از آن معلوم نیست حضرت کی ظهور بکند، بعد تا قیامت. لذا است که می گوییم دین تشبیه شده است و قرآن نازل شده است که اقامه دین فقط در عصر حضور باشد، این حرفی است که هیچ آدم عامی نمی زند. فقیه مخالف ولایت فقیه فقط می گوید اینکه او ولایت داشته باشد به نحو حکومت قبول نداریم ولی از باب حسبه قبول داریم. پس قبول دارید ولو از باب حسبه که به قول امام[۱] متیقن از امر حسبه این است که اذا دار امر تصدی الحکومه بین الفقیه جامع و بین غیره من العوام، اگر امر دائر بین این شد متیقن از این حسبه که خدا تعالی راضی هست کدام می شود. عالم هست دیگر. متیقن اوست. او از این باب قبول دارد. بنابراین اقامه دین الهی یا به صورت فردی است. شما نماز می خوانید روزه می گیرید. شما دارید اقامه دین الهی می کنید. یا اجتماعی است که متیقن از اقیموا الدین اجتماعی است. چون انبیا را گفت شما اقامه کنید. چون انبیا مامور بودند در میان جامعه اجرا بکنند. « یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»(ص/۲۶) این شأن انبیا بوده است. « إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاس» (نساء/ ۱۰۵) خطاب به پیامبر ماست. قرآن را نازل کردیم برای تو ، تا اینکه بین مردم حکومت بکنی بر اساس قرآن. در این آیه « اقیموا الدین» خطاب به پیامبران است که ما به این ها گفته ایم اقیموا الدین . پس این اقیموا الدین متقینش چیست. یعنی تشکیل حکومت براساس دین الهی. این فقیه آمده است دین را اقامه می کند در عصر غیبت. که بعد از حکومت امیرالمومنین صلوات الله علیه اولین بار در طول تاریخ شیعه چنین حکومت اسلامی با ولایت فقیه جامع شرایط فتوا و رهبری و قیادت تشکیل شده است این حکومت. آیا بقیه نباید اقامه دین بکنند؟ آیا اقامه دین منحصر به آن کسی است که حکومت را عهده دار شده است؟ در این صورت که او توان ندارد. به قول امیرالمومنین « َ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِر… ٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا»[۲] اگر من ناصر نداشته باشم که اصلا تکلیف ندارم بیایم حکومت را دست بگیرم. چون توان ندارم. امام معصوم امیرالمؤمنین اگر مردم با اومساعدت نمیکردند و نصرت نمیکردند و ذی نفوذان آن زمان، فقیهان آن زمان، صحابه رسول خدا، چون از زمان رسول خدا خیلی دیر نشده بود، اگر آنها حمایت نمیکردند حضرت می توانست؟ نه. الان هم اینگونه است. عامی اطاعت میکند. فقیه هر چه اعلم فقها باشد، مرجع تقلید باشد، او اولی است از بقیه که اقامه دین بکند. اقامه دین به چیست؟ آنی است که اقامه دین می کند الان، او را مساعدت بکند. بله مرجعیت تقلید خودش یک اقامه دین است. مردم میآیند رجوع می کنند. نوعی اقامه دین می شود. جواب این است که عزیز من این اقامه دین اما در صورتی که جنبه تضعیف آن حکومت اسلام و ولی امر را پیدا نمیکند. اگر زمانی بود مثل قبل انقلاب که حکومت اسلامی به رهبری ولی امر نبود. در آنجا مسلم مرجعیت مصداق بارز اقامه دین الهی بود. موجب مجد می شد. موجب شوکت می شد. اشتراط حمایت ولی امر سالبه انتقای موضوع بود. اما زمانی که حکومت اسلام است و یک فقیه جامع متولی و متصدی حکومت اسلام است در اینجا اگر این مرجع تقلید اگر هر چه بیشتر باشد مقلدینش و هر چه نفوذش بیشتر باشد، او حمایت نمی کند او ضربه اش و تضعیفش نسبت به کیان اسلامی و ولی امر بیشتر خواهد شد.
فلذا است که اولا آن نصوص مرجعیت قاصر است. این حمایت از رهبری شرط مرجعیت است. و ثانیا به دلیل آیه « اقیموا الدین » صیغه امر است و افاده وجوب می کند و وجوب اقامه دین از ضروریت دین ماست. مذهب هم نه ، اقامه دین از ضروریت دین است. دین کامل را مذهب می دانیم، بر اساس مکتب ائمه بیت بعد لتیا والتی بعد امیرالمومنین این حکومت تشکیل شده است. این دین باید اقامه بشود بوسیله فقیه با کاردانی و تدبیر و حسن تدبیر و حکمت که بحمدالله تعالی هم امام راحل عظیم الشان ما و هم مقام معظم رهبری آیت الله العظمی خامنه ای به نحو احسن با حکمت این حکومت دارد اداره می شود. بقیه چگونه اقامه دین بکنند؟ به قول فقهای بزرگوار ما « یجب علیهم المساعده » به قول امروزی ها « الدعم و المسانده و المعاضده» واجب است بر این ها. اقامه دین آن ها به این است که زیر بار او را بگیرند. بازویش باشند. همکاری اش بکنند. تا این حکومت اسلام با این همه دشمنانی که داریم از خارج و داخل مخصوصا خارج نیاز به چه چیزی دارد؟ حمایت شدید دارد. فلذا اینکه سید مصطفی خمینی در این مسئله ولایت فقیه با آن گستره عریض و وسیعی که بیان کرده است در آخر گفتند که برای فقهای دیگر مداخله مزاحمانه که موجب بشود تضعیف آن ولی امر را جایز نیست. من در اینجا فرصت برای ادامه سخن نیست. این مباحث علمی و فنی است که جلسات متعدد علمی می طلبد که ما اینجا برنامه هایی داریم. خیلی تشکر می کنیم از شما . سوالی در اینباره آقایان طبعا دارند سوالاتی. من در خدمت شما هستم که سوالات را مطرح بفرمایید و آنچه به ذهن می رسد عرض بکنیم. بسم الله
پرسش وپاسخ
چگونگی احیای قاطعیت مجتهد شهید در راه حق؛ در عص حاضر
سؤال: خیلی متشکر از بیانات حضرت استاد سیره سید مصطفی خمینی را که مطالعه می کنیم صراحت لهجه و قاطعیت را در زندگی ایشان بسیار پر رنگ و برجسته می بینیم برای بازسازی ای مساله در فضای موجود و البته ضرورت قاطعیت و صراحت لهجه توضیح بفرمائید
آیت الله سیفی: بله بیان به قول نبی مکرم اسلام فرمود ان من البیان لسحر یعنی بیان جادو می کند چطور یک جادو سلب اراده طرف را می کند بیان می تواند به گونه ای باشد که مخاطب را سلب اراده بکند. حالا این بیان به دو گونه می تواند طرف را سحر بکند یکی اینکه لغز گویی باشد دو پهلو زدن باشد مجمل گویی باشد خب این راه کسان سیّاسی است که می خواهند با این دو پهلو گفتن ها هم وجهه خودشان را در میان عوام الناس حفظ کنند به عنوان شخص معتقد به انقلاب این نظام و خواستار ارزشهای اسلامی و هم اینکه آنچه را که غرض سیاسی که خودشان دارند آن را دنبال بکنند این دو پهلو گفتن ها طبعا یک مستمسکی می شود برای مخالفین خط ولایت داشتیم ما از میان روسای جمهور هم متاسفانه در طول این نظام جمهوری اسلامی داشتیم و داریم که این دو پهلو گفتن ها برای انها مستمسکی قرار می دهند و از آن طرف هم طرف می تواند با این دو پهلو گفتن خودش را تبرئه بکند از اتهام بسیجی ها یا ان نیروهای خط ولایت و یک نحوه بیان این است که نه کاملا متمایز بکند خط ولایت را تبیین روشن احکامش را مثل همین امروز که بیان شد مثل بیانی که از آقا سید مصطفی استفاده کردیم که وقتی ولایت فقیه که می گوئیم الامر بالشی امر بلوازمها جعل الولایهه للفقیه قطعا مستلزم احکام و آثاری است اینکه ما بگوئیم بله رهبری را قبول داریم رهبری معظم با تعابیر مختلف اما در آن آثار و تبعاتی که باید ما ملتزم باشیم عملا به آن ملتزم نباشیم این نمی شودپس بنابر این صراحت لهجه در بیان نقش فرقان را دارد یکی از اسامی قرآن مجید فرقان است قرآن را ببینید و اذا التبست علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم بالقرآن وقتی فتنه ها مانند شب های تاریک راه حق را بر باطل بر شما گم کرد بروید قرآن را ببینید قرآن را که می خوانید شما انهایی که اهل دقت در قرآن هستند می فهمند واقعا ما من صفحه من القرآن وقتی که انسان باز که می کند می بیند چگونه بین حق و باطل آنجا تمیز کرده منافقان را چگونه در به در کرده و آنها را رسوای خاص و عام کرده و معیار داده که منافق چه کسی است شرایطش را بیان کرده مومنین را وقتی که وصل می کند آثارشان را می گوید اوصافشان را می گوید انسان وقتی که این قرآن را باز می کند انگار خط نفاق و خط ایمان برایش مجسم می شود دیگر اصلا جایی ابهام نمی گذارد قرآن مجید لذا سمی فرقانا بین الحق و الباطل عالم وظیفه دینی و رسالت الهی اش این است که به گونه ای بیان کند که حق از باطل خط ولایت از خط مخالف ولایت تمیز داده شود تا این مردم راه را گم نکنند.
دلیل بایکوت آیتالله سیدمصطفی خمینی توسط جریانهای غربگرا و غیرانقلابی
سؤال: چرا برخی جریانهای غربگرا و غیر انقلابی در چهار دهه گذشته ایشان را بایکوت کردند یا به تحریف و بعضا تخریب شخصیت آن بزرگوار روی آوردند؟
آیت الله سیفی: در یک کلمه من به شما جواب بدهم علتش با این بیان بنده معلوم شد اینکلام امروز که از ایشان خواندیم شنیدید این کلام را نص کلام ایشان را و ملاحظه کردید سر از کجا در آورد به کجا منتهی شد چه آثاری بر آن مترتب شد قطعا اشخاص مخالف خوش ندارند این مسائل برای عموم مردم شکافته شود طبعا باید سیاست انها اقتضا کند که فکر مثل سیدمصطفی خمینی ها را بایکوت کنند.
ضرورت بزرگداشت آیتالله سیدمصطفی خمینی در عصر حاضر
سؤال: اصل بزرگداشت شهید آیت الله سید مصطفی خمینی در حوزه چه ضرورتی دارد و چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟
آیت الله سیفی: عرض می کنم که یک حسن ذاتی دارد این بزرگداشت ها که من در ابتدا از امام صادق علیه السلام خواندم که سنت معصومین بوده است. که از یاران با وفا که فقهای روات باشد. یعنی حمایتی که از فقهای روات کردند از هیچ کس نکردند. که در زمان حیاتشان گریه بکنند از اینکه چرا بدخواهان علیه این ها حرف می زنند و برای تجلیل این ها حضرات ، این سنتشان بود. این استحباب ذاتی دارد. از جهت ضرورت من باز هم به شما عرض بکنم الان شما ببینید . اگر از شما سوال بکنند که مهمترین عامل در تقویت ولایت و خط ولایت و در تحکیم و محکم کاری ارکان نظام جمهوری اسلامی و در حفظ کیان مذهب چیست؟ بدون شک اولین چیزی که به ذهن می رسد این است که علما و فقهای دین ، مراجع دین حمایت بکنند از ولی امر مسلمین. شما می دانید نظامیها قدرتهای نظامی همه مقهور قلم و بیان هست، مقهور فتاوایی است که(علما) میدهند، میدانید که آقایان بزرگوار مقلدین زیادی دارند. طبعا حمایت اینها میتواند مهمترین نقش را در خط ولایت، در حمایت از رهبری داشته باشد. خوب کسی که چنین فکری داشته باشد، یک فقیهی که این مدرسه را راه بیاندازد که مثل سیدمصطفی خمینی باشد که امروز کلامش را خواندیم قطعا امروز شما احساس میکنید یکی از مهمترین ضرورتها و عواملی که موجب میشود که ما بزرگداشت ایشان را انجام بدهیم خود زنده کردن این مدرسه و این فکر است. این فکر ولایت مطلقه. فکر آن احکام و آثاری که مثل ایشان بر این ولایت فقیه مترتب کردند. این واقعا مهمترین ضرورت در زمان ماست. اگرکسی متوجه باشد که حوزه علمیه، مراجع دینی، فقهای بزرگ چه نقش قوی میتوانند در تحکیم و تقویت و صیانت این کیان نظام و ارکان نظام جمهوری اسلامی و در تقویت خط ولایت داشته باشد.
تشکیل حکومت؛ متیقن از اقامه دین
سؤال: با چه دلیلی قدر متیقن از اقامه دین را جنبه اجتماعی و حکومتی دانستید نه انفرادی؟
آیت الله سیفی: من نکته ای را گفته بودم که در این آیه شریفه « شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً»(شوری/۱۳) آنی که حضرت نوح را توصیه کرده است و «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّه» (نساء/۱۰۵) قرآن را بر تو نازل کردیم که بر اساس آن در جامعه حکومت بکنی. پس توصیه قرآن به پیامبر این بود. «َ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسى» آن چیزی که خدا تعالی به انبیا الهی توصیه کرد چه بود؟ جواب این مطلب را باهمین آیه ای که خواندم داده شده است. ایجاد حکومت الله . «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَق»(ص/۲۶) فاء، فاء تفریع است. یعنی ثمره این خلیفه اللهی که به تو دادیم باید چه باشد؟ ایجاد حکومت الله روی زمین. بنابراین متیقن از این «اقیموا الدین» که در واقع مورد توصیه خداوند تعالی به همه انبیا است، متیقن اقامه دین الهی است به معنای ایجاد حکومت الله روی زمین. با استشهاد به آیات متقنش می شود این. اگر چه اطلاقش نماز و روزه و اعمال فردی شامل می شود اما آن مصداق اعلی و متیقن از مدلول این آیه به قرینه آیاتی که گفتیم این اقامه حکومت الهی می شود. من در خاتمه بسیار بسیار از این اقدام شما تشکر می کنم لکن توصیه من به شما این است که اقتصار و اکتفا به این نکنید و اقتصار به گذشتگان و به رحمت رفتگان از علما و فقهای مجاهد نکنید اولا در میان فقهای مجاهد ما بسیار بودند آنانی که سنگ بنای ولایت فقیه را گذاشتند و تقویت کردند، کم نیستند زیاد هستند که به لقا الله رفتند. مثل محقق کرکی و محقق نراقی و صاحب جواهر و سید بحر العلوم که کتاب خیلی جالبی دارد و بقیه فقهایی که هستند مثل شهید صدر در زمان ما و بسیاری از فقهای دیگر که اسامی آنها را در جای خودش عرض کردیم و همچنین از کسانی که در قید حیات هستند. همانطور که امام صادق فرمودند« احیا و امواتا »، بریر عجلی ، ابن مسلم، زراره، اینها زنده بودند، حضرت برای اینگونه از آنها بزرگداشت کرده است ، تعریف کرده است. پس این را توسعه بدهیم.
والسلام علیکم و رحمه الله
[۱] کتاب البیع (للإمام الخمینی)، ج۲، ص: ۶۶۵
[۲] نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۵۰
فمع الغضّ عن أدلّه الولایه، لا شکّ فی أنّ الفقهاء العدول هم القدر المتیقّن، فلا بدّ من دخاله نظرهم، و لزوم کون الحکومه بإذنهم
متن امام این است. ایشان عبارت دقیق نفرمودند.
[۱] التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص: ۳۰۰
[۲] کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص: ۴۸۴