مصاحبه شبکه دانا با آقای روحانی درباره آقای هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۹۴/۸/۱۵
دکتر سید حمید روحانی:
بسماللهالرحمنالرحیم. باید عرض کنم نقشی که امروز آقای هاشمی رفسنجانی در قبال مقام معظم رهبری ایفا میکنند همان نقشی است که سیدکاظم شریعتمداری در برابر امام دنبال میکرد. سیدکاظم شریعتمداری دو مأموریت یا دو نقشه در نظر داشت: اول اینکه سعی میکرد با امام رقابت کند به گونهای که بتواند رهبری را از دست امام بگیرد یا اینکه در آن شریک باشد.
در حقیقت نقش اولش این بود که با امام رقابت داشت. نقش دومش این بود که میخواست به نفع شاه و امریکا به گونهای عمل کند تا به دنیا بباوراند که در ایران تنها صدای امام نیست که حرف آخر را میزند؛ اگر امام، خواهان سرنگونی شاه است، اگر امام در جهت قطع دست امریکا حرکت میکند این حرف آخر نیست و کسانی هم هستند که در این کشور نقش دارند، موقعیت دارند، جایگاه دارند و میتوانند حرف دیگری بزنند؛ سرنگونی شاه حرف آخر این ملت نیست، قطع ارتباط با امریکا، قطع دست استکبار جهانی حرف آخر این ملت نیست. اگر عدهای از مردم که پیرو خمینی هستند خواهان سرنگونی شاه و قطع دست استکبار جهانی هستند در کنارش مردمی هم هستند که پیرو شریعتمداری، وفادار به شاه و خواهان ادامه سلطنت شاهنشاهی و ارتباط با امریکا هستند.
او سعی میکرد به این شکل به اصطلاح چوب لای چرخ امام بگذارد و اجازه ندهد که رژیم شاه به دست این ملت سرنگون بشود؛ البته راه به جایی نبرد: «و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین». آقای شیخ علیاکبر هاشمی رفسنجانی متأسفانه از گذشتهها عبرت نگرفت؛ این هم طبیعی است که از گذشتهها نتواند عبرت بگیرد زیرا قرآن میگوید: «لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب» سرگذشت گذشتگان برای کسانی که خردمند باشند، صاحب عقل و اندیشه باشند درس عبرت است. کسانی که اسیر شهوت مقام، جاهطلب و مقامپرست هستند عقلشان از کار میافتد و کسی هم که صاحب عقل و اندیشه نباشد به تعبیر قرآن نمیتواند از تاریخ درس عبرت بگیرد؛ بنابراین، این طبیعی است که ایشان نتوانستند از سرنوشت گذشتگان عبرت بگیرند و همان راهی را میروند که شریعتمداری رفت و با کمال بیآبرویی، رسوایی و با یک سلسله پشیمانی و پریشانی از دنیا رفت.
امروز، آقای هاشمی رفسنجانی چند نقش را دنبال میکند: یکی همین است که به دنیای استکباری و استعمار جهانخوار، مخصوصا شیطان بزرگ، بباوراند که در ایران، این رهبر نیست که حرف آخر را میزند و کسان دیگری هم هستند که در این کشور حرف دارند، نقش دارند و میتوانند در جهت وفاداری به شیاطین و شیطان بزرگ حرکت کنند؛ این اولین هدفش است که به گونهای حرف بزند که امریکا، استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی از ایران ناامید نشوند و همهشان امیدوار بشوند که هنوز در ایران کسانی هستند که دنبالهرو هستند و به بردگی، سرسپردگی، وادادگی و خودباختگی خو گرفتهاند.
نکته دوم این است که فکر میکند شاید با این شیوه و شگرد بتواند عناصر هوسران، جاهطلب، رفاهطلب و آنهایی را که به دنبال منافع مادی و شخصی هستند، کسانی که فکرشان از مسائل مادی و جنسی و سکسی فراتر نرفته به سوی خودش جذب کند و بتواند در مقابل رهبری برای رقابت و مقابله، یک هسته قوی تشکیل بدهد. هیچ میدانید هاشمی رفسنجانی که عمری «قال الصادق» و «قال الباقر» خوانده و در خطبه نمازجمعه اعلام میکرد که باید زنان بدحجاب را در یک جا جمع کرد و به یک جزیره منتقل کرد چرا حالا میگوید نباید زنان زیبارو و خواننده را طرد کنید؟ او فکر میکند با این کلام میتواند مشتی اراذل و اوباش و ولگرد و ولنگار و بیعار را به سوی خود بکشد و برای خودش جایگاهی درست کند و این نشان میدهد که او دریافته در میان ملت غیور، قهرمانپرور، سلحشور و عزتمند، آبرو و موقعیتی ندارد و از اینها ناامید است لذا سعی میکند با اینگونه حرکتها و رفتارها برای خودش در میان عناصر بیآبرو و ورشکسته، موقعیتی ایجاد کند. راهی که او دارد دنبال میکند همان راهی است که حکومتها و دولتهای استکباری دنبال میکردند. شاه میخواست روضه برقرار باشد، خودش هم برای اباعبداللهالحسین روضه برگزار میکرد اما هدفش این نبود که در این روضه بت شکسته شود بلکه میخواست بت، بزرگتر و قویتر بشود، میخواست مقام شاهنشاهی و بتهایی که در کشور وجود دارند کوچکترین آسیبی نبینند.
میخواست به ظاهر روضه و عزاداری و سینهزنی برگزار شود اما فقط به یزیدِ زمان امام حسین لعن و طعن کنند، از یزیدِ زمان امام حسین اعلام نفرت و انزجار کنند اما اگر میخواستند به یزید این زمان حرف بزنند دهانشان را میبستند، قلمشان را میشکستند و نفسشان را قطع میکردند؛ اکنون نیز این شیوه دنبال میشود. حرف ایشان همین است که زیر خیمه اباعبداللهالحسین نباید انتقاد بشود، نباید به یزید زمان اعتراض بشود، باید فقط یزید زمان امام حسین، که برای هیچکس خطری ندارد، لعن و طعن بشود اما نباید بتهایی که امروز وجود دارند شکسته شوند بلکه باید تقویت بشوند و مورد تأیید قرار بگیرند و در حقیقت، راه حسین که راه مبارزه با بتپرستان، فزونخواهان، استکبار جهانی و یزیدیان جنایتکار و خونخوار است فراموش بشود و فقط نام حسین، آن هم به صورت انحرافی، مطرح بشود. اینکه مقام معظم رهبری خطر تحریف و خطر نفوذ را دائما مطرح میکنند و زنگ خطر را به صدا در میآورند برای همین است که امروز احساس میشود نفوذ از سوی کسانی دارد صورت میگیرد که متأسفانه بازیگر صحنه هستند و قدرت در دستشان است اما سازشکار و تسلیمطلبند و در نتیجه دارند راه را برای بازگشت امریکا فراهم میسازند.
تحریف از سوی کسانی صورت میگیرد که راه شمر و یزید را دنبال میکنند، راه طاغوتیان و فرعونیان را دنبال میکنند اما دم از حسین میزنند! آنها میخواهند سریعا راه امام را کمرنگ و منزوی سازند و اسلام را به بیراهه بکشانند اما در ظاهر دم از اسلام و قرآن میزنند و این مسئلهای است که متأسفانه بهشدت دارد دنبال میشود. تحریف از سوی کسانی است که اعلام میکنند که امام با حذف «مرگ بر امریکا» موافق بوده، یعنی امام برخلاف قرآن حرف میزده؛ اینها فقط امام را تحریف نمیکنند بلکه در حقیقت دارند قرآن را تحریف میکنند.
لعن و نفرت و انزجار نسبت به ظلمه و ستمکاران، دستور صریح قرآن، شیوه ائمه و از اصول مکتب تشیع است. اینکه در مکتب تشیع این همه بر لعن دشمنان آل محمد (صلواتالله و سلامالله علیهم اجمعین) تأکید شده برای همین است که این نفرت و انزجار از دشمنان پیامبر خدا و اهل بیت عصمت و طهارت فراموش نشود. اگر امروز هم ملت ما سرسختانه و قاطعانه علیه امریکا شعار میدهد و از امریکا اعلام نفرت و انزجار میکند برای همین است که این نفرت و انزجار هیچوقت از ذهن مردم بیرون نرود و فراموش نشود و نفرت و انزجار از استکبار جهانی، از شیطان بزرگ و عواملش نسلا بعد نسل در ملت ما زنده و کاملا مجسم باشد. الان نقش بعضی از این دولتمردان و جناب آقای هاشمی رفسنجانی و عوامل، ایادی و نوچههای آنها این است که نفرت و انزجار نسبت به شیطان بزرگ در میان مردم به دست فراموشی سپرده شود. اینکه مقام معظم رهبری هشدار میدهند که دارند امریکا را بزک میکنند برای همین است! اینها با همین شیوه تلاش میکنند که جنایتها و خیانتهایی که امریکا به این کشور و این ملت کرده فراموش بشود چون با سیاست و خواستههایشان منافات دارد.
امثال آقای هاشمی رفسنجانی یا آقای شیخ حسن روحانی در کشوری میتوانند حکومت کنند که در آن یک مشت مردم ذلیل، عقبمانده، تسلیمطلب و سازشکار و برده و بنده زندگی کنند. در کشوری که یک ملت قهرمان، قهرمانپرور و غیور داشته باشد، اینها جایگاه و آبرویی ندارند! تمام تلاش اینها این است که راه نفوذ را باز کنند، خط امام را تحریف کنند، شخص امام را تحریف کنند، آرمانهای انقلاب را زیر سؤال ببرند تا بتوانند در این کشور جایگاه و موقعیتی داشته باشند. امثال رئیسجمهور امروز ما و جناب آقای هاشمی رفسنجانی در یک کشور انقلابی که ملتی زنده و قهرمانپرور دارد که مشت به دهان استکبار جهانی و عوامل آن میزند، جایگاه و موقعیتی ندارند و نمیتوانند حکومت بکنند. اینکه میبینید الان این همه دست و پا میزنند که غیرت و عزتمندی را از ملت ما بگیرند و سازشکاری، تسلیمطلبی، ذلتپذیری، زبونی و دریوزگی را به این ملت ارزانی بدارند برای این است که بتوانند ریاست خود را جاودانه سازند و برای آیندهشان زمینهسازی کنند لیکن اشتباه میکنند و راه به جایی نمیبرند؛ عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند!
الا للحق دوله و للباطل جوله – والسلام.