گفتگو با حجت‌الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری

شهید بهشتی معمار نظام جمهوری اسلامی

شهید بهشتی یک گنجینه کم‌نظیر معنویت بود. نظم، انضباط، اخلاق، کرامت، صراحت، خداجوئی، صداقت، صفا، وقار، پای‌بندی عملی به کلیه ضوابط رفتاری از جمله صفاتی بودند که در وجود شهید بهشتی موج می‌زدند.
* * *
گفتگو با شهید زنده مجاهد جانباز، حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا مسیح مهاجری که در فاجعه هفتم تیر در دفتر حزب جمهوری اسلامی به سختی آسیب دیدند و افتخار جانبازی انقلاب اسلامی را کسب کردند.
ـ با تشکر از جنابعالی، همان طوری که مستحضر هستید در نظر داریم چند سئوال پیرامون فاجعه هفتم تیر و ابعاد شخصیتی شهید بهشتی مطرح نمائیم. لطفا در ابتدا تحلیل مختصری از حادثه هفتم تیر و این که موضوع جلسات چه بوده، چه کسانی حضور داشتند و فاجعه چگونه اتفاق افتاد، ارائه فرمائید.
ـ بنده معتقدم مهمترین محور در زمینه مسائل مربوط به فاجعه هفتم تیر، همین نکته‌ایست که شما درباره خود شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی مطرح کردید. البته جمع‌آوری خاطرات تاریخی مربوط به این فاجعه و ثبت آن چه به این واقعه مربوط می‌شود هم کار بسیار ارزنده و لازمی است، ولی بررسی ابعاد شخصیتی شهید بهشتی چیزی است که نسل فعلی و نسل‌های آینده ما برای ادامه راه انقلاب به آن نیاز دارند.
واقعیت این است که شهید بهشتی هنوز برای مردم شناخته شده نیست، این، شاید فقط به دلیل کوتاهی کسانی که باید ایشان را بشناسانند نباشد، بلکه بخش مهمی از آن مربوط است به اینکه فضائل شهید بهشتی به قدری زیاد است که بیان همه آنها کار ساده‌ای نیست و نیاز به کار و تلاش زیادی دارد.

شهید بهشتی

دوستان نزدیک شهید بهشتی ایشان را خوب می‌شناختند و از عظمت وجودی ایشان کاملا مطلع بودند. در عین حال، ایشان به دلیل اینکه به کارهای زیربنائی بیشتر اهمیت می‌دادند و به کارهائی که جلوه‌های ظاهری دارد نمی‌پرداختند، از شهرت چندانی در جامعه برخوردار نبودند و فقط خواص ایشان را می‌شناختند. اینکه حضرت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه درباره ایشان فرمودند: «بهشتی یک ملت بود برای ملت ما» در واقع معرفی جامعی است که امام بعنوان کسی که بهتر از هر کس دیگری به ابعاد وجودی شهید بهشت آگاهی داشتند ارائه فرموده‌اند.
انسان‌های بزرگ را دو دسته بهتر از دیگران می‌شناسند: یک دسته دوستان نزدیکی که به ابعاد وجودی آنها آشنائی دارند و دسته دیگر دشمنانی که به اهمیت آنها پی می‌برند و آنها را موانع راه خودشان می‌دانند. شهید بهشتی را پیشتازان انقلاب و شخصیت‌های بزرگ علمی و فکری جامعه ما بخوبی می‌شناختند. همان طور که گفته‌اند همگی او را از استوانه‌های عظیم انقلاب و از شخصیت‌های کم نظیر علمی جهان اسلام می‌دانستند. همین شناخت را دشمنان انقلاب و دشمنان اسلام نیز نسبت به شهید بهشتی داشتند. درباره حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام به خاطر اعترافی که دشمنان ایشان به فضائل آن حضرت کردند، گفته شده است: «الفضل ما شهدت به الاعداء». درباره عظمت شهید بهشتی هم که از شاگردان برجسته و با فضیلت امیرالمومنین است، دشمنان ایشان اعترافات زیادی دارند. انعکاس خبری شهادت ایشان در رسانه‌های غرب به خصوص امریکا که دشمن شماره یک انقلاب و اسلام است به قدری وسیع بود که تا آن زمان چنین انعکاس وسیعی سابقه نداشت. تعبیر بعضی از رادیوهای بیگانه در تحلیل شهادت آیت‌الله بهشتی این بود که دست راست امام خمینی قطع شده است. آمریکائی‌ها و به پیروی از آنها غربی‌ها خشنودی خودشان را از شهادت آیت‌الله بهشتی پنهان نمی‌کردند و پیش‌بینی آنها این بود که با این ضربه‌ای که وارد شده است انقلاب دچار خلاء شدیدی خواهد شد.
دشمنان داخلی و همین طور دشمنان خارجی انقلاب، بیش از هر زمان دیگری از هنگامی که مدیریت قوی و تسلط بی‌نظیر شهید بهشتی را بر مسائل اداره جامعه در مجلس خبرگان قانون اساسی مشاهده کردند، پی به عظمت وجودی او بردند. اداره موفق یک مجلس کاملا تخصصی در سطح بسیار بالا با بیش از ۷۰ فقیه صاحب رای که تعدادی از آنها در حد مرجعیت بودند و سرانجام به تصویب رساندن قانون اساسی مترقی و جامعی که از هر جهت سرآمد قوانین اساسی موجود در جهان است، به خوبی نشان می‌داد که شهید بهشتی شخصیتی است بزرگ، جامع، صاحب فکر، مدیر و مدبر که دنیای امروز را به درستی می‌شناسد و قدرت عرضه محتوای اسلام در قالبی که با نیازمندی‌های کنونی بشر مناسب باشد را دارد. در واقع شهید بهشتی معمار نظام جمهوری اسلامی است.
فکر می‌کنید از نظر دشمنان اسلام و انقلاب، این جرم کوچکی است؟ اگر در تحلیل انگیزه‌های امریکا و مزدوران داخلی‌اش یعنی منافقین برای به وجود آوردن فاجعه هفتم تیر گفته شود آنها می‌خواستند انتقام خود را از معمار نظام جمهوری اسلامی بگیرند، روی نکته درستی تکیه شده است. قطعا هدف اصلی امریکا و منافقین از آفریدن فاجعه هفتم تیر، به شهادت رساند آیت‌الله بهشتی بود.
درباره قسمت دوم سئوال شما باید عرض کنم که به ابتکار شهید بهشتی هر هفته روزهای یک شنبه بعد از نماز مغرب و عشاء جلسه‌ای در سالن نسبتاً بزرگی که در ساختمانی واقع در شمال غرب دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی وجود داشت برگزار می‌شد. اعضاء این جلسه علاوه بر اعضاء شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مقامات اجرائی، مقامات قضائی و شخصیت‌های سیاسی دیگر بودند. موضوع جلسات عموما بررسی مسائل مهم کشور و تبادل نظر در این زمینه‌ها بود. این تبادل نظرها تاثیر مهمی در تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور داشت. شهید بهشتی بر خلاف تصویر نادرستی که دشمنان از ایشان به دست داده بودند، به مشورت با صاحب‌نظران اهمیت زیادی می‌دادند و هدف از تشکیل این جلسه در واقع این بود که از نظرات صاحبنظران و دست‌اندرکاران اداره کشور برای رسیدن به جمع‌بندی‌های صحیح و تصمیم‌گیری‌های واقع‌بینانه استفاده شود. موضوع جلسه یکشنبه هفتم تیرماه ۱۳۶۰ که فاجعه در آن اتفاق افتاد، تبادل نظر درباره انتخابات فردی بود که حزب جمهوری اسلامی و همفکران حزب می‌بایست برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری در نظر می‌گرفتند. یک هفته از خلع ید بنی‌صدر از ریاست جمهوری گذشته بود و طبق قانون اساسی لازم بود انتخابات ریاست جمهوری حداکثر تا ۵۰ روز بعد از برکناری او برگزار می‌شد و این جلسه فرصت مناسبی بود برای بررسی این موضوع. هرچند به این قسمت از سئوال شما هم پاسخ گفته‌ام ولی مطمئن هستم که خوانندگان شما وقتی به اینجا می‌رسند مایلند بدانند در آن جلسه چه مطالبی گفته شد و به خصوص خود شهید بهشتی چه گفتند.

 عموم کسانی که در آن جلسه صحبت کردند نظرشان این بود که باید از کسی برای رئیس ‌جمهور شدن حمایت کنیم که به مردم خیانت نکند و به دشمن وابسته نباشد. شهید بهشتی هم صحبت مختصری کردند که آخرین جمله ایشان و در واقع آخرین جمله‌ای که در جلسه گفته شد این بود: رئیس جمهور آینده ما باید کسی باشد که به آمریکا وابسته نباشد…

درست در پایان همین جمله بود که انفجار صورت گرفت و آن همه انسان والا و خدمتگزار قربانی این توطئه ناجوانمردانه شدند.
ـ از نظر جنابعالی چه عوامل و انگیزه‌هایی (از جمله بیگانگان) در واقعه هفتم تیر نقش داشتند؟
ـ امریکائی‌ها به بنی‌صدر و جریان وابسته به غرب امید فراوانی داشتند. آنها در صدد بودند به کمک بنی‌صدر و همفکران او انقلاب را به غرب وابسته کنند و بار دیگر بر ایران مسلط شوند. این هدف را ابتدا از طریق به راه انداختن یک کشمکش سیاسی تند توسط بنی‌صدر با همکاری منافقین و لیبرال‌ها علیه جریان اصیل انقلاب که در آن زمان افراد شاخص اجرائی و فعالش آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای و حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی بودند و بدنه آن را نیروهای حزب‌اللهی تشکیل می‌دادند، دنبال کردند. شهید بهشتی به دلیل برجستگی خاصی که داشت بیش از همه مورد حمله بود. تبلیغات سوء علیه ایشان به قدری زیاد بود که حتی بسیاری از حزب‌اللهی‌ها هم دچار تردید شده بودند. به خاطر همین مظلومیت بود که حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه یک روز پس از شهادت آیت الله بهشتی گفتند: بهشتی مظلوم زیست، مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.
ـ واقعه هفتم تیر چه اثراتی در اداره امور کشور به جای گذاشت؟
ـ اگر میشد بدون پرداختن چنین بهای سنگینی، خط ارتباط با غرب افشا و دست عناصر بی اعتقاد به خط امام کوتاه شود، بسیار خوب بود. ولی همان طور که شهید بهشتی خودشان می‌فرمودند «بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه»، برای آنکه انقلاب پالایش شود و تکلیف عناصر ناخالص و معاند و وابسته مشخص شود، طبعا می‌بایست بهای سنگینی پرداخت می‌شد.
فاجعه هفتم تیر هر چند انسان‌های والائی که هر کدام خدمتگزار صدیقی برای انقلاب و کشور بودند را از مردم گرفت و جامعه را از متفکر بزرگ و لایقی همچون شهید بهشتی که مدیری بی نظیر بود محروم کرد، لکن در مجموع این فاجعه باعث متحد شدن مردم و توجه بیشتر آنها به اصول و معیارهای انقلاب شد و به همین نسبت هم اداره کنندگان کشور به انسجام و یکدلی رسیدند. این چیزی بود که در آن زمان به خاطر شرای

ط بحرانی کشور که ناشی از جنگ بود شدیدا مورد نیاز بود و توطئه مشترک منافقین و بنی‌صدر که می‌خواستند با وارد کردن این ضربه زمینه را برای از هم پاشیدن اداره امور کشور و خارج شدن آن از دست انقلابیون فراهم کنند، نتیجه‌ای کاملا معکوس داد.

مردم بیشتر متحد شدند، مدیریت کشور منسجم‌ شد و هرگونه زمینه‌ای برای فعالیت گروهک‌ها از بین رفت. فرار مفتضحانه بنی صدر و سرکرده منافقین که بعد از این فاجعه صورت گرفت، ابعاد ماجرا را روشن‌تر کرد. آنها به کمک عوامل نفوذی خودشان با یک هواپیما که خلبانش خلبان مخصوص شاه معدوم بود فرار کردند و در یک فرودگاه نظامی فرانسه به زمین نشستند و مورد استقبال مقامات رسمی فرانسه قرار گرفتند. این واقعه که همکاری همه‌جانبه غرب، منافقین، سلطنت‌طلب‌ها و لیبرال‌ها با همدیگر برای مقابله با انقلاب نشان می‌داد، از یک طرف ابعاد فاجعه هفتم تیر را روشن می‌کرد و از طرف دیگر حقانیت راهی که شهید بهشتی و همفکران او از آن دفاع می‌کردند را به اثبات می‌رساند. همین امر، در همدلی و همفکری مردم و مسئولین برای اداره کشور در آن شرایط بحرانی بسیار موثر بود.
چون در مورد واکنش مردم در مقابل فاجعه هفتم تیر پرسیدید، حالا که تحلیل اجتماعی ـ سیاسی این فاجعه را گفتم خوبست در فرازی کوتاه این سئوال شما را این طور جواب بدهم که: اگر مردم در صبح روز هشتم تیر با پیراهن‌های سیاه و چشمانی اشکبار در حالی که بر سر و سینه می‌زدند به خیابان‌ها ریختند و صحنه‌های عزاداری عاشورای حسینی را تکرار کردند و در مراسم تشییع و تدفین سید مظلومان انقلاب شهید بهشتی و یاران و همسفران او آن طور بی‌قراری کردند، این به دلیل آگاهی عمیقی بود که خون به ناحق ریخته شده این عزیزان به جامعه تزریق کرد. این حالت، که به صحنه آمدن خودجوش مردم است، بهترین واکنش مردمی در قبال حو

ادث است. همین حالت مردم است که انقلاب را بیمه می‌کند. 

ـ با در نظر گرفتن اینکه در برخی کشورها ترور حتی یکی از رهبران سبب از هم پاشیدن یک نظام می‌گردد، چگونه بود که حادثه‌ای با چنین ابعاد گسترده نتوانست انقلاب را از حرکت بازدارد؟
ـ فکر می‌کنم جواب این سئوالتان را در همین فراز آخر جواب سئوال قبلی گرفته باشید. آن چیزی که یک نظام را حفظ می کند حضور آگاهانه مردم وفادار به آن نظام در صحنه‌هاست. خونی که در فاجعه هفتم تیر به ناحق از بزرگانی همچون شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی بر زمین ریخته شد، همین اثر را داشت که مردم را آگاه‌تر از همیشه به صحنه کشاند و به امریکا و اذنابش فهماند که مردم پشت سر رهبر انقلاب ایستاده‌اند و با آگاهی بیشتر و آمادگی بیشتر به حرکت خودشان ادامه خواهند داد.
در عین حال، آن چه نقش اساسی را در این حوادث همچون کوه ایستاده است و هر چه این حوادث بیشتر تکرار می‌شود، عزم امام بر ادامه قوی‌تر حرکت بیشتر می‌شود، مردم هم قوی‌تر و با اراده‌تر از گذشته به صحنه می‌آمدند. برخورد بسیار قوی امام با فاجعه هفتم تیر به مردم و مسئولین قوت قلب داد و نه تنها نگذاشت این فاجعه جلوی حرکت انقلاب را بگیرد بلکه این حرکت را پرشتاب‌تر کرد.
ـ تاثیرات درازمدت فاجعه هفتم تیر از ابعاد گوناگون چه بود؟
ـ این چیزها که تا اینجا گفتم، در عین حال که تاثیرات فاجعه هفتم تیر در آن مقطع از تاریخ انقلاب بودند، قطعا تاثیر دراز مدت هم دارند. آن آگاهی عمیقی که مردم به دست آوردند زایل شدنی نیست و اثر خودش را در دراز مدت بر جای می‌گذارد. در عین حال، لازم است علاوه بر اینها به تاثیرات منفی فقدان انسان‌های والائی همچون مظلوم آیت‌الله بهشتی هم اشاره‌ای بشود.
در روزهای بعد از هفتم تیر مردم فریاد می‌زدند «دشمن در چه فکریه؟ ایران پر از بهشتیه» یا «آمریکا در چه فکریه؟ ایران پر از بهشتیه» این شعار بسیار درستی بود که مردم در آن روزها می‌د

ادند. همین شعار بود که به امریکا فهماند نمی‌تواند برای بازگرداندن سلطه خودش به ایران کمترین امیدی داشته باشد. معنی این شعار این بود که مردم ایران فکر بهشتی را شناخته‌اند و راه او را که راه مبارزه با امریکا و ایستادن در برابر زورگوئی‌ها و سلطه‌جوئی‌های امریکا بود ادامه خواهند داد. 

این حرف مردم، به جنبه سیاسی ماجرا مربوط می‌شد و کاملا حرف درستی بود و همین طور هم شد، یعنی مردم، راه شهید بهشتی را ادامه دادند و جلوی شیطنت‌های امریکا را گرفتند. اما شهید بهشتی جنبه‌های دیگری هم داشت که قطعا با فقدان او در آن زمینه‌ها جامعه انقلابی ما دچار خسران شد. شهید بهشتی، یک عالم جامع کم‌نظیر بود که علاوه بر فقه و اصول و معارف اسلامی و فلسفه و سایر علوم متعارف حوزه در دیگر رشته‌های علوم انسانی هم صاحب نظر و دارای اطلاعات وسیع بود. این مجموعه به اضافه آشنائی شهید بهشتی با اوضاع جهانی و اطلاعات جامع و دست اولی که داشت، او را به صورت یک متفکر بی‌نظیر درآورده بود. این انسان جامع، علاوه بر کمالات علمی و فکری، دارای دو خصوصیت دیگر هم بود یکی مدیریت قوی و دیگری تسلط عالمانه ایشان بر سه زبان زنده خارجی آلمانی، عربی و انگلیسی. از اینها مهم‌تر اخلاص بسیار بالائی بود که شهید بهشتی را در میان امثال و اقران ممتاز می‌کرد. این مجموعه، از شهید بهشتی یک انسان جامع ساخته بود که در شرایط خاص انقلاب با توجه به نیازهای جامعه انقلابی و اسلامی ما نظیری برای او نمی‌شناختیم. ارادت و اعتقاد عاشقانه شهید بهشتی به امام و راه پرافتخار امام آن چنان بود که در این راه از ملامت هیچ ملامت‌کننده‌ای هراس نداشت.
حالا با این توصیف اجمالی که از شهید بهشتی کردم، فکر می‌کنید، فقدان او برای جامعه ما و انقلابی که بیش از هر چیز به چنین انسان‌های عالم، متفکر، مدیر، باتقوا و عاشق اسلام و امام نیاز دارد، یک خسران عظیم و یک ضایعه نبود؟ از این نظر، واقعیت این است که دست ما از دامن چنین انسانی کوتاه است و جای خالی شهید بهشتی در مدیریت جامعه کاملا احساس می‌شود.
ـ با توجه به اینکه شما یکی از همسنگران شهید بهشتی بوده‌اید، از ویژگی‌ها و روحیات ایشان و اثرات وجودی ایشان در انقلاب اسلامی قبل و بعد از پیروزی انقلاب مطالبی بفرمائید.
ـ من فکر می‌کنم این مصاحبه با توجه به مطالب زیادی که در زمینه‌های مختلف گفته شده دیگر گنجایش پاسخ به این سئوال را ندارد. این، یک سئوال مهمی است که یک کتاب پاسخ دارد. در عین حال، برای آنکه فعلا انجام وظیفه‌ای کرده باشم اجمالاً عرض می‌کنم که شهید بهشتی یک گنجینه کم‌نظیر معنویت بود. نظم، انضباط، اخلاق، کرامت، صراحت، خداجوئی، صداقت، صفا، وقار، پای‌بندی عملی به کلیه ضوابط رفتاری از جمله صفاتی بودند که در وجود شهید بهشتی موج می‌زدند. همین امر موجب شده بود که کسانی که با شهید بهشتی آشنا بودند بیش از هر چیز شیفته کمالات معنوی ایشان بودند.
شهید بهشتی آینده‌نگری ژرف‌اندیش بود. ایشان در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ تلاش‌های بسیار موثری در جهت ساختن افرادی مفید و کاردان برای آینده بعمل آوردند. این تلاش‌ها به حوزه علمیه محدود نمی‌شد. در جامعه فرهنگیان، در جامعه اصناف، در قشر دانشجو و دانشگاهی و در سطح عامه مردم با ایجاد جلسات و موسسات و کار دائم فکری و فرهنگی با آنها آثار بسیار ارزنده‌ای از شهید بهشتی در جامعه باقی مانده است. آثار پربرکت اقامت ۵ ساله شهید بهشتی در آلمان به قدری وسیع و عمیق است که هنوز در جامعه آلمان و حتی در نقاط دیگری از اروپا می‌توان نشانه‌هائی از این آثار معنوی را مشاهده کرد. آن تلاش‌ها و آثار زیادشان در دوران اوج مبارزات انقلابی و در پیروزی انقلاب نقش مهمی داشتند. انسان‌های ساخته شده به وسیله شهید بهشتی در تداوم انقلاب دارای نقش قابل توجهی هستند. حضور موثر شهید بهشتی در شورای انقلاب، جهاد سازندگی، دستگاه قضائی و از همه مهم‌تر مجلس خبرگان قانون اساسی موجب تقویت و قوام پایه‌های انقلاب شد و اینها از آثار باقیه ایشان است. خدماتی که شهید بهشتی از طریق حزب جمهوری اسلامی برای ساختن نیروهای شایسته، جا انداختن تفکر تشکیلاتی و ایستادگی در مقابل انحرافات بعمل آورد از سرنوشت‌سازترین اقدامات در جهت حفظ دستاوردهای انقلاب و مصون نگه داشتن این نهضت اسلامی از گزند دشمنان داخلی و خارجی بود که سرانجام بهشتی جان خود را نیز در همین راه فدا کرد. در واقع شهید بهشتی یکی از ارکان اساسی انقلاب است.
ـ آخرین خاطراتی که از شهید بهشتی دارید و همچنین آخرین گفتگوهایتان با ایشان و به خصوص ویژگی‌هایی که شخصا از ایشان بخاطر دارید را بیان فرمائید.
ـ شهید بهشتی آن قدر ویژگی داشت و من آن قدر از ایشان خاطره دارم که وقتی با چنین سئوالی مواجه می‌شوم واقعاً انتخاب کردن برایم مشکل است. چون شما در این سئوال از یک طرف نمونه‌هائی از گفتگوهایم با شهید بهشتی را خواسته‌اید و از طرف دیگر ویژگی‌هائی از ایشان را مطالبه کرده‌اید و در عین حال خواسته‌اید که خاطراتی از ایشان را بیان کنم، برای اینکه خواسته شما را اجابت و اختصار را هم رعایت کرده باشم

، چند نمونه می‌گویم که هم خاطره است و هم ویژگی و هم گفتگو. 

یک مورد مربوط می‌شود به روزهای داغ اوائل سال ۱۳۶۰ که منافقین و بنی‌صدری‌ها با سمپاشی‌هایشان کاری کرده بودند که شهید بهشتی واقعا مظلوم شده بود. حتی بسیاری از حزب‌اللهی‌های عاشق امام و انقلاب، تحت تاثیر تبلیغات سوء منافقین و بنی‌صدری‌ها قرار گرفته بودند و نسبت به آقای بهشتی بدبین بودند. یک روز من در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، به آقای بهشتی گفتم آقا شما چرا چیزی نمی‌گوئید؟ شما رئیس دیوانعالی کشور هستید و طبق قانون حق دارید از صدا و سیما استفاده کنید و حرف‌های خودتان را با مردم مطرح کنید. چرا اجازه می‌دهید این همه سمپاشی علیه شما بشود؟ اصلا چرا از امام نمی‌خواهید که یک جمله‌ای در حمایت از شما بگویند و مساله را تمام کنند؟
آقای بهشتی دستشان را روی شانه من گذاشتند و با خونسردی تمام گفتند آقای مهاجری، ما نباید برای حیثیت خودمان از امام مایه بگذاریم. امام را برای چیزهای مهمتری می‌خواهیم که مربوط به انقلاب است نه افراد. شما حوصله داشته باشید بگذارید ما با عمل خودمان به مردم ثابت کنیم که چه کسی راست می‌گوید.
این، از ویژگی‌های شهید بهشتی بود که در اوج مظلومیت این طور با منطق و متانت فکر می‌کرد و حرف می‌زد.
نمونه دیگر مربوط است به شهید محمد منتظری که چون ایشان هم از شهدای هفتم تیر هستند خوب هستند این خاطره مهم را بیان کنم. روزهای سه‌شنبه هر هفته جلسه شورای سیاسی حزب جمهوری اسلامی در ساختمان روزنامه تشکیل می‌شد. آقای بهشتی، آقای محمدرضا بهشتی فرزند ایشان، آقای مهندس موسوی، آقای آقازاده، من و چند نفر دیگر از دوستان از افرادی بودیم که آن روزها در جلسات شورای سیاسی به طور مرتب شرکت می‌کردیم. آقای بهشتی طبق معمول منظم‌ترین فرد بودند و همیشه سر ساعت مقرر در جلسه حاضر می‌شدند. روز سه شنبه دوم تیر ۱۳۶۰ یعنی ۵ روز قبل از فاجعه هفتم تیر بر خلاف همیشه ایشان حدود نیم ساعت دیرتر آمدند. برای همه ما این واقعه خیلی باعث تعجب بود، چون هیچ سابقه نداشت آقای بهشتی حتی یک لحظه تاخیر داشته باشد. به همین دلیل، ایشان وقتی وارد اتاق جلسه شدند، بعد از سلام بلندی که کردند گفتند ببخشید دوستان که دیر کردم ولی دیر کردنم امروز یک دلیل خوبی داشت. همه منتظر ماندیم تا ایشان این دلیل خوب را بیان کنند. شهید بهشتی بعد از نشستن بلافاصله با چهره‌ای متبسم و روحیه‌ای که نشان می‌داد

 خیلی شاد هستند گفتند: امروز، وقتی خواستم از دیوانعالی کشور طبق معمول حرکت کنم و به اینجا بیایم، گفتند که محمد آقای منتظری* آمده می‌خواهد شما را ببیند. من دیدم اگر بگویم الان نمی‌شود، ممکن است محمدآقا فکر کند چون مدتی است که همدیگر را به خاطر حرف‌هائی که ایشان درباره من زده بود ندیده‌ایم، حالا من می‌خواهم به او بی‌اعتنایی کنم. گفتم بگوئید بیاید. محمدآقا توی اتاق آمد و من او را بغل کردم و بوسیدم و گفتم محمدآقا خوش آمدی. گفت من آمده‌ام عذرخواهی کنم به خاطر اشتباهاتی که درباره شما کرده‌ام. شما مرا ببخشید. گفتم محمدآقا، من هرگز از شما ناراحت نبودم چون می‌دانستم شما نیت بدی ندارید و یقین داشتم که بالاخره یک روزی متوجه می‌شوی و می‌آئی دوباره با هم رفیق می‌شویم. 

آقای بهشتی در حالیکه شدیدا از این واقعه خوشحال به نظر می‌رسید ادامه داد: من صبر کردم تا وقتی که محمدآقا خواست خداحافظی کند. آن وقت با هم حرکت کردیم، این شد که نتوانستم سر وقت به جلسه بیایم.
نمونه دیگر مربوط است به بعد از ظهر روز شنبه ششم تیر ماه یعنی ساعتی پس از ترور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب که در یکی از مساجد جنوب تهران رخ داد و ایشان به بیمارستان منتقل شدند. همه ما نگران حال ایشان بودیم و من برای اطلاع از سلامتی ایشان با شهید بهشتی در محل کارشان در دیوانعالی کشور تماس تلفنی گرفتم. ایشان با خوشحالی گفتند الحمدلله خطر رفع شده است البته آسیب‌هائی هست، من نگران شدم که نکند این آسیب‌ها به قسمت‌های حنجره و زبان و اینها باشد چون ایشان امام جمعه تهران بودند و زبان گویایشان آن روزها در دانشگاه‌ها، در مساجد، در مجلس شورای اسلامی و در محافل مختلف خیلی توانسته بود برای تبیین واقعیت‌ها و رسوا کردن دشمنان انقلاب کارساز باشد. از آقای بهشتی در همین باره سئوال کردم، دیدم ایشان هم به این نکته توجه دارند و فرمودند نه الحمدلله از این ناحیه آسیبی ندیده‌اند.
نمونه دیگر دقیقا به روز هفتم تیر ۱۳۶۰ و حدود ۲ ساعت قبل از فاجعه انفجار در آخرین جلسه شورای مرکزی حزب در دوران دبیرکلی شهید بهشتی مربوط می‌شود. در این جلسه که عصر روز هفتم تیر و قبل از آن جلسه‌ای که منفجر شد تشکیل شده بود، من به آقای بهشتی عرض کردم جمعه در یکی از شهرها سخنرانی داشتم عده‌ای از جوان‌ها آمدند از من خواستند پیغامشان را به شما برسانم. آنها می‌گفتند ما در اثر تبلیغات منافقین و بنی‌صدر نسبت به آقای بهشتی بدبین شده بودیم و پشت سر ایشان حرف‌هائی زدیم و علیه ایشان تبلیغات سوئی کرده‌ایم. حالا قضایا روشن شده و ما به اشتباه خودمان پی برده‌ایم و می‌خواهیم از آقای بهشتی حلالیت بطلبیم. شما از طرف ما از ایشان عذرخواهی کنید و خواهش کنید ما را ببخشند. آقای بهشتی متاثر شدند و در حالیکه با متانت به من نگاه می‌کردند گفتند: به این جوان‌ها بگوئید بهشتی همه شما را بخشیده است، ولی از شما می‌خواهد از این به بعد فریب دروغگوئی‌ها و تهمت زدن‌ها را نخورید و درباره هیچ کس تا خودتان تحقیق نکرده‌اید قضاوت نکنید.
* تعبیر «محمد آقا» از خود شهید بهشتی است که در آن جلسه همواره از شهید محمد منتظری با همین تعبیر یاد می‌کردند و پیدا بود که مقید هستند از ایشان صمیمانه و محترمانه نام ببرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *