بهشتى مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود. (امام خمینى ـ ره)
سیدمحمدحسینی بهشتی درصبحگاه روز دوم آبان سال ۱۳۰۷ (هش) در خانوادهاى روحانی در محله لومبان نزدیک به محله چهارسوق اصفهان متولد شد. پدرشحجتالاسلام سید فضلالله حسینی بهشتی از روحانیون این شهر و امام جماعت مسجد لومبان و مادرش معصومه بیگم خاتونآبادی فرزند آیتالله العظمی میرمحمدصادق خاتونآبادی بودند. یک سال پس از تولد، پدربزرگ مادریاش را از دست داد. در سال ۱۳۱۱ (چهارسالگی)، به مکتبخانه رفت و تحصیل را از این سن آغازکرد. در سال ۱۳۱۳، زمانی که تنها ۶ سال داشت با دادن امتحان ورودی دبستان ثروت اصفهان (بعدها۱۵ بهمن نامیده شد) به دلیل داشتن هوش سرشار، توانایی نشستن در کلاس ششم را داشت اما به جهت سن کمش، به ناچار، تحصیل را از کلاس چهارم شروع کرد. در سال ششم ابتدایی با شرکت در امتحانات نهایی سطح استان، توانست رتبه دوم شهر را از آنِ خود کند. او در این دوران به دروس ریاضی و زبان خارجی علاقه زیادی نشان میداد.
در سال ۱۳۱۹ (۱۲ سالگی)، تحصیل را در دبیرستان سعدی (حوالی میدان امام خمینی(ره)) اصفهان آغاز کرد و در این مدت به یادگیری زبان فرانسه نیزپرداخت. از شهریورماه سال ۱۳۲۰که مصادف با برکناری رضاخان و تبعید او به جزیره موریس بود و تا روی کارآمدن محمدرضا پهلوی، فشار رژیم تا حدودی از روی روحانیون کاسته شد و درنتیجه عدۀ زیادی از جوانان، مجذوب یادگیری دروس حوزه شدند؛ سید محمد نیزپس ازپایان سالدوم تحصیلی، ازطریق دوست همکلاسیاش که فردی تیزهوش و از خانواده روحانی بود و در این زمینه مطالعاتی داشت، و ضمن آشناییهایی که از قبل با دروس حوزه داشت، تصمیم گرفت تا تحصیلاتش را در زمینهی فراگیری علوم اسلامی ادامه دهد.
در سال۱۳۲۱ (۱۴ سالگی)، به حوزه علمیه صدر اصفهان قدم نهاد و در مدت چهار سال به تحصیل در ادبیات عرب، منطق کلام، سطوح فقه و اصول و دروس ابتدایی فلسفه نزد اساتید بزرگواری که اکثراً از شاگردان جدش بودند پرداخت. استادان متبحرحوزه، تیزهوشی، دقت و پیشرفت او در این دروس را دلیل بر آن میدانستند که وی به حق میتواند جانشین جدش، آیتالله العظمی میر محمد صادق خاتونآبادی شود. سید محمد ۱۶ ساله بود که نقش رهبری گروهی ظلمستیز را برعهده گرفت و با بسیج کردن مردم،کدخداى یک روستا را عوض کرد.
در سال ۱۳۲۴ (۱۷ سالگی)، در مدتی که مشغول به تحصیل در حوزه علمیه صدر بود، بامشکلاتی از قبیل نداشتن اتاق در منزل که بتواند به کارهاى شخصیاش رسیدگی کند و مسافت طولانی منزل تا حوزه که مدت زمان زیادی از وقت او را اتلاف میکرد، او را برآن داشت تا با اجازه پدر و مادرش به عنوان طلاب شبانهروزی در حجرهاى از مدرسه صدر سکنی گزیند. در پایان این سال که مشغول گذراندن اواخر دروه سطح بود، تصمیم گرفت تا براى ادامه تحصیل به قم برود و در همین زمان به یادگیری یک دوره کامل زبان انگلیسی«ریدر» نیز پرداخت.
در شهریور سال ۱۳۲۵(۱۸ سالگی)، به حوزه علمیه قم رفت و در حجرهاى از مدرسه حجتیه سکونت گزید و مابقی دروس سطح را نزد آیتالله محقق یزدی، آیتالله اردکانی و دیگر مجتهدین و فقهاى عالی مقام ادامه داد. مقداری از کفایه را نزد آیتالله حاج شیخمرتضی حائری یزدیو مقداری دیگر از کفایهو مکاسب را نزد آیتالله داماد گذراند. آقایان مرتضی مطهری، میرزا علی آقا مشکینی و موسی صدر از همدورهایهاى سید محمد در این زمان بودند.
از عواملی که سید محمد را ازدیگر شاگردان ممتاز میکرد، طرح سؤالات و اشکالاتی بود که با مطالعه، بحث و دقت همراه بود؛ همچنین او از جمله طلابی بود که در حین تحصیل در حوزههاى علمیه صدر و قم، به تدریس نیز میپرداخت.
از فروردین سال ۱۳۲۶ به همراه آقایان مطهری و منتظری – که در آن زمان از زمره شاگردان خوشفهم امام بودند- در درس خارج فقه و اصول امام خمینی (ره)، آیتالله محقق داماد و پس از آن در درس آیتالله سید محمد تقی خوانساری، آیتالله حجتکوهکمرهاى وآیتالله حائری یزدی حاضر شد. او اعتقاد داشت که دقت نظر و گستردگی معلومات را از آیتالله بروجردی فراگرفته است. از دیگر اقدامات سید محمد در این مدت، دائر کردن درس خارج آیتالله داماد با یاری و مساعدت عدهاى از فضلاى حوزه علمیه قم بود. در ماه رمضان همین سال(۱۳۲۶) به توصیه آیتالله العظمی بروجردی و به همراه آقایان مطهری، حسینعلی منتظری و حدود هفده نفر از طلاب تصمیم گرفتند تا به منظور تبلیغ به روستاهاى دورافتاده سفر کنند و علاوه بر بدستآوردن اطلاعات و تجارب شخصی، نسبت به شناسایی معضلات مردم و حل آنها اقدام نمایند؛ از دیگر اهداف او در این سفرها، استقلال مالی روحانیون در تحصیل و تبلیغ بود که به صورت جمعی تجربه میشد.
درسال ۱۳۲۷ (۲۰ سالگی)، با آقایان محمد مفتح، موسی شبیری زنجانی، موسی صدر، ناصر مکارم شیرازی، احمد آذری قمی، سید مهدی روحانی، علی مشکینی اردبیلی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، آشنا شد و با آنها به مباحثه پرداخت.
عطش دانش سید محمد به حدی بود که او در همین سال(۱۳۲۷) تحصیل کلاسیک خود را مجدداً آغاز کرد و پس از اخذ دیپلم ادبی، در دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) دانشگاه تهران در رشته فلسفه به تحصیل خود ادامه داد. در سال ۱۳۲۸، جلسههایی را تحت عنوان «گفتار ماه» با حضور آقایان آیتالله مطهری، آیتالله طالقانی و عدهاى دیگر و به منظور رساندن پیام اسلام به نسل جستجوگر با شیوههاى جدید در تهران تشکیل داد و مسائل مطرح شده در این جلسات را به صورت مقالههایی در کتابهاى «گفتار ماه» و «گفتار عاشورا» منتشر کرد.
در سال ۱۳۲۹، با اعتقاد بر این مسئله که روحانیون باید استقلال مالی داشته باشند و ارتزاق از راه دین را درست نمیشمرد، براى تهیه هزینههاى تحصیل و زندگی خانوادگیاش به تدریس زبان انگلیسی در دبیرستانهاى تهران مشغول شد. در این سال که مقارن با اوج مبارزات سیاسی اجتماعی نهضت ملی نفت به رهبری آیتالله کاشانی و مصدق بود، به عنوان یک جوان معمم در تظاهرات، اجتماعات و جلسات حضوری فعال داشت.
در سال ۱۳۳۰ (۲۳ سالگی)، مدرک لیسانس خود را در رشته فلسفه گرفت و توانست در بورس خارج از کشور قبول شود؛ همچنین در این زمان، یادگیری زبان انگلیسی را به طور فشرده توسط یک معلم خارجی تکمیل کرد. در جریان اعتصاب ۲۹ تیر، که علیه صحبتهاى قوام در ساختمان تلگرافخانه اصفهان صورت گرفت، سخنانی را در تلگرافخانه این استان ایراد کرد و در نتیجه، به شهربانی احضار شد.
او همچنان به فراگیری علوم عقلی اشتیاق داشت و به منظور حل پارهاى از ابهامات و سؤالات فلسفی و در پی کسب بورسیه تحصیلی، عزم کرد تا به خارج از کشور سفر کند اما با راهنماییهاى دوست صمیمی و دانشمندش، آیتالله مرتضی مطهری، ضمن سفر به قم، با محضر ساده و پر فیض علامه طباطبائی آشنا و چنان مجذوب و اسیرِ منش، کردار،حوصله، صبر و بردباری وی شد که از مسافرت صرفنظر کرد و به مدت ۵ سال از محضر او در درس اسفار ملاصدرا، شفاء ابن سینا و بحث در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» بهره برد. سید محمد در همین سال کار در وزارت آموزش و پرورش را آغاز کرد و به تدریس زبان انگلیسی در دبیرستان حکیم نظامی قم مشغول شد.
دراردیبهشت سال۱۳۳۱(۲۴ سالگی)،با خانمعزتالشریفهمدرسمطلق(متولد ۱/۷/۱۳۱۳) فرزند حجتالاسلام سید محمدباقرمدرس مطلق که از بستگان ایشان بود، ازدواج کرد و ثمره این ازدواج دو دختر و دو پسر بود که از اندیشمندان و اساتید بنام جامعه فرهنگی هستند.
در سال ۱۳۳۳، دبیرستان «دین و دانش» را به سبک جدید در قم تأسیس کرد و تا سال ۱۳۴۲، مسئولیت اداره آن را برعهده داشت؛ همچنین کلاسهایی را به منظور یادگیری زبان براى طلاب دایر کرد.
در سال ۱۳۳۴، موفق شد تا مدرک کارشناسی رشته معقول (فلسفه و حکمت اسلامی) را با پایاننامهاى تحت عنوان «بساطت یا ترکب جسم» زیر نظر دکتر محمود شهابی و تصویب هیأت داوران، با درجه عالی از دانشگاه تهران اخذ کند.
در سال ۱۳۲۵، تحصیل در دوره دکتراى فلسفه و معقول را در دانشکده الهیات شروع کرد و علیرغم حضوری که میبایست در قم نیز داشته باشد، به منظور فراگیری علم و اشتغال، به تهران رفت و آمد داشت.
در سال ۱۳۳۸ (۳۱ سالگی)، مدرک دوره دکترا را در رشته فلسفه اسلامی اخذ کرد و با راهنمایی آیتالله مطهری – که در این زمان استاد دانشگاه الهیات و معارف اسلامی بود- به دفاع از تز دکتراى خود با عنوان «مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن» پرداخت؛ او همچنین کتاب «نماز چیست؟» را تهیه و تنظیم کرد و در این زمان به سه زبان انگلیسی، عربی و آلمانی تسلط کافی داشت.
در سال ۱۳۳۹، مدرسه حقانی را با همکاری چند تن از دوستان در شهر قم تأسیس کرد و با همفکری و مساعدت آقایان آیتالله مشکینی، آیتالله ربانی شیرازی، آیتالله جنتی و آیتالله شهید سعیدی، جلساتی را جهت بحث و طراحی سیستم حوزوی تشکیل داد. در این جلسات طرحی هفده ساله براى آموزش و تربیت طلاب و در واقع اولین قدم در جهت منظم کردن و شکل دادن به دروس، که حوزه را در مسیر تکامل و پویایی قرار دهد داده شد. از دیگر اقدامات سید محمد در این سال(۱۳۳۹)، تهیه و تنظیم مقالات «بانکداری و قوانین مالی اسلام»، « عالم خلق و عالم امر در قرآن» و « یک قشر جدید در جامعه ما» بود.
از جمله فعالیتهاى سیدمحمد، تشکیل گروهی تحقیقی به همراه هفده نفر از دوستانش بود تا در بخشهاى فرهنگی پیرامون تاریخ ادیان، تاریخ مسیحیت، مکاتب ماتریالیست و … مطالعه و نتایج را در جلسات عمومی مطرح کنند. سید محمد به مطالعه کتاب «علی ابطال مذهب الماده» که براى بررسی ماتریالیسم مفید بود، پرداخت وکتاب «بر ویرانههاى مذهب ماتریالیسم»، نوشته «فرید وجدی» رابا آقاى منتظری مطالعهکرد.
در سال ۱۳۴۰ مقالاتی تحت عنوان «حکومت در اسلام» و «قانون علیت در علم و دین» را تهیه و تنظیم کرد.
در سال ۱۳۴۱، کانون اسلامی دانشآموزان و فرهنگیان قم را با همکاری دکتر مفتح تشکیل داد. از دیگر اتفاقاتی که در این سال پیش آمد، درگذشت پدر بزرگوارش حجتالاسلام سید فضلالله حسینی بهشتی بود.
در سال ۱۳۴۲ (۳۵ سالگی)، با کمک جمعی از فضلاى حوزه قم، اقدام به تشکیل گروه تحقیقاتی پیرامون حکومت در اسلام دست زد. در پی آغاز نهضت امام در سال ۱۳۴۱، سید محمد بهشتی نیز به مبارزه برخاست و به پرورش نیروهاى کیفی، انقلابی و متعهد پرداخت. این فعالیتهاى گسترده و ریشهاى و شرکت در جلسات و بحثهاى بنیادین روحانیون پیشرو قم، تدوین اعلامیهها و نقش فعال در تجمعهاى جریان ۱۵ خرداد و مخابره تلگراف تسلیت به مراجع قم در پی فاجعه این روز و هماهنگی روحانیون شهر اصفهان و درمجموع، همگامی با مبارزات امام خمینی(ره)، در زمستان این سال موجب شد که از سوی ساواک از همکاری با آموزش و پرورش منفصل و منتظرخدمت و به تهران تبعید شد. پس از ورود به تهران و ارتباط با هیئتهاى مؤتلفه اسلامی، امام خمینی(ره)، ایشان را به همراه آقایان مرتضی مطهری، محیالدین انواری و مهدی مولایی بهعنوان شوراى فقهی وسیاسیاین جمعیت تعیین کردند. ازدیگر فعالیتهاى اودر این زمان، همکاری با آقایان دکتر باهنر، دکتر غفوری، برقعیای، رضی شیرازی و روزبه درزمینه تغییر محتوایکتاب تعلیمات دینیبه اندیشه وتفکر اسلامی بود. در روز ۵/۵/۱۳۴۳مصادف با ۱۷ ربیعالاول ۱۳۸۴، در مدرسه چهارباغ اصفهان سخنرانی مهمی ایراد کرد که منجر به دستگیری او شد. او در این سخنرانی، پیام مولود این روز را ایستادگی و مبارزه در برابر دشمنان خدا دانست و بعدها از آن روز به عنوان خاطرهاى فراموشنشدنی یاد میکرد.
در سال ۱۳۴۴، سیدمحمد به توصیه چند تن از مراجع (آیت الله حائری، آیتالله میلانی و آیتالله خوانساری) و به صلاحدید امام (ره) به هامبورگ عزیمت کرد و در مسجد آیتالله بروجردی، به تبلیغ دین اسلام پرداخت و چون تا آن زمان هیچ تشکل اسلامی در هامبورگ وجود نداشت، با کمک چند تن از دانشجویان مسلمان اروپا، هسته اتحادیه انجمنهاى دانشجویان گروه فارسی زبان را تشکیل داد. از دیگر اقدامات او در آلمان، تغییر نام «مسجد ایرانیان» به «مرکز اسلامی هامبورگ» بود که در پی این اقدام، برادران مسلمان غیر ایرانی و فارسی زبان بخصوص برادران عرب نیز در این مسجد حضور مییافتند.
در سال ۱۳۴۷، کتابی را تحت عنوان «صداى اسلام در اروپا» به پنج زبان دنیا تهیه و تنظیم کرد که البته ساواک از نشر این کتاب ممانعت به عمل آورد.
در تابستان سال ۱۳۴۸، در سفری به عراق از امام خمینی (ره)، آیتالله خوئی، آیتالله سید محمد باقر صدر و آیتالله حکیم دیدار و با آنها گفتگو کرد. همچنین در این سال به خانه خدا مشرف شد و به منظور تجدید عهد با دوستان بخصوص امام موسی صدر به سوریه و لبنان سفرکرد و از آنجا به ترکیه رفت. در همین سال به دعوت دانشجویان، در اولین سمینار دانشجویی که به مدت دو هفته در مسجد هامبورگ تشکیل شد، حضور یافت که موجب ردوبدل بحثهاى ایدئولوژیکی مفیدی میان آنها شد؛ او در این سال مقالات «کدام مسلک » و «نقش ایمان در زندگی انسان» را تهیه و تنظیم کرد.
در سال ۱۳۴۹، با ابتکار سید محمد و همراهی مسلمانان مقیم آمریکا، اعلامیهاى علیه جنایات رژیم صهیونیستی در آلمان منتشر شد که مایه نگرانی رژیم شاه شد. سخنرانی او پیرامون «خداپرستی و قوانین عادلانه در اسلام» و فعالیتهاى گسترده سیاسی و روشنگرانه او در میان دانشجویان و دیگر ایرانیان مقیم اروپا، سبب شد تا پس از آنکه در همین سال به ایران آمد، توسط ساواک از بازگشت به آلمان منع شود.
پس از بازگشت از آلمان در تأسیس «مکتب توحید» به عنوان مرکز علمی خواهران مسلمان در تهران مشارکت کرد؛ این مرکز علمی امکان تحصیل علوم دینی و اسلامی را براى بسیاری از خواهران ممکن ساخت. از دیگر مؤسساتی که در این زمان با مساعدت او راهاندازی شد «کانون توحید» بود که پایگاهی براى نشر و تبلیغ اسلام و تجمع جوانان شد و با برگزاری بحثهاى دانشجویی، کلاسها و سخنرانیهاى متعدد، نقش عظیمی در بسیج تودهها و حیات بخشیدن به این مرکز انقلابی داشت.
در سال ۱۳۵۰ جلسات تفسیر قرآن و تحلیل مسائل سیاسی را تحت پوشش هیئت «مکتب قرآن» اداره کرد. او در این جلسات، جوانان را با تفسیر قرآن و طرح مباحث نوینی چون حکومت اسلامی، عدالت، لیبرالیسم، امر به معروف و آزادی آشنا ساخت و چون تعالیم در سازندگی جوانان تأثیر بهسزایی داشت، در نهایت با فشار ساواک تعطیل شد؛ او همچنین ضمن همکاری با بخش برنامهریزی و تهیه کتابهاى تعلیمات دینی آموزش و پرورش، به تدوین کتب درسی پرداخت.
در سال ۱۳۵۱مقالهاى را تحت عنوان «حکم الجهاض و التعقیم فی الشریعه الاسلامیه» در زمینه تنظیم خانواده از دیدگاه اسلام جهت کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در شهر رباط- پایتخت کشور مراکش- تهیه و ارسال کرد.
در سال ۱۳۵۳، کتاب «خدا از دیدگاه قرآن» را تنظیم کرد. در سال ۱۳۵۴ به مناسبت جریانهاى جلسات« مکتب قرآن»و ارتباط با خارج، توسط ساواک دستگیر و چند روزی بازداشت شد.
در سال ۱۳۵۵، به سبب انسجام و تشکل روحانیت و با یاری و مساعدت آقایان آیتالله مرتضی مطهری، دکتر محمد مفتح، حجتالاسلام امامی کاشانی و حجتالاسلام ملکی، هسته اولیه روحانیت مبارز را پایهریزی کرد. این تشکل در ابتدا با نام مجمع روحانیت مبارز در شمیران مطرح شد و در سال ۱۳۵۶ با نام «جامعه روحانیت مبارز» اعلام موجودیت کرد.
در بهار سال ۱۳۵۷، با هدف هماهنگی فعالیتهاى اصولی دانشجویان و اساتید دانشگاه و حرکتهاى سیاسی گروههاى معتقد به رهبری امام خمینی(ره)، به اروپا و آمریکا سفر کرد؛ همچنین در همین سال، به منظور متشکل ساختن نیروهاى انقلابی در صنفی واحد، اساس حزب جمهوری اسلامی را بنا نهاد و در پی این فعالیتها درتاریخ ۱۴/۹/۱۳۵۷توسط کمیتهمشترک ضدخرابکاری دستگیرشد.
پس از آزادی، رهبری مبارزین داخل کشور را برعهده گرفت و با ورود امام به پاریس (۱۳/۷/۱۳۵۷)، در آبانماه این سال به جهت مذاکره و هماهنگی با ایشان رهسپار پاریس شد. در اوایل بهمن ماه سال ۱۳۵۷، به فرمان امام خمینی(ره) شوراى انقلاب را (با همکاری آقایان مرتضی مطهری، محمد جواد باهنر، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید محمود طالقانی، سید علیخامنهای، محمدرضا مهدویکنی، مهدی بازرگان، مصطفی کتیرایی، یدالله سحابی و احمد حاجسید جوادی) تشکیل داد. روز ۸/۱۱/۱۳۵۷، در اعتراض به دولت بختیار که مانع ورود حضرت امام(ره) به ایران شده بود، در مسجد دانشگاه تهران تحصن کرد و دایره این تحصن به حدی رسید که جمع کثیری از روحانیون، دانشجویان و مردم نیز به مسجد پیوستند و درنتیجه این اعتصاب، رژیم شاه ناگزیر شد فرودگاه را در تاریخ ۹/۱۱/۱۳۵۷ باز کند.
«حزب جمهوری اسلامی» که در اواخر سال ۱۳۵۶، به منظور متشکل ساختن نیروهاى انقلابی در صنفی واحد توسط سیدمحمد مطرح شده بود، در ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۷، به همراه آقایان خامنهای، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد جواد باهنر، اعلام موجودیت کرد و در اولین جلسه حزب، آیتالله بهشتی با راى اکثریت اعضاء به عنوان دبیر کل حزب انتخاب شد.
پس از پیروزی انقلاب، یکی از ارکان نظام جمهوری اسلامی که نیاز به بازنگری، تحول و اصلاح داشت، قوه قضائیه بود که شوراى انقلاب اجراى این مهم را به دکتر سید محمد بهشتی واگذار کرد. در تابستان سال ۱۳۵۸، به عنوان نماینده تهران در مجلس خبرگان با بالاترین راى توسط مردم انتخاب گردید و در اولین جلسه مجلس، به سمت نایب رئیس مجلس انتخاب شد. لیاقت، کاردانی و عملکرد موفق سید محمد، موجب شد تا در چهارم اسفند ماه سال ۱۳۵۸ به فرمان امام خمینی(ره)، مسئولیت «دیوان عالی کشور» – که در آن زمان بالاترین مقام قضایی کشور بود- را عهدهدار شود و در دوم تیر سال ۱۳۶۰، پس از عزل بنیصدر، عضو شوراى موقت ریاست جمهوری شد.
آیتالله سید محمد حسینی بهشتی، مردی مهربان و مبارزپرور، مدیر، مدبر و رهبری قوی، صبور با درایت و صلابت و قاطع در مقابل دشمنان بود. نظم، ساماندهی، تدبیر و خردمندی، از ویژگیهاى کمنظیر او به شمار میآمد و دشمنان ایران و انقلاب اسلامی از این ویژگیهاى برجسته او سخت اندیشناک بودند، از این رو با همه نیرو به توطئه برضد او دست زدند و تبلیغات گستردهاى برضد او به راه انداختند. نخست او را ترور سفید کردند و کوشیدند او را در میان مردم به زیر سؤال ببرند و سرانجام به ترور فیزیکی او برخاستند و آن ابرمرد تاریخ پس از ۵۳ سال فداکاری سرانجام در روز یکشنبه هفتم تیر سال ۱۳۶۰درساعت نهو هفت دقیقه شب در پی انفجار «دفتر حزب جمهوری اسلامی»که توسط «سازمان مجاهدین خلق ایران» سازماندهی شده بود، به همراه ۷۲ تن از یارانش به فیض شهادت نایل آمد.
از این شهید بزرگوار آثار متعددی در قالب سخنرانیها، مقالات و کتب به یادگار مانده است که از این جملهاند:
• اقتصاد اسلامی
• از حزب چه میدانیم
• التوحید فی القرآن
• اهمیت شیوه تعاون
• بانکداری و قوانین مالی اسلام
• بایدها و نبایدها
• بررسی و تحلیلی از جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت
• بهداشت و تنظیم خانواده
• پنج گفتار
• توکل از دیدگاه قرآن
• چهار گفتار از دو شهید (تألیف دکتر سید محمد حسینی بهشتی و دکتر محمدجواد باهنر)
• حق و باطل
• حکومت در اسلام
• حج در قرآن
• خدا از دیدگاه قرآن
• دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن
• ربا در اسلام
• رسالت دانشگاه و دانشجو
• روش برداشت از قرآن – سلسله درسهاى اسلامی (۳)
• روحانیت در اسلام و در میان مسلمین
• سرود یکتاپرستی
• شناخت دین
• شناخت عرفانی
• شب قدر
• شناخت اسلام
• شناخت
• شناخت از دیدگاه فطرت
• شناخت از دیدگاه قرآن
• صداى اسلام در اروپا
• طرح لایحه قصاص
• طرح علمی و عملی براى مؤسسات آموزشی اسلامی (تألیف دکتر سید محمد حسینی بهشتی و هیئت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه)
• فلسفه و شناخت الهی
• کدام مسلک
• مواضع ما
• مبارز پیروز
• مبانی نظری قانون اساسی
• موسیقی و تفریح در اسلام
• مسأله مالکیت – سلسله درسهاى اسلامی (۱)
• محیط پیدایش اسلام
• مکتب و تخصص
• مدیریت در اسلام
• مبارزه با تحریف، یکی از هدفهاى پیغمبر اسلام
• نقش آزادی در تربیت کودکان
• نماز چیست؟
• نقش ایمان در زندگی انسان
• نقش تشکیلات در پیشبرد انقلاب اسلامی
• وظائف انجمنهاى اسلامی دانشجویان اروپا در برابر جوانان مسلمان
• ویژگیهاى انقلاب اسلامی ایران
• یک قشر جدید در جامعه ما
روحش شاد و راهش پررهرو باد
آن گردشتابنده که در دامن صحراست | گوید چه نشینی که سواران همه رفتند |
افسوس که افسانهسرایان همه خفتند | اندوه که اندوه گساران همه رفتند |
فریاد که گنجینه ترازان معانی | گنجینه سپردند به یاران همه رفتند |
باد ایمنی ارزانی شیران شکاری | کز شومی ما شیرشکاران همه رفتند |