محمدرضا شاه پهلوی در۲۱ فروردین ۱۳۴۴ ه.ش در کاخ مرمر از نقشه ترور جوان مسلمان -رضا شمس آبادی- جان سالم به در برد، رژیم تلاش کرد این اقدام را به نیروهای چپ (کمونیستها) نسبت دهد بلکه ظهور موج تازه ای از جانب ملت قلمداد نشود، اما آیا اقدام شمس آبادی یک خلاقیت غیرتمندانه و شخصی بود یا او عامل دست کمونیستها و یا مارکسیستها شده بود؟

فعالیتهای سیاسی:
در پى پدید آمدن فضاى باز سیاسى در سال ۱۳۳۹ در ایران، شهید شمس ‏آبادى در گردهمایی ‌هاى شاخه مذهبى «جبهه ملى» که زیر عنوان «سوسیالیست‏هاى خداپرست» کار می‌ ‏کرد، شرکت می کرد و مدتى با اعضا و افراد این حزب رفت و آمد داشت، لیکن دیرى نپایید که به بی ‏پایگى، ناخالصى و دنباله ‏روى این گروه‏ها و سازمان‏ها از سیاست غرب و امریکا پى برد و از آنان دورى گزید و دیگر به هیچ حزب و گروهى گرایش پیدا نکرد و به دوستان خود نیز بارها صریحاً گفت: «از این حزب‏ها و حزب ‏بازیها آبى گرم نمی‏شود.» با آغاز نهضت امام در سال ۱۳۴۱ رضا شمس‏ آبادى در مراسم و مجالسى که وعاظ و گویندگان، به افشاگرى می ‏پرداختند، فعالانه شرکت مى‏کرد و به گفته دوستانش «پخش اعلامیه امام را از فرایض خود می ‏دانست» و دوستان و آشنایان را نیز به شرکت در مبارزات اسلامى، حضور در مراسم و مجالس سیاسى ـ مذهبى فرامی ‏خواند. او در قیام خونین ۱۵ خرداد ۴۲ در کاشان حضورى فعال داشت.
در ادامه به روایت خود شهید شمس آبادی اعدام انقلابى حسنعلى منصور به دست محمد بخارایى در بهمن ۴۳ نیز براى وی بسیار الهام‏بخش و آموزنده بود. او از این حرکت، توانست الگو بگیرد. شهید شمس آبادی یک مسلمان متعهد و آگاه بود که برای همه کارهای خود دلیلی دینی و شرعی داشت. به نماز و روزه و عبادات اهتمام می ‌ورزید و د راجتماعات مذهبی و مراسم عزاداری حضوری فعال داشت.

تک تازی و حماسه آفرینی
شمس آبادی در انجام ترور محمدرضا شاه یک تنه نقشه کشید و یک تنه پیش رفت، او از هیچ گروه و دسته ای در این مسیر خط فکری و معنوی و عملی خود را دریافت نکرده بود. نیکخواه، منصوری و دیگران در حادثه کاخ مرمر نقشی نداشتند و شمس ‏آبادى نیز هیچ‏گونه ارتباط و آشنایى با آنان نداشت و حماسه کاخ مرمر تنها از ایمان و اراده خلل‏ ناپذیر آن شهید ریشه و مایه گرفته بود. شواهد، قراین،مدارک و استدلال‏هاى اساسى در این زمینه وجود دارد:
۱- رأى دادگاه بر برائت پرویز نیکخواه از اتهام دست داشتن در حادثه کاخ مرمر و توطئه برضد شاه. اگر نامبرده کوچکترین ارتباطى با جریان ۲۱ فروردین داشت، دادگاه هیچ‏گاه به برائت او رأى نمی ‏داد. دست کم درباره او همان رأى را صادر مى‏کرد که علیه مهندس منصورى و احمد کامرانى صادر کرد و آن دو را به اعدام محکوم کرد؛ چون آن دو از نقشه و برنامۀ رضا شمس ‏آبادى باخبر بودند و آن را به مأموران دولت گزارش نداده بودند.
۲- اعتراف صریح سپهبد نصیرى، رئیس ساواک طى نامه به شاه، مبنى بر اینکه:

… تحقیقات انجام شده از متهمین حادثۀ ۲۱ فروردین کاخ مرمر، وسیله سازمان ضد اطلاعات ارتش و ساواک، حاکى است تا کنون غیر از احمد کامرانى و مهندس احمد منصورى شرکت افراد دیگرى در توطئه خائنانه ۲۱ فروردین محرز نشده است… .(سند شماره ۱)

کامرانی، منصوری و نیکخواه افرادى هستند که با یکدیگر ارتباط ارگانیک ندارند و حتى از اندیشه‏ ها، ایده‏ ها و اعتقادات یکدیگربی خبرند،چگونه می توانند با یکدیگر به چنین حادثه‏ آفرینى کاخ براندازى دست بزنند.
۳- به اعتراف پرویز نیکخواه در مراحل مختلف بازجویى، بازپرسى و دفاعیات، نیز بنا بر تأیید بیشتر افراد این گروه، نامبرده «با کار تروریستى به‏ طور اعم و با ترور شاه به‏طور اخص» مخالف بوده است. بنابراین پرویز نیکخواه و باند او نمی ‏توانستند محرک و مشوق شهید شمس ‏آبادى باشند.
۴- اصولاً پیش از آنکه پرویز نیکخواه و دار و دسته او به ایران بیایند، رضا شمس ‏آبادى با انگیزه اعدام انقلابى شاه، برگ معافیت از نظام وظیفه را پاره کرد و داوطلبانه به سربازى رفت و براى اینکه بتواند اندیشه و نقشه خود را پیاده کند، تلاش فراوانى به عمل آورد که در خدمت لشکر گارد قرار بگیرد و در (گارد جاویدان) فعالیت کند، بنابراین حتى اگر گروه نیکخواه نیز نقشه ترور شاه را در سر داشتند، به برنامه، اراده و ایده شهید شمس ‏آبادى ارتباطى پیدا نمى‏کرد.
۵- پرویز نیکخواه، احمد منصورى و دیگر افراد گروهشان در مدتى که در خارج کشور به سر مى‏بردند در تظاهرات و گردهمایى‏ ها و دیگر فعالیت‏ هاى علنى و غیرعلنى مارکسیست ‏ها بر ضد رژیم ایران حضور داشتند از این رو، اگر آنها مى‏ خواستند با کسانى در ایران ارتباط برقرار کنند، پیش از هر کسى ساواک از آن آگاهى می ‏یافت و آن را پیگیرى می ‏کرد.
۶- اگر پرویز نیکخواه و دار و دسته او نقشه حادثه کاخ مرمر را طراحى کرده بودند، چگونه دادگاه نظامى رژیم شاه پرویز نیکخواه «مغز متفکر این گروه» را (بنا به تعبیر ساواک) تنها به ده سال زندان و یک نفر از اعضاى زیرمجموعه او به نام احمد منصورى را به اعدام محکوم کرد؟ آیا این محکومیت‏ ها خود گواه این واقعیت نیست که نامبردگان هیچ‏گونه ارتباطى با حادثه کاخ مرمر نداشتند و رژیم شاه افراد این گروه را طبق موضع‏گیرى‏ ها و اندیشه ‏هایشان در برابر طرح «ترور شاه» کیفر داد؟ زیرا مهندس منصورى آنگاه که از کامرانى شنید که سربازى در کاخ مرمر، نقشه ترور شاه را در سر دارد، نه تنها با قاطعیت آن را رد نکرد و به مخالفت با آن برنخاست بلکه بهتحلیل «منافع و مضار آن» نشست و دست آخر هم از کامرانى خواست که اگر می تواند تاریخ دقیق این عملیات را از سرباز یاد شده بگیرد. از این رو، به جرم اینکه در برابر طرح «ترور شاه» روى مخالفت نشان نداده و نسبت به آن بی ‏تفاوت بوده است، به اعدام محکوم شد؛ لیکن پرویز نیکخواه هر بار که موضوع «ترور شاه» را با او مطرح کردند با دلایل گوناگون آن را رد کرد و آن را بر خلاف مصلحت گروه خویش شمرد. از این‏رو، تنها به گناهِ داشتن مرام اشتراکى، به ده سال زندان محکوم شد.
خ: چنانکه پیشتر اشاره شد، شاه کینه‏ توزتر و خون‏ آشام تر از آن بود که از کیفر افراد و گروه‏ هایى را که نقشه و اندیشه کشتن او را در سر داشتند بگذرد و آنان را زنده بگذارد. از این‏رو، دیدیم که گروه «گل سرخى» را که اندیشه ترور او را در سر داشتند و هنوز دست به کارى نزده بودند، به جوخه آتش سپرد و به زندگى آنان بی ‏رحمانه پایان داد. بنابراین، چگونه می ‏توان باور کرد که نیکخواه و باند او نقشه نابودى او را به‏ طور عینى دنبال کرده باشند و با این وجود، جان سالم به در ببرند و به زندان‏ هاى کوتاه مدت محکوم شوند و یکى پس از دیگرى مورد عفو ملوکانه قرار بگیرند و آزاد شوند؟ مردم ایران با شناختى که از شاه داشتند آنگاه که دیدند پرویز نیکخواه پس از گذشت ۶ سال از حادثه کاخ مرمر آزاد شد، فوراً دریافتند که نامبرده در حادثه کاخ مرمر بی ‏تقصیر بوده است. ساواک گزارش داده است(سند شماره ۲):

آقاى منوچهر صمصامى، کارمند مؤسسه اطلاعات در یک صحبت کاملاً خصوصى راجع به پرویز نیکخواه که چندى قبل مصاحبه مطبوعاتى به عمل آورده، اظهار داشت: با توجه به مطالبى که در جراید و رادیو و تلویزیون عنوان گردیده [معلوم مى‏شود] اتفاقى که در بیست و یکم فروردین در کاخ مرمر رخ داد، بدون ریشه بوده و تنها یک مأمور گارد بدون هرگونه تبانى و دخالت افراد دیگر این عمل را نموده، ولى چون نمی ‏توانستند به اطلاع عموم برسانند که یک مأمور گارد، اقدام به این عمل نموده، این کار را به پرویز نیکخواه و عدۀ دیگر که سابقه سیاسى داشتند بستند. اکنون بعد از مدتى پس از تعلیمات لازمه او را وادار به مصاحبه مى‏کنند و بعد هم به عرض شاه مى‏رسانند که ایشان را مورد عفو ملوکانه قرار دهند و بعد او را عفو کرده و موضوع منتفى مى‏گردد…‏‏.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

nunc Praesent libero. elementum Donec ipsum amet, tristique ut luctus