رئیس جمهور امریکا بداند که امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما… ( امام خمینی ۴ آبان ۱۳۴۳)
واژه کاپیتولاسیون از کلمه لاتین Capitulare مشتق است و مفهوم حقوقی آن عبارت از قراردادهایی است که به موجب آن اتباع کشوری در کشور دیگری اگر جرمی مرتکب شوند، از محاکمه و مجازات مصون هستند و کشور میزبان نمیتواند آنان را تحت تعقیب قانونی و قضایی قرار دهد.
کاپیتولاسیون یا مصونیت قضایی برای نخستین بار در سال ۱۲۰۲ خورشیدی (۵ شعبان ۱۲۴۴ق) در پیمان ننگین ترکمانچای رسما بر ایران تحمیل شد و اتباع دولت تزار در ایران از مصونیت قضایی بهرهمند شدند. بدین معنی که اگر اتباع روسیه در قلمرو ایران جرمی و جنایتی مرتکب میشدند و به مال و ناموس یک نفر ایرانی تجاوز میکردند، دستگاه قضایی ایران حق نداشت آنان را محاکمه و مجازات کند.
به دنبال روسها دیگر دولتهای مقتدر اروپا و امریکا نیز برای اتباع خود چنین مصونیتی از ایران گرفتند و کاپیتولاسیون را بر ایران حاکم کردند.
در پی مبارزات پیگیر و طولانی ملت ایران و پدید آمدن انقلاب در روسیه این امتیاز ننگ بار به تدریج جلوه خود را از دست داد، دولت شوروی نخستین دولتی بود که قرار مصونیت غیر قانونی اتباع خود را در ایران ملغی اعلام کرد. این موضع دولت شوروی، به ملت ایران جرأت و جسارت زیادتری بخشید تا با جدیت و قاطعیت بیشتری الغای کاپیتولاسیون را خواستار شوند و دیگر دولتهای فزون خواه و زورگو را برای الغای کاپیتولاسیون زیر فشار قرار دهند. از این رو، دیری نپایید که رژیم کاپیتولاسیون در ایران و جهان به کلی از میان رفت و تا سال ۱۳۰۷ش همه دولتهایی که در ایران از این امتیاز برخوردار بودند، ناگزیر شدند از آن چشم بپوشند و آن را رسما ملغی اعلام کنند.
رژیم شاه بارها شاهان قاجار را در مورد اعطای امتیاز قضایی به بیگانگان مورد تاخت و تاز و نکوهش قرار داد و اعطای آن را نشان بیلیاقتی شاهان قاجار و الغای آن را نمونه «میهن پرستی» دودمان پهلوی وانمود کرد! لیکن دیری نپایید که دیدیم رژیم شاه ـ طبق سیاست برتری جویی و فزون خواهی شیطان بزرگ ـ به احیای رژیم کاپیتولاسیون دست زد و به اتباع امریکا در ایران مصونیت قضایی بخشید.
عناصر بیاراده و مهرههای سرسپرده که زیر نظر ساواک به نام نمایندگان ملت، بر کرسی پارلمان تکیه زده بودند در روز ۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ به لایحه دولت حسنعلی منصور مبنی بر مصونیت اتباع امریکایی رأی مثبت دادند و سند بردگی ملت ایران را امضا کردند.
امام و جریان کاپیتولاسیون
هنوز بیش از چند روزی از احیا و تصویب رژیم کاپیتولاسیون نگذشته بود که صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، به دست امام رسید و آن خیانتی را که در مجلس به دست مشتی وکلای بیموکل، بیاراده و زبان بسته اتفاق افتاده بود، آشکار ساخت. امام با آگاهی از این وطن فروشی شاه، دولت و مهرههای بیاراده و خودباختهای که به عنوان «نمایندگان» در مجلس شورای ملی جا خوش کرده بودند، سخت به خشم آمد و طی یک سخنرانی حماسی و اعلامیه انقلابی از روی خیانت پشت پرده رژیم شاه پرده برداشت و ملت ایران را به مقابله و مبارزه با این وطن فروشی و بیگانه پرستی فرا خواند. در سخنرانی امام آمده بود:
… ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردند. عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دستهجمعی رقصیدند ما را فروختند. باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند، اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع میکردم، میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند. بالای سر خانهها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند، عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند… ملت ایران را از سگهای امریکا پستتر کردند… اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را [با ماشین] زیر بگیرد، بازخواست میشود، لیکن اگر یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد… بزرگتر مقام را زیر بگیرد هیچ کس حق تعرض ندارد… امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و همه از هم پلیدترند. اما امروز سر و کار ما با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند این معنی را که امروز منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما، امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما… تمام گرفتاری ما از این امریکاست، تمام گرفتاری ما از اسرائیل است، اسرائیل هم از امریکاست، این وکلا هم از امریکا هستند، این وزرا هم از امریکا هستند، همه دستنشانده آنها هستند، اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابلش داد بزنند.
در پی افشاگری امام، موج خشم و انزجار در میان ملت ایران پدید میآمد. تودههای مردم به اعتراض برخاستند. علما و روحانیون شهرستانها با انگیختن مردم به نامهها، تلگرامها و طومارهای اعتراض آمیز الغای کاپیتولاسیون را خواستار شدند. شماری از وعاظ و گویندگان اسلامی به جرم سخنرانی در منابر علیه کاپیتولاسیون بازداشت شدند.
با احیای رژیم کاپیتولاسیون که همه مفاخر ملی و حیثیت ایرانی مورد اهانت قرار گرفته بود، انتظار میرفت که سازمانها و گروههای سیاسی و «پان ایرانیستها» که ادعای «میهنپرستی»! داشتند، به خروش و خیزش برخیزند و از استقلال و کرامت ایران دفاع کنند و همراه و همصدا با امام در راه الغای کاپیتولاسیون بکوشند، لیکن چه توان کرد که احزاب و گروههای سیاسی در ایران غالبا وابسته به بیگانگان بودند و از سیاست ابرقدرتها ـ به ویژه امریکا ـ پیروی میکردند. از این رو، در برابر احیای رژیم کاپیتولاسیون بیتفاوت ماندند و کوچکترین واکنشی از خود نشان ندادند.
تبعید امام
رژیم شاه با احساس خطر از حرکت کاخ برانداز امام، به این واقعیت به درستی پی برد که با حضور امام در میان ملت ایران نه تنها پیاده کردن طرح استعماری «انقلاب سفید»! و خدمتگزاری به امریکا امکان پذیر نمیباشد، بلکه تاج و تخت و کاخ و سلطنت او نیز در معرض زوال و واژگونی قرار دارد. از این رو، بر آن شد امام را از ایران دور کند و ملت ایران را از رهبری حکیمانه او محروم سازد.
شب ۱۳ آبان ماه ۱۳۴۳، کماندوهای شاه به فرماندهی سرهنگ مولوی به منزل امام در قم یورش بردند و امام را دستگیر کردند و یکراست به فرودگاه مهرآباد بردند. هنوز آفتاب روز ۱۳ آبان ماه ۱۳۴۳ سر از افق بیرون نیاورده بود که امام به جرم دفاع از استقلال وطن و شرافت و کرامت هر ایرانی غیرتمند، از وطن بیرون برده شد و به ترکیه تبعید گردید.
دستگاه جاسوسی شاه (ساواک) در پی تبعید امام، طی اطلاعیهای که از رسانهها پخش شد، خبر تبعید امام را اینگونه اعلام کرد: طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از ایران تبعید گردید. ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور
اعدام انقلابی حسنعلی منصور و تسخیر لانه جاسوسی
ملت غیرتمند و قهرمان پرور ایران کسانی را که به او و کشورش خیانت روا دارند و به تحقیر و ذلت او بکوشند، هیچگاه نمیبخشد و به خیانت خائنان و جنایت پیشگان هر گاه که فرصت یابد پاسخ سختی خواهد داد، چنانکه در پی تحمیل کاپیتولاسیون در قرارداد ترکمانچای به ایران از جانب دولت تجاوزکار روسیه در سال ۱۲۴۴ق، ملت ایران با یورش به سفارت روسیه و کشتن سفیر دولت مقتدر تزار به نام گریبایدوف و نیز به هلاکت رساندن ۳۷ نفر دیگر از دیپلماتهای آن سفارت، درس فراموش نشدنی به زورمداران تزار داد و به آنان فهماند که ملت شرافتمند ایران ذلت و حقارت را هیچگاه تحمل نخواهد کرد. به دنبال احیای رژیم کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳ به دست حسنعلی منصور ـ نخست وزیر وقت ـ و تبعید امام، نخستین واکنش مردم ایران اعدام انقلابی نامبرده در مجلس شورای ملی ایران بود.
حسنعلی منصور، نخست وزیر شاه که افتخار میکرد لایحه ننگین کاپیتولاسیون را به مجلس برده و آن را به تصویب رسانده است، در ساعت ۱۰ صبح روز پنجشنبه اول بهمن ماه ۱۳۴۳، هنگام پیاده شدن از ماشین در میدان بهارستان، مورد حمله شهید محمد بخارایی قرار گرفت و به هلاکت رسید و جزای خیانت خود را بدینگونه دریافت.
ملت قهرمان پرور ایران پاسخ قلدرمآبی و کاپیتولاسیون خواهی شیطان بزرگ را نیز در روز ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸ به آن ابر جنایتکار داد و درست در روزی که امام را به جرم مخالفت با کاپیتولاسیون از ایران تبعید کرده بودند به سفارت امریکا یورش برد و دیپلماتهای آن دولت را به اسارت گرفت و امریکا را در جهان تحقیر کرد. تسخیر لانه جاسوسی، واکنش طبیعی ملتی بود که امریکا سالیان درازی سرنوشت این ملت را دستخوش هوس بازیهای استعماری خویش قرار داده بود منابع سرشار و ارزشمند آنان را به یغما برده و با تحمیل کاپیتولاسیون این ملت را تحقیر کرده بود.
روز دانش آموز
تسخیر لانه جاسوسی پاسخ ملت ایران به شیطان بزرگ بود که نفت ایران را به یغما میبرد و در برابر، رژیم شاه را به سلاحهای مرگبار مسلح میکرد تا ملت ایران را به خاک و خون بکشد و در تداوم همین سیاست سرکوب در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ میعادگاه همبستگی دانش آموزان و دانشجویان را در تهران به آتش و خون کشید. در این روز شمار زیادی از دانش آموزان و دانشجویان و دیگر مردم فداکار به عنوان اعتراض به جنایات شاه و تبعید امام در دانشگاه تهران گرد هم آمده بودند، رژیم شاه با سلاحهایی که از شیطان بزرگ گرفته بود، اجتماعکنندگان را به زیر آتش گرفت و ۵۶ تن از دانش آموزان، دانشجویان و دیگر مردم مظلوم و بیگناه را به شهادت رسانید و شماری را نیز زخمی کرد. این روز خونین به نام روز دانش آموز در تاریخ ایران به ثبت رسید.
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.