به‌مناسبت شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

«… اصحاب حدیث در کتاب‌های خود فضائلی بلند و کوتاه برای آن عزیز و سرور بی‌نظیر ذکر فرموده‌اند و به خیال خود با این کار محبوب على الاطلاق حق جل و علا و رسول او را به مردم معرفی کردند و خود هم به واقعیت و مرتبه او پی بردند غافل از آن‌که این سنخ موجودات که مرکز خیرات و مجموعه صفات و شقق از ذات هستند، محدود نیستند و در نتیجه آثار آن‌ها را مطابق افق زمان و ماده‌ای که بسیار افقی کوچک و تاریک است، آثار آن‌ها نیست مگر به حساب ما که می‌رود و ناچیز می‌باشیم تجلیات علی و مظالم آن سرّ جلی چه بسا در عوالم غیب مطلق و غیب مقید بیشتر بودی و آنچه را که در این نشئه برای اهلش ظاهر شدی یکی از این چندین هزار است.
چگونه می‌توان گفت که این عالم تاب ظهور آن سرور قدوسی صفات را دارد و چه سان اذعان کند به این موضوع کسی که از عوالم مطلقه غیب و شهادت جز ماده و طبیعت و آثار آن چیز دیگری درک نکرده است.
آنان که علی را شناخته‌اند همانا کسانی می‌باشند که معتقدند حق را شناخته‌اند و کسانی که اذعان دارند حق قابل شناسایی نیست و هر چه توهم کند برای او از او دورتر خواهد بود و معتقدند که علی را نمی توان شناخت… کسی که با افق علی سنخیتش بیشتر است در عین اینکه از همین آب و خاک پیدا شده چگونه قایل است که او را بشناسد مثل من و امثال من؟
«ای علی حقا که کسی تو را نشناخت جز من و حق من و من که رسول الله هستم شناخته نشده‌ام جز برای تو و حق و حق را هم غیر از من و تو نشناخته است.» البته این حدیث بسیار کوچک است و بزرگ‌ترین نظریه درباره وی آن هم بسیار ناچیز است زیرا تا سنخیت نباشد ممکن نیست که بتوان به این مضمون اذعان نمود و شناسایی [ شناخت] پیدا کرد.
نمی‌دانم چگونه یک وجود می‌تواند علت حقیقی خود را بشناسد در صورتی که او می‌شناسد سبب تولید خود را چگونه ممکن است دیگران او را بشناسند؟ خداشناسی از نظری کاری بسیار آسان و مطابق با اولین بروز فطرت است و از نظری گذشته از آن‌که بسیار مشکل است ممتنع می‌باشد زیرا درک شیئی جز با اتحاد و علیت ممکن نیست… و من نمی‌گویم که خدای ناکرده این شناسایی که در حدیث است از باب ،اتحادات، سنخیت نشود.
بنابراین ذکر یک مشت قصص و حکایت و احادیث معتبر و غیر معتبر که مشتمل بر مدایح علی است و متضمن محاسن و کمالات او می‌باشد و مشتمل بر اطلاعات غیبی… از نظری بسیار خوب است و عوام و خواص از آن بهره‌برداری می‌کنند و به این گفته‌ها اعتقادات خود را قوی‌تر می‌سازند و… ولی از نظری بسیار اشکال دارد زیرا گمان برده می‌شود که [مقام] آن بزرگ موجود ملک و ملکوت به این مطالب ختم می‌شود… در حالی که این بسیار خطا است و نویسندگان شایسته بوده است که به عرض ملل اسلامی برسانند و به آنان گوشزد کنند که ما در مقام ضبط آنچه که از وی ظاهر گشته بودیم و او غیر آن است که خوانندگان گمان می برند.»
… مخفی نماند که اگر کتاب فارسی نبودی که به دست عوام الناس افتادی و خوف بعضی مطالب که پیش آمدی، علی را چنان معرفی می‌کردم که هیچ عارفی به اوج آن نرسیده باشد و هیچ علی اللهی ملعون قرن، آن مطلب به گوشش نخورده باشد [که] خدا می‌داند و بس قلم اینجا رسیده سر بشکست. آن قدر هست که بانگ جرس می‌آید. سید و سالار من پدر بزرگوار و عارفم از شیخ عارف خود مرحوم شاه‌آبادی غفر الله لهما وأسکنه الله جنانه نقل فرمودند که اگر فرضاً رسول الله به دست دشمن از بین رفته بودی علی قرآن را می‌آوردی تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل …
… در خاتمه مطلبی را به گوش بیدار و شنوای اصحاب کشف شهود می رسانم و مایل هستم که در آن بسیار تدبر کنند: شیخ ما علامه جلیل القدر حاجی نوری در خاتمه مستدرک از سید علیخان روایت می‌کند که… حضرت امیر فرمودند که از رسول الله صلی الله علیه و آله شنیدم که بعد از سؤال از اینکه به چه لغتی خداوند شما را خطاب کردند در شب معراج؟ فرمودند به زبان علی پس به من الهام شد که بپرسم ای پروردگار! تو مرا خطاب می‌کنی یا علی؟ در جواب آمد که ای احمد …. خلق کردم تو را از نور خودم و علی را از نور تو مطلع بودم بر اسرار قلب تو و نیافتم در او کسی را که بیشتر از علی او را بخواهی و دوست داشته باشی و در این هنگام خطاب کردم به تو با لسان [لهجه] علی که خاطرت مطمئن گردد و قلبت مطمئن باشد.
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
…خداوندگارا! سینه ما را از نور معرفت خود محروم نگردان و حقیقت ما را با خاک و طینت اولیای خویش تجهیز فرما تا چنین و چنان نگردد [که] راه سعادت برای ما باز نشود و از ظلمت و جهل و بدبختی، رهایی نیابیم. و امیدواریم که از این نگارش‌هایی که درباره مرتضی علی به چشم و گوش ما می‌خورد جزیی از معارف تو نصیبمان گردد تا از راه تو که اساس هر راهی است به او برسیم…
منبع: نهضت امام خمینی، ج۵، صص۱۸۰-۱۷۶

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *