امام در نامه تاریخی خود به حجت الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی و صدور حکم مأموریت تاریخنگاری ایشان را مأمور به تدوین تاریخ انقلاب اسلامی و صیانت از حافظه تاریخی ایرانیان کردند. مأموریتی که جایگاهی اساسی در «جهاد تبیین»، که مدتی طولانی و بهصورتی پرتکرار مورد تأکید امام خامنهای قرار گرفته، دارد.
این حکم تاریخی پردهای دیگر نیز دارد و این نامه امام را باید دردنامهای خطاب به یکی از زجرکشیدگان انقلاب اسلامی دانست. چه آنکه در لابلای آن؛ حضرت امام مرارتهای خود و یارانش را در مسیر نهضت اسلامی بازگو میکنند: «شما باید نشان دهید که در جمود حوزههای علمیه آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یا حرکت انگلیسی میکردند، تنی چند از عالمان دینباور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجرکشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.»[۱]
بهطور قطع یکی از جدیترین صدماتی که بهتاریخ انقلاب اسلامی وارد شده همین تهمتها و برچسبهایی است که از طرف عناصر معلومالحال حوزوی و نیز برخی از سادهاندیشان حوزه تولید شد و ذهن بخش قابل اعتنایی از حوزویان و مردم را آلوده ساخت. جو مسمومی که ارتجاع نجف ایجاد کرد این بود هرکس وارد جبهه مبارزه با شاه و آمریکا شود مارکسیست و وابسته به شوروی است، ذهنیتی که مورخ انقلاب حجتالاسلام و المسلمین روحانی در جلد دوم کتاب نهضت امام خمینی به آن اشاره میکنند: «مهرههای استعمار در نجف… مخالفین شاه را در میان مردم و افراد حوزه علمیه نجف، مارکسیست مىنمایاندند… یکى از محصلین پاکستانى حوزه نجف که در مدرسه آخوند، نزدیک حجره نگارنده حجره داشت، پس از شناخت واقعى اسلام و انقلاب اسلامى ایران روزى براى نگارنده بازگو کرد: من سالیان درازى شما را که با شاه ایران مبارزه مىکردید، مارکسیست مىدانستم و روزی این عقیده را پیش یکی از طلاب هندی که با شما سلام و علیک مختصری داشت اظهار کردم. او نظرم را رد کرد و گفت: فلانی اولین فرد از طلاب این مدرسه است که هر روز سحرگاهان از مدرسه خارج میشود و به حرم حضرت علی (ع) میرود…»[۲]
امتداد تهمتهای ذکر شده را میتوان در غلبه نگاه چپزده در برخی تولیدات در عرصه تاریخ انقلاب اسلامی مشاهده کرد که بررسی تفصیلی و مصداقی آن فرصتی دیگر میخواهد.
در کنار ارتجاع نجف در ایران نیز گروههای زاویهدار و البته متحجری همچون «انجمن حجتیه» مشغول تولید روایات تحریفآمیز خود بودند. در مقابلِ این حجم از تخریب و تهمت؛ افشای منطق مزورانه ضدانقلاب مقدسمآب برای جوانان بهتصریح امام خمینی یکی از وظایف مورخین انقلاب اسلامی است و ضرورت این مهم آنگاه روشن میشود که بدانیم آن خط منحط که روزی انقلابیگری را مساوی با مارکسیسم میدانست یا قیام ضد طاغوت را باطل میپنداشت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با ادبیاتی جدید تیغ تحریف را تیز کرد و در صورت غفلت مورخین متعهد همین جریان با تولیدات روایی انحرافی زمینه را برای ذبح انقلاب اسلامی بر آستانه دنیاپرستی و کجفهمی فراهم خواهد کرد چنانچه امام خمینی در هشداری صریح فرمودهاند: «حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردند.»[۳]
البته باید دانست که خط تحریف و خطر تحریفگران محدود به مقدسمآبان متحجر نیست چنانچه امام خمینی در همان حکم مأموریت تاریخنگاری هشدار میدهند: «امروز همچون همیشه تاریخ انقلابها، عدهای به نوشتن تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند.» مقام معظم رهبری نیز در افشای این خط، که حتی دست به تحریف شخصیت امام نیز زدهاند، فرمودند: «بعد از رحلت امام هم همین جریان [تحریف] ادامه داشته است؛ حتّی تا آنجایی که بعضی حرفها و بعضی اظهارات، امام را بهصورت یک آدم لیبرال که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینههای سیاسی، حتّی در زمینههای فکری و فرهنگی وجود ندارد معرّفی میکنند؛ این هم بهشدّت غلط و خلاف واقع است.» (۱۴ خرداد ۱۳۹۴)
با توضیحات فوق روشن میشود که تاریخنگاریِ عصر انقلاب اسلامی صرفا یک اقدام علمیِ صرف نیست بلکه یک جهاد ترکیبی و پیچیده است و مورخ حقیقیِ انقلاب اسلامی همواره خود را در برابر جبههای وسیع میبیند که میمنه آن متحجرین مقدسمأباند و میسره آن چپزدگانِ والهِ شرق و قلب و سرِ آن، غربزدگان لیبرال است.
با این وصف؛ تاریخنگاری عصر انقلاب اسلامی چیزی نیست جز بهکار بستن شمشیرِ قلم در جنگ احزابِ روایتها و تولید روایت دقیق و بههنگام و مقابله با تولیدات تحریفآمیز که روز به روز بر حجم و پیچیدگی آن افزوده میشود.
انتهای پیام/
[۱]– صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۳۹-۲۴۰.
[۲]– روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج۲، ص۱۵۲.
[۳]– صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۶۱۲.